خانواده یکی از دشمنان بزرگ فرقه رجوی از دیدگاه سرکرده این گروه تروریستی بوده و هست و آنچنان ضربه ای که از این تشکل بسیار منسجم در طول چهار سال حضورشان در برابر قلعه الموتی خود خورده در تمام طول عمر تشکیلاتی اش نخورده است. آثار حضور خانواده های اسیران در بند فرقه رجوی در عراق هنوز هم در آلبانی مشهود میباشد و هر روز شاهد جدا شدن عناصر سازمان ضد خانواده رجوی می باشیم.
حاج آقا سخید سعید فر از اعضاء خانواده هایی میباشد که برادرش بیش از سه دهه در فرقه ضاله رجوی گرفتار شده و در طول این مدت هیچ خبری از وی نداشته و ندارد. ایشان برای اطلاع یافتن از وضعیت برادرش چندین بار به جلوی پادگان نظامی فرقه رجوی در عراق مراجعه نمود ولی متاسفانه سران ظالم رجوی با بی رحمی تمام این خواسته بحق انسانی وی را که تنها ملاقات با برادرش حتی به مدت یک ساعت بود را نپذیرفتند و در عوض با چماق و سنگ از او و همراهانش استقبال نمودند، استقبالی که در عصر حجر کفار و معاندین از حضرت رسول (ص) انجام میدادند و این سازمان ضد بشری هنوز آن مراحل را طی میکند و خبر از پیشرفت دنیا ندارد و نمیخواهد عناصرش با دنیای بیرون و بخصوص خانواده خود ملاقاتی داشته باشد.
سازمانهای بین المللی حقوق بشر نیز با حمایت خودشان از فرقه رجوی عملا نشان داده اند که حامی تروریسم میباشند و در ظاهر به مبارزه با ان میپردازند.
به وی در مورد وضعیت بغرنج داخل فرقه رجوی توضیح دادم و گفتم که سران فرقه رجوی به بهانه های مختلف تردد عناصر خود را خیلی محدود نموده اند بطوریکه برخی افراد که هفته ایی یکبار برای خرید بیرون میرفتند دیگر چنین اجازه ای ندارند و باید همراه با فرماندهان خود بیرون بروند و نیز به وی گفتم که سران فرقه برخی گوشی های موبایل را که عناصرشان به محض رسیدن به آلبانی خریداری نموده بودند را از آنها جمع آوری نمودند تا مبادا جنایتهای آنها بیشتر از این افشاگری شود.
آقای سعیدفر در مورد برادرش چنین گفت: برادرم قبل از اعزام به خدمت، آدم بسیار متدینی بود و اصلا نه او و نه خودم از سازمان مجاهدین و امثال آن خبری نداشتیم که وی بخواهد گرفتار آنها شود و بعد از آنکه به خدمت سربازی اعزام شده و سپس اسیر نیروهای بعثی شد ما در جریان گرفتاریش در فرقه رجوی قرار گرفتیم و اکنون بیشتر از سی سال میباشد که هیچ گونه خبری از او نداریم و به همه نهادهای بین المللی نامه نگاری نمودیم و یا شخصا مراجعه کردم ولی تاکنون نتوانستم حتی صدای برادرم را بشنوم و من بسیار نگران وضعیت او هستم که سران فرقه رجوی آنچنان که افراد جدا شده عنوان مینمایند، بر روی ذهن او فشار میاورند و با شستشوهای شدید ذهنی او را فریفته اند و با حیله و نیرنگ او را در فرقه خود نگه داشته اند.
وی که بسیار آزرده خاطر شده بغض گلویش را میگیرد و با صدای گرفته میگوید که خداوند سرکرده و سران فرقه رجوی را در این روزهای مبارک لعنت کند که باعث و بانی بدبختی برادرم شده اند و او را بیشتر از سی سال از زندگی و آزادی محروم نموده اند و من و خانواده ام به درگاه خداوند متعال شکایت میکنیم و از او میخواهیم هر چه زودتر ریشه این لانه فاسد را بر کند و عزیزانمان را به آغوشمان بازگرداند.
او که دیگر نمیتواند ادامه دهد و گریه امانش نمیدهد با عذر خواهی خداحافظی میکند.
بعد از قطع شدن ارتباط تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که انسانیت به کجا رفته و چرا هیچ نهاد بین المللی درخواست ناچیز خانواده ها که همانا تماس و ملاقات با عزیزانشان که در فرقه رجوی اسیر هستند را بعد از سی و یا چهل سال قبول نمیکنند و آنها را به آرزوی قلبیشان نمیرسانند!؟