چرا گروه تروریستی مجاهدین به تصفیه‌های درونی رو آورد

اواسط اردیبهشت ماه مصادف با سالگرد ترور مجید شریف واقفی، عضو سازمان مجاهدین خلق است، سازمانی که هر چند با ایدئولوژی مذهبی در سال 1344 و با هدف مبارزه با شاه تشکیل شد اما در یک دهه روندی را طی کرد که در نهایت به تایید تصفیه‌های درونی سازمان رسید. براین اساس این سوال به وجود می‌آید چه عواملی سبب رسیدن مجاهدین به این نقطه شد.

اولین دلیل این مسئله را باید در چگونگی شکل‌گیری این سازمان یافت. مروری بر منابع مطالعاتی گروه تروریستی مجاهدین در زمان شکل‌گیری نشان دهنده تاثیرپذیری آن‌ها از تفکرات مارکسیستی است به طوری که این سازمان بیشتر از اینکه گروهی اسلامی باشد، سازمانی التقاطی محسوب می‌شد.
به عنوان مثال مروری بر منابع مطالعاتی مجاهدین نشان می‌دهد کتاب‌های «اقتصاد و پول برای همه»، تألیف دو مارکسیست ایرانی، «کار، مزد و سرمایه»، اثر مارکس، «دولت و انقلاب و چه باید کرد؟»، از لنین، و «چگونه می‌توان یک کمونیست خوب بود؟» جزء منابع آن‌ها در همان دهه 40 بوده‌اند.(1)
احمدرضا کریمی از اعضای سابق مجاهدین در این باره گفته است که تا قبل از شهریور 1350 کتاب شناخت، حاوی اصول دیالکتیک مارکسیستی و کتاب تکامل برگرفته از یک ماتریالیست روس به نام «اپارین» و کتاب مقدمه مطالعاتی مارکسیستی جزء منابع سازمان بود و همین کتاب‌ها در اندیشه‌های مذهبی اعضا تردید ایجاد می‌کردند.(2)
حسین روحانی از رهبران ابتدایی سازمان معتقد است که در زمان پایه گذاری مجاهدین خلق با هیچ یک از علما و روحانیون مشورتی صورت نگرفته و در مجموع هدف سازمان ترکیبی از ارزشهای مذهبی با اندیشه‌های مارکسیسم بوده است(3). براین اساس می‌توان یکی از دلیل انحراف مجاهدین را وجود عقاید مارکسیستی از همان ابتدا در آن ها دانست که به مرور این عقاید وجه قالب در سازمان را گرفته و عقیده مذهبی را به حاشیه می‌راند.
اما درکنار این مسئله باید اشاره داشت که گروه تروریستی مجاهدین به گونه ای شکل گرفته بود که به جای اینکه در خدمت مبارزه بوده و اقداماتی که انجام می‌دهد بر پایه اندیشه‌های مذهبی سنجیده شود، خود گروه به هدف تبدیل می‌شود به طوری که معیار «خود و دیگر» از دیدگاه آن‌ها در تایید مواضع سازمان خلاصه می‌شد. از این رو اگر فردی مواضع سازمان را تایید می‌کرد، از دیدگاه مجاهدین آن فرد موجه شمرده می‌شد اما اگر فردی حتی مذهبی و مبارز، مواضع سازمان را تایید نمی‌کرد، او را غیرخودی و حتی سازش‌کار معرفی می‌کردند.
محمد محمدی از اعضای سابق مجاهدین در این باره می‌گوید: «نقطه ضعف سازمان این بود که هر چه رابطه افراد با آن بیشتر می‌شد و احساس تعلق جمعی در آن شکل می‌گرفت، افراد نسبت به سایر برداشت‌ها و نگاه‌های نظری تقریبا بی‌حس می‌شدند و افراد غیرتشکیلاتی را غریبه و بیگانه و غیرخودی می‌دیدند و چنان می‌شدند که از نقد و ایراد به‌جا به سازمان خشمگین می‌شدند.(4)
همچنین محمدی درباره تاثیراتی که مارکسیسم بر اعضای سازمان داشت، تعریف می‌کند که این مسئله سبب شده بود در زندان اعضای سازمان روابط بهتری با چریک‌های فدایی خلق که مارکسیست بودند، داشته باشند و روابطشان با مذهبی‌ها کمتر باشد به طوری که همین مسئله بارها سبب انتقاد طیف مذهبی در زندان از رهبران سازمان شده بود. محمدی یکی دیگر از ایرادات سازمان را تبدیل شدن مبارزه نظامی به هدف می‌داند و می‌گوید ابتدا قرار بود 80درصد آموزش باشد و 20درصد نظامی گری اما بعد این دو جای خودشان را عوض کردند و 80درصد به نظامی گری اصالت داده شد.(5)
اما ترورهای مجاهدین فقط منحصر به ترور مجید شریف واقفی نماند بلکه به مدت کوتاهی بعد از این ماجرا محمد یقینی به دلیل مخالفت با تصمیم‌های مرکزیت سازمان، رفعت افراز به دلیل مخالفت با تقی شهرام و علی میرزاجعفر علاف به دلیل بریدگی و احتمال لو رفتن اطلاعات سازمان ترور شدند.(6)
مسئله ترورهای درون سازمانی مجاهدین فقط محدود به دوران پهلوی نشد، بلکه همین روند بعد از انقلاب نیز تا به امروز ادامه پیدا کرد به طوری که مجاهدین در طول چهاردهه اخیر هر زمان که احساس کرده‌اند، عضوی از آن‌ها که دارای اهمیت سازمانی است، قصد جدایی دارد او را حذف کرده‌اند. به عنوان مثال علی زرکش، قائم‌مقام مسعود رجوی، به دلیل مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک، پس از چندی مغضوب و توسط رجوى به اعدام محکوم شد. با این حال رجوی به دلیل اینکه اجرای حکم اعدام او تبعات داشت این مسئله را به تعویق انداخته و زرکش را تحت فشارهای روحی و روانی قرار داد. سرانجام زرکش در زمان عملیات مرصاد توسط عوامل رجوی کشته می‌شود.
براین اساس تبدیل شدن سازمان به هدف و اولولیت دادن به نظامی گری و همچنین درخواست اطاعت مطلق از اعضا به جای تفکر کردن، در عمل سازمان مجاهدین را به جای رساند که خود را تنها معیار حق و باطل دانسته از این رو اگر فردی به مواضع سازمان انتقاد داشته و حتی قصد جدایی از آن را داشت به دلیل اصالت داشتن نظامی گری چنین فردی خائن محسوب شده و قتل او مجاز شمرده می‌شد. این مسئله سبب شد تا سازمان اعضای خود را به قتل برساند.
دکتر سیدمحسن موسوی‌زاده
منابع:
1-یراوند آبراهامیان، اسلام رادیکال(مجاهدین ایرانی)، ترجمه فرهاد مهدوی،برلین،نشر نیما،1386،صفحه 111
2-احمدرضا کریمی،شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1384،صفحه 97
3- حسین روحانی، سازمان مجاهدین خلق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1390، صفحه 29
4- محمدمحمدی(گرگانی)، خاطرات و تاملات در زندان شاه، تهران، نشر نی،1396، صفحه 210
5- محمدمحمدی(گرگانی)،همان،صفحه 229
6- احمدرضا کریمی،همان،صفحه

خروج از نسخه موبایل