سازمان مجاهدین خلق که در ادبیات سیاسی و عامه به منافقین شهرت یافته است در زمره گروههایی است که بهدلیل عملکرد ضدملی و ضدبشری بیسابقه خود باید از ابعاد مختلف بررسی شود. بی گمان در تاریخ سیاسی این مرز و بوم، هیچ گروهی (یا بعبارتی فرقهای) به اندازه مجاهدین چنان خیانت گستردهای را علیه کشور و مردم خود مرتکب نشده است.
با وجود تمام تلاشهایی که در سطوح مختلف اعم از رسانهای و نیز محافل علمی صورت گرفته، اقدامات خاص این گروه، ماهیت ویژه آن و نیز فعالیتهای کنونی آنها نگارنده را به بررسی حقوقی نسبتا جامع در خصوص ابعاد مختلف فعالیتهای این گروه در قالب سلسله نوشتارهای حقوقی ترغیب مینماید. بدیهی است که دستیابی به نتیجه مطلوب در این زمینه مستلزم بررسی همه جانبه اقدامات مجرمانه آن، نحوه واکنش دولت ایران به این اقدامات، امکانات، ظرفیتها و محدودیتهای حکومت جهت تعقیب، محاکمه و مجازات عوامل این گروه، نحوه واکنش دولتهای دیگر نسبت به فعالیتهای اعضای آن و حمایتهای احتمالی و… است.
تروریسم: پس از اعلام مبارزه مسلحانه، مجاهدین بصورت گسترده و نظام مند اقدام به ترور مقامات سیاسی، وابستگان آنها و حتی افراد عادی و غیرنظامیان بیگناه نمودند. از جنایت 7 تیر گرفته تا کشتار زنان و کودکان در عملیاتهای تروریستی.
گرچه راقم این سطور با توسیع و گستردن دایره تعریف تروریسم مخالف بوده و بر این اعتقاد است که تروریسم جرمی مجزاست که دارای تعریف خاص و ارکان مشخص است (که البته در بسیاری موارد با جرایم دیگر همپوشانی دارد)، و گسترش مفهومی آن، تروریسم را از معنای اصلی خود تهی ساخته و از اهمیت مقابله با آن خواهد کاست، اما اقداماتی که مجاهدین طی سالها در سطح کشور صورت دادند دقیقا منطبق با تعریف پذیرفته شده از تروریسم در اسناد بین المللی است، و واجد همه ارکان اصلی تعریف تروریسم در اسناد مورد اشاره (یعنی ارتکاب خشونت یا تهدید به ارتکاب آن، دارا بودن انگیزههای سیاسی و ابزار بودن قربانیان برای ارسال پیام به حکومت و کشتار غیرنظامیان) میباشد. اقدامات مذکور در قوانین جزایی ایران تحت عناوینی چون محاربه، بغی یا افساد فی الارض مستوجب مجازات شدید قضایی است.
ترورهای مجاهدین بحدی گسترده بوده که حسب آمار موثق احصا شده تاکنون بالغ بر 12هزار نفر از مقامات کشوری و محلی و نیز شهروندان عادی توسط آنها ترور شده و به شهادت رسیده اند. بنابر ادعای مسعود رجوی از سال 1360 تا 1361 مجاهدین توانسته بودند 12 هزار نفر را به کام مرگ بکشانند.
اقدام علیه امنیت ملی، جاسوسی برای بیگانه و خیانت به کشور در قالب مشارکت در جنگ تحمیلی علیه ایران:
از سال 1980 رجوی بههمراه بسیاری از اعضای مجاهدین به فرانسه گریخته و فعالیتهای آنها علیه کشور ابعاد دیگری هم یافت. در این سال رجوی با صدام ملاقات نموده و بسیاری از اعضای سازمان بتدریج به عراق منتقل شدند.
جاسوسی و ارائه اطلاعات داخل کشور به ارتش صدام، انجام عملیاتهای خرابکارانه و مشارکت در عملیاتهای جنگی عراق، تنها بخشی از خیانتهای آنهاست.
