اخیرا خبر رهایی محمد رجوی (مصطفی) فرزند مسعود رجوی در فضای مجازی پیچیده است و در فیس بوک نیزبا ایجاد صفحه ای فعالیت هایی را آغاز نموده است.
مقدم بر همه چیز عرض سلام و احترام دارم خدمت محمد آقا دوست قدیمی، تصمیم جسورانه، اقدام متهورانه و رهایی از تشکیلات مجاهدین را به شما تبریک و تهنیت میگویم و آینده ای سرشار از موفقیت و پیشرفت، آرامش و ترقی روز افزون را برایتان آرزو دارم.
چند سالیست که روند جدایی و فروپاشی تشکیلات مجاهدین سرعت بیشتری پیدا کرده است و در دنیای بیرون سیاسیون چه هواداران ودنباله روهای تشکیلات که بیشتر نقش آتش بیار معرکه دارند و بیرون از تشکیلات کار سیاسی برای سازمان میکنند البته که کلنگ مفت نیز نمیزنند و چه جداشدگان و مخالفان تشکیلات رجوی همه و همه مترصد حوادث و تحولات هستند تا هرکدام به زعم خود موضعگیری نمایند و البته جداشدگان بعلت تالمات روحی و آسیب هایی که در این سالیان داخل تشکیلات متحمل شده اند و در عین حال علم و اطلاعات و شناخت دقیق تر و عینی تری از روند تحولات پیرامون تشکیلات دارند و بقول خودمانی” دستی در اتش دارند” بیشتر و زود تر از همه در خصوص جداشدن افراد وارد موضعگیری و ابراز نظر میشوند.
در مورد محمد رجوی نیز چنین شده که بلافاصله عده ای اطراف ایشان اعلام نظر میکنند و منتظر روند تحولات هستند.
اما بنظر بنده حقیر، ابتدا بغض نظر از اینکه تعادل سیاسی هرکدام مان به کدام طرف باشد و اینکه انتظار داشته باشیم محمد رجوی در کدام مسیر حرکت کند و یا سعی کنیم وی را به کدام سو سوق دهیم، باید آزادگی و آزاد مردی، شناخت و بینش و تصمیم وی را ستود که با همه محدودیت هایی که وی بطور مظاعف داشت، از اینکه به هرحال فرزند رهبر این تشکیلات است، از اینکه کلی حفاظت و مراقبت های ویژه، تاکیدات و ملاحظات فراوان که همه اینها کار و تصمیم جدایی را بسیار سخت تر مینمود اما از همه موانع عبور نموده و امروزه در دنیای آزاد خودش برای آینده خویش تصمیم میگیرد.
اخیرا در فضای مجازی مطلبی از ایشان خواندم که در خصوص موضعگیری در مورد وی توضیحاتی ارائه نموده و به نوعی نسبت به نظام و برخی سایت ها و افراد موضعگیری نموده است که همه نکات و ملاحظاتش برای من هم قابل احترام هستند و این واکنش طبیعی است برای افرادیکه که سالیان تحت شدید ترین بمبارانهای تبلیغاتی و شستشوی مغزی و حصار و ایزولاسیون به زندگی تحمیلی تن داده باشد. و بنظرم بایستی قبل از هرچیز اجازه داد تا محمد خودش را در دنیای بیرون از تشکیلات پیدا کند و اینبار با تحقیق و تفحص و شناخت دقیق واقعیات و اینبار توسط شخص خودش و نه تحمیل و دیکته تشکیلات، مسیر و روند تحولات زندگی خود را رقم بزند و چه بسا اصلا نخواهد علیه و یا له کسی حرفی بزند و موضعگیری نماید. و در هر حال باز هم تکرار خواهم کرد تا همین جا اقدام محمد رجوی ستودنیست و احتمالا برای همین اقدام سختی های بیشتری تحمل خواهد کرد.
اما جدایی محمد رجوی، علل و ریشه های آن، موضعگیری سازمان و تهمت ها و ناسزاهایی که در آینده سازمان برسم عادت به محمد خواهد زد بیشتر از هرچیر قابل بررسی و از هر حیث قابل توجه میباشد.
