یکی از تشابهات فرقه تروریستی رجوی با داعش بی ارزش بودن جان انسان ها و انجام اقدامات فجیع برای حفظ رهبر گروه می باشد. در این راستا در سال 1382 وقتی مریم قجر در فرانسه دستگیر شد، رجوی ها و دیگر سران فرقه برای خلاص کردن او تمام امکانات ممکن را بکار بردند که یکی از این امکانات انجام عمل فجیع خودسوزی بود.
این کار دقیقاً با فرمان تشکیلاتی صورت گرفت. در همان زمان شهرزاد صدر حاج سید جوادی که عنوان مسئول اول فرقه را یدک می کشید به کلیه اعضا دستور داده بود که آماده انجام عملیات خودسوزی باشند. این فرمان حتی در بولتن داخلی فرقه در آن زمان درج شده بود.
از طرف دیگر حتی در اشرف نیز می خواستند این کار را صورت بدهند و به همین منظور مسئولین وقت هر قسمت، تحت مسئولین خود را جمع کرده و این خواسته را ابلاغ کردند. در قسمت ما وجیهه کربلایی این موضوع را به ما ابلاغ نمود. خوشبختانه بدلیل موج نفرتی که این کار در اروپا برانگیخت و به ضرر فرقه شد، موجب گردید که سران فرقه از ادامه روند خودسوزی ها ممانعت کنند والا همانطور که گفتم برای آنها جان اعضا هیچ ارزشی نداشت.
اگرچه امروز مریم قجر و دیگر سران فرقه با ریاکاری منکر این می شوند که این کار با دستور تشکیلاتی صورت گرفته است اما هر کس با این فرقه آشناست به خوبی می داند که در این تشکیلات حتی نمی توان آب را بدون اجازه تشکیلات خورد. چطور هنگام تبلیغات و تعریف از خود که می شود رجوی گور به گور شده بارها مدعی بود که تشکیلات آهنینی دارد؟ چطور مدعی بود که هنگام حمله آمریکا به عراق بخاطر کار تشکیلاتی اجازه شلیک حتی یک گلوله را هم به اعضا نداده است؟ اما به اینجا که می رسد تشکیلات هرکی به هرکی است و اعضا خودشان تصمیم گرفته اند؟
چگونه در فرقه ای که در آن اعضا اجازه انجام هیچ کاری بدون اجازه تشکیلات را ندارند (از کوچکترین مسائل فردی مثل نوع غذا، نوع لباس، شکل موی سر و استفاده از ادکلن تا اجازه انجام کار و مجرد یا متأهل بودن) و همه اعضا طوری تربیت می شوند که زیر شعار فریبنده «نظم آهنین و انقلابی» باید مطیع تشکیلات بود، چطور افرادی با سابقه تشکیلاتی ده ها ساله اجازه انجام عملی به این مهمی را به خود می دهند.
در تشکیلاتی که به اعضا می آموزند هر صحبتی که بکنید و فرمانده فرد از آن بی خبر باشد «محفل» و «شعبه سپاه پاسدارن» است چگونه اعضا می توانند تا این حد آزادی عمل داشته باشند.
در تشکیلاتی که به اعضا القاء می کنند هر کار «خودبخودی» نوعی «لیبرالیسم» است و با آن برخورد خواهد شد، چطور اعضا حتی به خود اجازه فکر کردن به چنین مسئله مهمی بدون اجازه تشکیلات خواهند داد تا چه رسد به اقدام و انجام آن؟
هر چند امروز رجوی و مریم قجر بنابر مصالح روز مثل خیلی از موضوعات دیگر با فریبکاری زیر بار این موضوع نمی روند که خودسوزی دستور تشکیلاتی بوده است اما در سال های گذشته یکی از اهرم های مغزشویی برای تحریک اعضا استفاده از واژه «عملیات انتحاری» بود. در سال 1366 و بعد از اخراج تعدادی از اعضای فرقه از فرانسه به گابن، برای کار تبلیغی و تحریک بقیه اعضا، در نشریه فرقه چندین درخواست عملیات انتحاری چاپ شده بود.
آیا اگر خودسوزی از نظر رجوی ها نامطلوب بود، این درخواست ها را با آن همه آب و تاب در نشریه خود درج میکردند؟
همانطور که در عکس ملاحظه می کنید در فرقه رجوی در ذهن اعضا اینطور القاء شده بود که خودسوزی یا عمل انتخاری کاری است در جهت «آگاهی افکار عمومی و حقانیت راه فرقه». شخص رجوی نیز بارها در نشست های مختلف می گفت که اگر در اروپا بخواهند کاری بکنند آنقدر عملیات خودسوزی راه می اندازیم که دست شان بسته شود.
همانطور که در بالا آمد چه از نظر واقعیتی که خود و دیگران شاهد آن بودیم و چه از نظر ساختار تشکیلاتی، اقدام جنایتکارانه خودسوزی اعضا در سال 1382 دقیقاً با فرمان مستقیم رجوی ها و دیگر سران فرقه انجام شده است. جنایتی که آنان باید برای آن در کنار انبوه جنایات دیگر خود پاسخگو باشند.
صالحی