مسعود رجوی با بپا کردن تظاهرات 30خرداد 1360 بطور عجیبی فکر میکرد که مردم به نوجوانان وجوانان هوادار او خواهند پیوست و درشلوغی حضور مردم، با بسیج افراد مسلح خود، صدا وسیما و مراکز دولتی را براحتی وبسرعت تسخیر کرده و حکومت خود را برپا خواهد ساخت.
کار او اینقدر عجیب بود که هواداران غیر تشکیلاتی اش را که معمولا اکثریت یک سازمان وحزب را تشکیل داده وبدنه ی اجتماعی او بحساب آمده ونقش اصلی را در پیوند با مردم وبسیج آنها برای حمایت از سازمان بعهده دارند، دچار بهت زدگی کرد وآنها براثر این شوک کرخت کننده ای که از این اقدام غیر عاقلانه ی مسعود رجوی دریافت داشته بودند، نتوانستند کاری برای سازمان مجاهدین بکنند و بالاجبار ناظر بیطرفی مانده واجازه دادند که تشکیلات رسمی رجوی درمقابل حوادثی که ابدا آمادگی برای مقابله با آن نداشت، درعرض مدت کوتاهی درهم کوبیده شود.
رجوی هراسان ازاین واقعه- واقعه ای که ابدا پیش بینی معقولی ازآن نداشت- تنها کمی بیشتر ازیک ماه توانست درخانه های امن زندگی کند و ناچار به فرار با هواپیمایی شد که خلبان شاه هدایت انرا بعهده گرفت.
ضربات پیاپی وارده براین سازمان اجازه نداد که نیروهای پراکنده اش حتی یک سالی را هم دوام بیآورند وناچار راهی کردستان شده و عاطل و باطل مانده وبا رادیوی جدیدا تاسیس شده ی خود به رجز خوانی پرداخته ودربهترین حالت بافراخوان دادن به نیروها، آنها را ازمیان مردمی که میبایست با آنها کار کرده و با اتکاء بقدرت مردم حداقل نفوذ اجتماعی سازمان را حفظ کنند، خارج ساخت.
کاری که هرحکومت برای نابود کردن هرگروه برانداز انجام میدهد، حماقت خاص رجوی انجام داد و زحمت حکومت را کم کرد.
این بیرون کشیدن نیروها از کشور و بردن آنها به عراق وحوادث وفجایعی که دردرون تشکیلات دور ازنظارت مردم روی داد، اثری ازسازمان مجاهدینی که حنیف نژادها پی ریزی اش کرده بودند، باقی نگذاشت.
واما بعد!
این روزها با مسئله ی بسیار مهمی بنام کلاه سفیدها- که باند رجوی عاشق آنها بود واخبار جعلی آنها را که برای کشتن مردم سوریه مجوزی بدست میداد- وسیعا منتشر میکرد، درتقارن با روز فرار مسعودرجوی بوده است.
کلاه سفیدها دسته ی بسیار مجهزی بودند که ازطرف آمریکا، کانادا، فرانسه و…، بوجود آمده وماموریت داشتند که دربین گروه های تکفیری درسوریه مستقر شده و با ترتیب حملات شیمیایی جعلی وگاها واقعی، دولت سوریه را متهم نمایند که ازسلاح شیمیایی استفاده میکند.
فیلم ها واخبار تولید شده ازطرف کلاه سفیدها که وسیعا توسط رسانه های صهیونیستی- امپریالیستی منتشر میشد وباند رجوی دروسع خود به بازانتشار آنها کمک میکرد، توجیهی برای حملات هوایی وموشکی جنایتکارانه برعلیه ملت سوریه میشد.
تشکیل جنایتکاران کلاه سفید با بودجه ی عربستان ودرخاک ترکیه انجام شد وعجیب اینکه اینها درمیان آن دسته از تکفیری ها جاداده میشدند که شامل حملات هوایی آمریکا نبود.
بله درشهر بزرگی مانند موصل که بدست امریکا به ویرانه ای تمام تبدیل شده وآزاد!! شد، نشانی ازگزارش این کلاه سفیدهانمی بیننیم.
درروزهای اخیر که اغلب مقرهای جبهه النصره توسط ارتش سوریه تسخیر شد، آمریکا واسرائیل بااستفاده ازبمباران ها وموشک پرانی های خود، مانع دستگیری کلاه سفیدها شدند واسرائیل آنها را با سلامتی کامل ازصحنه بیرون کرد و ازمرز اردن گذراند تا به کشورهای اروپایی رفته وزندگی مرفه خود را بگذرانند.
اما رجوی بدطالع تر از کلاه سفیدها بود واربابان مربوطه رفتار تحقیر آمیزی با اوکرده وگذاشتند تا درسوراخ موشی بمیرد ویازندگی مشقت باری را تجربه کند.
کلاه سفیدها جوایز اسکار دریافت کردند ولی رجوی فرصت وجرات و موقعیت این کار را نیافت.
سرنوشت رجوی در مقایسه با کلاه سفیدها- که درتحلیل نهائی ازیک قماش اند – نشان میدهد که خیانت به مردم خود، مکافات بیشتری نسبت به سزای جنایتکاران خارجی دارد.
صابر