اگر چه نمیتوان بطور دقیق موضعگیری سازمان و سایت ایران افشاگر را پیش بینی نمود اما طبق روال عادی میبایست محمد که از بی بدیل ترین گوهران بی بدیل و گل های سر سبد تشکیلات رجوی و انقلاب مریم بحساب می آمد بلافاصله در لحظه جدایی از تشکیلات در صف خائنین و مزدوران اطلاعات و رژیم قرار گیرد اما واقعا این مارک و برچسب به محمد میچسبد؟
البته تا آنجا که ما اطلاع داریم محمد از بدو ورود به تشکیلات آنچنان که مسعود و مریم رجوی و سران تشکیلات انتظار داشتند جذب تشکیلات نشد و همواره در سرفصل ها و تحولات دارای موضع و نظر متفاوتی بود از جمله حضور تشکیلات سازمان در عراق و به اصطلاح ارتش آزادیبخش در عراق را قبول نداشت.
یکبار مریم در نشستی در مورد محمد گفت: محمد بعد از خروجش از ایران و انتقال وی به اروپا سعی کردیم تمام کتب و امکانات تحقیق و مطالعه و شناخت را در اختیارش بگذاریم تا خودش انتخاب کند و محمد هم درست انتخاب کرده بود از همان اول حداقل تشکیلات رجوی و مجاهدین را چشم و گوش بسته و بله قربان گو انتخاب نکرده بود و این از تمام حرکات و موضعگیری هایش پیدا بود.
محمد همواره در تشکیلات تحت مراقبت بود البته بنام حفاظت برای وی اما در اصل نمیخواستند محمد با کسی ارتباط داشته باشد تا از دیدگاهای نقادانه اش کسی را تحت تاثیر قرار دهد.
اما حالا که محمد رسما و علنا جداشده سازمان آنرا چگونه توجیه خواهد کرد؟
یا محمد هم مانند سایر جداشدگان در” زمره مزدوران و جاسوسان وزارت اطلاعات رژیم” قرار میگیرد که بسیار عالی!! این خود مهر باطلی بر تمام تهمت ها و ناسزاهای سازمان علیه تمام جداشدگان است.
یا سازمان بایستی اعلام نماید: سازمان مجاهدین مهد آزادیست و نیروها داوطلب هستند و هرکس هروقت میتواند آزادانه تصمیم به جدایی بگیرد که باز هم به فال نیک گرفته میشود زیرا سایر جداشدگان نیز از این قانون آزادی داخل تشکیلات و حق تعیین سرنوشت برخوردار خواهند شد و جداشدگان قبلی نیز مشمول این بند خواهند شد.
و موضوع مهم بعدی اینکه غیبت کبرای شخص مسعود رجوی تا کی و تحت چه شرایطی ادامه خواهد داشت.
راستی کار بایستی به کجا برسد تا رهبر یک تشکیلات که خود را انقلابی ترین تشکیلات میداند و سالیان با قیاس مع الفارق خود را با امام حسین تشبیه میکرد که قرار بود پرچم سرخ حسینی را در دست بگیرد و در پیشاپیش نیروهایش برای مبارزه هل من ناصر بطلبد اکنون اگر در قید حیات است و ذره ای غیرت دارد علیه تمام قید و بند های سیاسی، تعهداتشان به آمریکا و همه زد و بند ها و تعهدات پشت پرده قیام نماید و جلوی عقب نشینی نیروهایش از آلبانی به آنطرف تر را بگیرد و تکلیف همه نیروها را روشن نماید.
گزیده ای از نوشته آقای داوود باقروند در مورد مسعود رجوی و پسرش محمد را در زیر میخوانیم:
مسعود که بسیار عصبانی بود و دهانش کف کرده بود و از کلمات رکیک استفاده میکرد، قرآنی را که دستش بود بر روی میز کوبید و گفت”این خرچه – خوکچه هرکه میخواهد باشد از قرآن لباس هم بپوشد این حرام زاده طئمه وزارت اطلاعات است که نمیخواهد در سازمان باشد میخواهد مانند عمو کاظمش با کسب تحصیلات عالیه به مردمش خدمت کند و با خشونت مخالف است کار ما را خشونت میداند و رد میکند… نمیداند که باید به هرقیمت همینجا بماند و بمیرد”. رجوی ضمنا در همین نشست پیامش را به بقیه نیز میداد که از خروج خبری نیست.
در هر حال با کنجکاوی منتظر موضعگیری سازمان در مورد محمد رجوی هستیم.
علی مرادی