هم مخالفت با سرمایه داری و هم قربان صدقه رفتن روسای این سیستم

خانم سهیلا دشتی، خواسته است که خود را بروزتر نشان داده وکمی ازادبیات خاص مجاهدین رجوی فاصله گرفته ودست به یک تحلیل اساسی بزند که چنانکه ذیلا خواهد آمد، موفقیتی دراین کار نداشته وبارها بند را به آب داده ونشان داده که وقتی انسانی با آن طرز تفکر و اسلوبی غلط وارد عالم تحلیلگری گردد، چه افتضاحی ببار میآورد!
از زبان خودش بشنویم:
” واکنش جامعه جهانی به شرایط بعد از قیام بسیار قابل توجه است. بنگاهها و مطبوعات خبری شناخته شده مثل سی ان ان و فیگارو نیز اصلا به ماندگاری رژیم خوش بین نیستند. سی ان ان در تحلیل خود سه مورد برای سرنگونی رژیم بر جسته می کند…”.
بازهم دم خروس براحتی عیان شد و معلوم گردید که این جماعت (باند رجوی) همچنان پا را دریک کفش کرده اند که ثابت کنند، جامعه ی بین الملل همان سران نظام سلطه گر جهانی است که حافظ منافع یک درصدی های جهانخوار هستند و بیش از ۵ میلیارد نفر ازمردم جهان وحکومت هایشان، جایی دراین جامعه ی جهانی دراقلیت مطلق قرار گرفته، ندارند!!


