آقای مجتبی مرادی آزاد (با نام مستعار رضا مرادی) اهل استان کرمانشاه می باشد وی حدود بیست و چند سال پیش به همراه پسرعمویش جهانشاه مرادی آزاد(بانام مستعارعلی مرادی) فریب دروغ ها ونیرنگ های فرقه رجوی را می خورند وبه بهانه کار درشرکت بزرگ و درآمد بالا توسط عوامل مجاهدین به عراق برده می شوند و از آن زمان تاکنون اسیر وگرفتار این فرقه شده اند.نامه ای که درذیل آورده شده درد دل های خواهر کوچک مجتبی می باشد به نام الهام مرادی که به شدت پیگیر وضعیت برادرش است وتلاش دارد تا برادرش را از این وضعیت نجات داده و به زندگی عادی بازگرداند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به برادرعزیزتر از جونم. داداشی چرا حالی از ما نمیگیری. تمام جاهایی که آدرسی از یک آدم گمشده بود مامان رفت و دید تو نیستی.
داداشی مامان از دوری تو دق کرد. دیگه مامان پیش ما نیست. ولی داداش جونم به خدا ما خیلی دوست داریم تو رو دوباره ببینیم.
مجتبی جان منم الهام خواهر کوچیکه تو که همیشه با هم کل کل می کردیم دلم خیلی برات تنگ شده بیا ببین یه دخترد ارم مثل گل اینقدر دلش می خواد تو رو ببینه. همیشه نماز می خونه دعا می کنه زودتر تو برگردی پیش ما.
داداشم یه خبر از خودت به ما بده و دل شکسته ما را شاد کن. به خدا خیلی دلم برات تنگ شده. بیا دوباره اذیتم کن ولی بیا!
دلتنگ توخواهرکوچیکت الهام
به امید دیدار