از سال 1986 که فرانسه مجاهدین را وادار به خروج از کشور خود نمود، رجوی بههمراه بیشتر اعضای مجاهدین به عراق رفته و با تشکیل نیرویی بهعنوان «ارتش آزادیبخش ملی ایران» از جنگهای چریکی به جنگهای کلاسیک روی آوردند.
در مجموع مجاهدین بیش از صد عملیات نظامی علیه ایران ترتیب دادند و بنابر ادعای خود آنها 67 هزار سرباز ایرانی را در طول جنگ به شهادت رساندهاند. فیالمثل ادعا گردیده که عملیات آفتاب در فروردین 67 منجر به شهادت 3500 تن و اسارت 400 رزمنده شده است. عملیات معروف فروغ جاویدان (28 خرداد 67) که منجر به تصرف ایلام گردید نیز حسب ادعاها منجر به شهادت و مجروحیت هزاران نفر از رزمندگان ایران گردیده است.
این خیانتها در شرایطی شکل گرفت که یکی از اولین جرایمی که در جوامع بشری قابل مجازات دانسته شده و در قوانین داخلی بسیاری از کشورهای دنیا شدیدترین مجازاتها را دربردارد، خیانت به وطن بویژه در شرایط جنگی است. مرور قوانین نظامهای حقوق پیشرفته دنیا گواه این مدعاست.
جنایت جنگی:
مجاهدین در جبهههای جنگ علیه کشور، به کرات علیه غیرنظامیان و رزمندگان ایرانی مرتکب جنایات جنگی شدند. فقط بهعنوان نمونه در عملیات فروغ جاویدان به بیمارستان امام خمینی اسلام آباد حمله کردند و تمامی پرسنل و بیماران آن که اتفاقا بیشتر غیرنظامی (زن و کودک) بودند قتل عام کردند. جنایات فجیع آنها علیه غیرنظامیان در سطح این شهر هم در حافظه تاریخی اهالی ثبت گردیده است. رفتار غیرانسانی با اسرا و مجروحان جنگی هم در اسناد و خاطرات جنگ ثبت گردیده است.
جنایت علیه بشریت:
در سال 1991، کردهای شمال عراق و شیعیان در جنوب عراق علیه دولت عراق شورش کردند که صدام به کمک مجاهدین با خشونت کم سابقه اقدام به کشتار مخالفان نمود. در سال 2010 دادگاه عراق حکم دستگیری 39 تن از اعضای مجاهدین (منجمله مسعود و مریم رجوی) را به اتهام جنایت علیه بشریت صادر نموده است. (البته رجوی چنین اتهامی را رد میکند اما شواهد متعددی در این خصوص وجود دارد.)
گستردگی قلمرو فعالیت این گروه از مرزهای ایران گرفته تا عراق و اروپا (از آلبانی تا فرانسه و انگلستان) و اخیرا در آمریکا بحثهای حقوقی گسترده ای را در مورد نحوه مواجهه با عاملان جنایات ارتکابی، موضع دولتهای دیگر، خروج این سازمان از لیست گروههای تروریستی و همکاری این دولتها بویژه در بحث استرداد مطرح میسازد که در جای خود شایسته بررسی است.
درهرحال بهنظر نگارنده یک چیز کاملا بدیهی است؛ هیچ عذری اعم از محدود نمودن فعالیتها و ممانعت از مشارکت یک جریان در فرآیندهای سیاسی یا بدرفتاری با اعضای حزب (حتی اگر واقعی باشد) نمیتواند و نباید توجیهکننده خیانت به کشور و همدستی با متجاوز باشد. در روزگاری که در یک تجاوز آشکار، کودکان و زنان این سرزمین هم در برابر متجاوز سینه سپر کردند و کشور متحمل چنان خسارات عظیمی شد، این گروه دست در دست متجاوز هلهله کنان وعده اشغال 48 ساعته پایتخت را میداد. خیانت ارتکابی بزرگتر از آن است که از حافظه تاریخی ایرانیان زدوده شده یا در سپهر سیاسی این مرزوبوم جایی برای نقش آفرینی اینان بههرعنوان و درهر زمانی وجود داشته باشد.
دکتر نواب محمدی دهچشمه