سهیلا خانم درحین قبول بی قید وشرط نظریات یک رسانه ی متعلق به این ۱درصدی های صاحب قسمت اعظم امکانات بشری، ازمنتقدین حکومتی ایران – که هیچکدام درمدار این ۱ درصدی ها نبوده و ازاین رو بدرجات متعدد ومختلف” خلقی” حساب میشوند- چنین انتقاد میکند:
” منتقدین سطحى حکومت داراى چند نقطه ى مشترک هستند. ١- انقلاب گریزى- این دسته با هر نوع انقلاب در هر کشورى، مخالف هستند مگر ان که به حکم کدخداى دهکده ى جهانى باشد. رنگین کمان بازى این دسته چه در بازى سیاسى و چه در انواع تحولات اجتماعى البته به پذیرش واقعى ازادیهاى فردى منجر نمیشود. اتفاقا در زمینه ى اجتماعى بخش عمده ى این حضرات شدیدا”محافظه کار” تشریف دارند و بنیان مقدس خانواده ى پدر سالارانه را تنها نورم مقبول میدانند. ٢- نئو لیبرالیسم اقتصادى – این دسته، چه با زرورق چپ سابق و راست لاحق و چه با رداى ملى- مذهبى، در بینش اقتصادى خود به وظائف دولت، تقسیم درآمد ها، حقوق کارگران براى ایجاد سندیکاهاى مستقل، سیاست مالیاتى کشور، کنترل قیمت ها و حمایت از مصرف کنندگان و … خواستار ازادى کامل سرمایه و دخالت حداقل دولت هستند. حفظ”کارگر ارزان” در چرخه ى تولید، مهمترین اصل ناظر بر اتخاذ سیاست اجتماعى در ایران مى باشد. ٣-ناسیونالیسم افراطى – خرده شمردن اقوام غیر از فارس و ایرانى، تأکید کامل بر تمامیت ارضى (در حرف) نفى هر گونه حق تعیین سرنوشت اقوام و ملیت هاى ساکن در ایران، حتى در حد خود مختارى استانى، خصلت مهم سیاسى این افراد است که در نتیجه به تبلیغ براى حفظ نظام ارتش حافظ مرزهاى کشور! و سرکوب”عناصر تجزیه طلب” مى انجامد… ۴- خشونت گریزى عام و جنگ طلبى خاص”.
یعنی اینها که بنظر شما انقلاب را درهرصورتش قبول ندارند، انقلاب مخملین را میپذیرند ویا طرفدار کودتا ی مورد تایید آمریکا میباشند؟!
با اتکا به کدامین دلیل ومدرک ادعا دارید که جریانات مورد نقد شما بنیاد خانواده ی مرد سالار را مقدس میدانند و بنظر شما چه چیزی بجای آن میکردند که محافظه کار معرفی نشوند؟!
تبعیت از رجوی میکردند که تمام زن ها را ازشوهرانشان جدا نموده وخود یک تنه همه ی اینها را بنوعی تصاحب کرد؟!
شما خانواده ی زن سالار را توصیه میکنید؟
شکلی که دردوران زندگی اولیه ی انسان بوده وازملزومات عدم توسعه نیافتگی انسان های نخستین؟!
آیا واقعا میخواهید ادعا کنید که مناسبات موجود در تشکیلات رجوی زن سالارانه است؟ کدامیک ازاین زنان که فرزندانشان را ازدست داده و مفتخر به عضویت در شورای رهبری کذائی باشند وآلت دست صرف رجوی،” سالار” تشریف دارند که حق خوردن آبی را هم بدون اجازه ی مردی بنام مسعود رجوی ندارند؟!
آیا شما واقعا هم به نئولیبرالیزم اعتراض دارید؟ اگر اینطور است که اکثریت سنا وکنگره ی آمریکا درخدمت این شیوه هستند وسازمان شما شب روز نامه های فدایت شوم برای آنها مینویسد وامیدش فقط آنها هستند؟!
این تناقض را درجود خودتان چگونه حل میکنید؟!
نکند که چیزی دراین باره نمیدانید وبرای اظهار فضل حرفی مطرح کرده وخودتان را اینگونه به تله انداختید؟!
ویا ویرایشگر مربوطه درباغ نبوده وگذاشته که این حرف که بیش ازهمه برعلیه باند رجوی بوده، مطرح ومنتشر شود؟!
آیا کلاس های بازسازی ذهنی، شما و ویرایشگر مربوطه را اینقدر خسته نموده ودچار هذیان گویی کرده است؟
تحلیل ترامپ که حسابی بزرگ بر روی او بازکرده اید این است که نتایج اجرای برنامه های نئولیبرالیزم بنفع اروپا بوده و صنایع آمریکا را نابود کرده است وبنابراین او این رویه را نمی پسندد!
آیا عشق ومحبتی که به ترامپ اظهار میدارید، ازاین بابت است و قدرت بالاتردولت پنهان آمریکا (طرفدار جدی نئولیبرالیزم) درمحاسبات تنگ نظرانه ی شما جایی ندارد؟
به تجزیه طلبی مورد بحث تان که نیک بنگریم، طرح آنرا بشدت عوامفریبانه دانسته و میدانیم که شما حتی حق حرف زدن دوستانه وغیر رسمی بزبان مادری برای غیر فارس ها را قبول ندارید و حالا چطور شده که سفره ی گشاد تجزیه طلبی برای آنها گشوده اید؟!
آیا این نوع برخورد، شارلاتانیزم سیاسی و نشان از ماکیاولیسمی نیست که سرتاسر تشکیلات رجوی را فرا گرفته است؟!
درادامه:
” در کلام اول این دسته در مضرات خشونت بسیار داد سخن میدهند. منظورشان از خشونت البته خشونت دولتى نیست. این مردم و نیروهاى سیاسى هستند که بایستى با برخورد مسیحا گونه، از هر قهرى بپرهیزند حتى اگر دفاع مشروع از جان و صیانت نفس شان باشد؛ اما در شرایط ویژه، قهرمان میشوند و رستم وار”خواستار”قلع و قمع” داعش سنى عرب ریشوى بى شعور” میشوند اما در مورد”ابو داعش”، عبارتى از زندانى سیاسى ارژنگ داوودى، خفه خون گرفته و دوباره در نقش گاندى نما، ظاهر میشوند و از این تناقض بزرگ ککشان هم نمیگزد…”.
شخصیت های معقول و انسان دوست، خشونت را همواره نفی میکنند و فرق خاصی برای انواع خشونت قایل نیستند!
اینگونه انسان ها وجریانات، آمریکا ومتحدان متنوع آنرا” ابو داعش” مینامند وتروریست که البته تروریست ها باید که قلع وقمع شوند تا اکثریت مردم بتوانند زندگی کنند!
بلی!
یک انسان واقعی نباید قبول کند که زندگی و سرنوشت بشریت بدست تروریست ها رقم بخورد!
تروریست ها غده های سرطانی جوامع بوده و چاره ای جز درآوردن این غده های مرگ آفرین وعذاب دهنده، دربرابر بشریت صلح دوست وجود ندارد!
همچنین:
” مجموعه ى ناهمگونى از افراد و مجامع بخش هاى عمده اى از خصائص فوق را دارند. این جماعت البته با حسد و کین خاصى نسبت به مجاهدین برخورد میکند و در واقع از قتل عام مجاهدین به دست رژیم احساس”رها شدن از شر رقیب را دارد”.
هیچ انسان وجریان آبرومند ووطن دوستی مایل به مقایسه ی خود با باند تبهکار رجوی نیست وبنابراین درمورد نبود حسادت برعلیه چنین جریان منحط و مخربی، اطمینان خاطر داشته باشید عزیز!
حمید تبریزی

خروج از نسخه موبایل