چند روز پیش باز هم دو فرار موفق از تشکیلات لرزان مجاهدین در تیرانا به وقوع پیوست،یکی از کسانی که تشکیلات را رها کرد و به آزادی سلام گفت و خود را به دنیای آزاد رساند، مرتضی مرتضوی(مالک) است که از مسئولین قدیمی سازمان بوده و در حفاظت اشرف تا جائی که بیاد دارم و او را دیده ام در هنگام خروج از اردوگاه اشرف، ویزاهای خروجی را چک و کنترل می کرد. اما دومین نفر که یکی از بهترین و نزدیکترین دوستان اینجانب در دوران اسارت در عراق میباشد که فعلآ از اسم بردن ایشان معذورم می باشد. هم به مالک و هم به (خ ا) بازگشت به دنیای آزاد و رهائی از تشکیات مخوف را تبریک می گویم و برایشان بهترین آروزها را دارم.
فروپاشی و خط پایان سازمان همان چیزی است که در طول این سالیان مرتب از سوی اعضای جدا شده به آن اشاره شده و بر آن تاکید داشته ایم، دیر نیست آن روزی که لیلی بماند حوضش.
این فرارها پیامی است برای کسانیکه هنوز در تشکیلات عنکبوتی در خواب خرگوشی بسر می برند و گمان دارند که سازمان دیروز و فرقه امروز در آینده سیاسی ایران نقشی خواهد داشت، مطئنآ یک فرقه تروریستی نمی تواند با حمایت مشتی جنگ طلب امریکائی مثل بولتون و جولیانی و امثال اینان در سرنوشت مردمی آگاه تاثیری داشته باشد، فراموش نکنیم اینان همان جنگ طلبانی هستند که در دوران جنگ با صدام به بهانه برنامه هسته ای عراق که بعد ها دروغ از آب درآمد هزاران تن بمب بر سر مردم عراق ریختند و اکنون هم به دنبال تکرار همان بازی و سناریوی بیشرمانه برای ایران برنامه ریزی می کنند که مجاهدین هم برای زود اجرا شدن سناریوی مزبور آویزان دماغ امریکائی ها شده اند، افراد درون تشکیلات آگاه و هوشیار باشند و تا دیر نیست خود را از درون تشکیلات فرقه رها کنند که اگر در فردا حتی یک بمب و یا یک موشک به سمت مردم ایران از سوی هرکشوری شلیک شد از نظر مردم ایران شریک جرم خواهند بود و از لعن و نفرین مردم ایران خلاصی نخواهند داشت، باور داشته باشید یا نه، اما من بر این باور هستم که سرنوشت صدام را همین لعنت و نفرین مادران و پدران داغدیده ما رقم زد.
ادوارد ترمادو