خانم شهین میش مست همراه همسر ارجمندشان با حضور در دفتر انجمن نجات خراسان رضوی ضمن تشکر و قدردانی از زحمات بی دریغ مسئول انجمن نجات خراسان رضوی نگرانی خود و خانواده شان بخصوص مادرگرامیشان که نزدیک به 40 سال در انتظار همسرش (محمدعظیم میش مست) سوخته و ساخته و همه سختی ها و مشکلات را به خاطر او تحمل کرده را ابراز داشتند.
در ابتدا مسئول انجمن ضمن خوشامد گویی، آرزو کرد هرچه سریعتر پدر ایشان به ایران برگردد و در کنار همسرش و جمع خانواده اش یک زندگی خوش و خرمی را شروع کند.
مسئول انجمن در ادامه اخباری از آخرین وضعیت اعضای تحت اسارت فرقه رجوی درآلبانی و همچنین شرایط بحرانی و بهم ریخته فرقه رجوی و موج جدایی و ریزش نیروها را به اطلاع خانم شهین میش مست و همسرشان رساند. مسئول انجمن اظهار داشت: طبق خبرهای رسیده از درون فرقه رجوی، وخامت بیش از حد اوضاع فرقه در اشرف 3 باعث شده که مریم رجوی، شوهر سابق خود؛ مهدی ابریشم چی را مسئول تشکیلات فرقه در اشرف 3 بگمارد. ابریشم چی سعی کرده با برگزاری جلسات متعدد و ایجاد فشارهای روحی و روانی اعضاء را متقاعد به ماندن درمناسبات فرقه کند.
از طرف دیگر موج روشنگری های اعضای جداشده از مناسبات داخلی و آنچه خودشان آنرا تجربه کردند و به رسانه های البانی هم کشانده شده است و این مسئله باعث گردیده که دولت البانی هم نسبت به عملکردهای سران فرقه حساس و معترض گردد و عملا به سرکردگان فرقه رجوی یادآوری نماید که البانی عراق نیست.
خانم میش مست گزارشی از آخرین وضعیت پدرش را که از فرقه جدا شده و در آلبانی تحت نظر کمیساریا می باشد را به مسئول انجمن ارائه دادند.
خانم میش مست اظهار داشتند: پدرم بلافاصله بعداز جدا شدن از فرقه رجوی به سفارت ایران در آلبانی رفته ضمن معرفی خود خواستار بازگشت به ایران شده است ولی متاسفانه چندین ماه است که سفارت ایران در آلبانی هنوز جواب مشخصی به او نداده است. که این باعث نگرانی ما بخصوص مادرم شده بطوریکه الان مادرم بیمار شده است.
امید ما خانواده ها بعد از خدا، انجمن نجات و شما جدا شده ها هستید. شما بودید که همیشه به ما کمک کردید تا امیدوار بمانیم. واقعیت این است که ما بدون کمک و راهنمایی های انجمن نجات نمی توانستم پدرم را پیدا کنم بنابراین در حال حاضر از انجمن نجات می خواهم که در زمینه بازگشت پدرم ما را یاری کنند.
پدرم در حالیکه من هرگز او را ندیده ام در شروع جنگ تحمیلی علیه ایران در سال 1359 در راه دفاع از ایران به اسارت نیروهای متجاوز صدام درآمد بعد هم برای فرار از شرایط طاقت فرسای اردوگاههای صدام متاسفانه فریب قول های دروغ و فریبنده مجاهدین را خورد و بدام فرقه بد نام رجوی گرفتار شد.
امید مادرم و من که سالیان زیادی در انتظار در آغوش گرفتن پدرم بودیم این است که این آرزو محقق گردد بدون شک تنها رجوی و فرقه اش از این داغ و فراق راضی است و خوشحالی می کند.
البته ما خانواده (مادرم، خودم و همسرم و کلیه اقوام) تلاش می کنیم که شرایط یک زندگی شرافتمدانه ای را برای پدرم فراهم کنیم و او را در زمینه های مادی و معنوی کمک کنیم تا بتواند یک زندگی آبرومندانه برای خودش بسازد و انشالله در کنار مادرم که بی صبرانه منتظر بازگشتش می باشد و هم چنین در جمع ما خانواده و دامن ایران عزیز زندگی شرافت مندانه ای بدور از فرقه رجوی را آغاز کند.