رسانه های رجوی درنوشته ای پرتناقض که عنوانش” آلترناتیو واقعی کیست”؟، آورده است:
” پر بدیهی است که مردم ایران وابستگی و بازگشت به سطلنت را نمیخواهند. وابستگی به قدرتهای خارجی و اشغال بیگانه را نیز نمیخواهند.”
اولا منظورتان ازنیم سطر اول، آن نیست که مطرح کرده اید.
بلکه ازمطرح شدن سلطنت طلبان- ولو بمقدار جزئی- ودر زمانی که نامی از شما برده نشد- ناراحت تان کرده و مقاله ها درتخریب سلطنت طلبان نوشته و ثابت کردید که آنها را رقیب خود میدانید و درمورد مثلا جلوگیری از پیشرفت احتمالی آنها، ازطرف مردم هزینه میکنید.
درست است که مردم سلطنت را نمیخواهند، اما درکنار آن، شما را هم نمیخواهند که اگر میخواستند درجریان چندین تظاهرات انجام شده، نامی از رجوی میآوردند.
ثانیا درمورد وابستگی به قدرت های خارجی واشغال بیگانه، نظرتان درمورد خواست مردم درست است. اما خودتان چی؟
اینهمه دریوزگی از سلطه گران که ایران را ویران کرده وزمینه ی بقدرت رسیدن شما را فراهم کنند، برای چیست؟
بیگانگان بدون اشغال ایران، چگونه میتوانند شما را بقدرت برسانند؟
شرم نمیکنید از اینهمه دروغ گفتن زمانی که میبینید که ارباب قدرت اشغال نظامی ایران را ازدست داده و اینک باید با سپردن سفارتخانه های ایران بشما، منظورتان را برآورده کند؟
همچنین:
” مردم ایران جامعهیی را میخواهند که بهقول مریم رجوی: «تار و پودش آزادی، دموکراسی و برابری و مرزبندی با استبداد و وابستگی و تبعیض جنسی و قومی و طبقاتی است.”
اگر اینطور است که هست، این مردم باید تضاد آشتی ناپذیری با باند رجوی داشته باشند که دریک جمع 3هزارنفری تماما خودی، نشانی از دموکراسی وبرابری و… درتشکیلات او نمیبینند.
مردمی که به اعتراف شما اینگونه هستند، باید از شما متنفر باشند که مستبدترین وتمامیت خواه ترین گروه درتاریخ ایران هستید وخوشبختانه چنین نیز هست.
آیا همینکه شما خانم رجوی را حاکم مرگ وزندگی 3000 نفر کرده اند و اجباری برای دادن گزارش به هیچکس ازاینها را ندارید، تبعیض حساب نمیشود؟
وایضا:
” مریم رجوی درعینحال، اعلام کرد که مجاهدین بهدنبال کسب قدرت نیستند. سودای آنها آزادی و حاکمیت مردمی است… در یک جاست که هیچ رقیبی برای مجاهدین پیدا نمیشود: «پاکبازی و فداکاری فوق تصور و خواستن همه چیز برای خلق قهرمان ایران و هیچ نخواستن برای خود! بهجاست مقاله را با یک جمله مسعود رجوی به پایان ببریم: ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت کردن نیست».
عجب دروغی!
شیفتگی وتشنگی وافری که مسعود در به قدرت یافتن بلا منازع درایران نشان داده، بی مثال است.
این جریان که حاکمیت یک گروه 3000 نفری را برتشکیلات خود نمی پذیرد وحتی حقی درحد یک زندانی- داشتن ملاقات، مرخصی ونامه نگاری و… – برای رفقای خود قائل نیست، چگونه میخواهد تن به حاکمیت مردم بدهد؟
نکند که اینها مردم را تنها مسعود رجوی میدانند و اینگونه میخواهند حاکمیت مردمی (حاکمیت رجوی) را در گستره ی ایران برقرار کنند؟
تناقض عجیب این گفتار از سطر دوم همین پاراگراف روشن است:
از یک طرف حاکمیت نمیخواهد، ازطرف دیگر خود را بی همتا میداند!
چطورممکن است که یک نیروی بی همتا ازحاکمیت دوربماند؟
من نام این برخورد را دروغگویی بنامم یا نشانگر تواضعی که از مریم بعید است که بتواند نشان دهد؟
آیا قربانی، اسیر ومقتول کردن ده ها هزار نفر از فرزندان مردم ایران توسط رجوی،” خواستن همه چیز برای مردم” است؟
عجب!
پس تصاحب صدها نفر از دختران و زنان این آب وخاک در راستای کاربرد جنسی- جسمی شخص مسعود رجوی وهزاران نفر از مردان برای بردگی جسمی، آرمیدن درقصر با شکوه پارسیان و…با امکانات دربار شاهنشاهان افسانه ای وفراعن، چیز بی اهمیتی است که مسعود کرد؟
مسعود اگر قرار بود که چیزی برای خود بخواهد، چه چیزهای دیگری هم میتوانست بخواهد که فداکاری کرد ونخواست؟؟!
درسطورآخر، تناقض حرف مسعود در حرف هایش نهته است:
ابتدا تعارف کرده که رقیب کسی نیست وبلافاصله گفته که رقیبی برای او پیدا نمیشود.
معنی این حرف انحصار طلبی مطلق است واو بدینوسیله حضور هیچکس دراپوزیسیون را نپذیرفته وماهیت بغایت سکتاریستی خود را نشان داده است.
سیروس غضنفری – عضو نجات یافته ازتشکیلات رجوی