کسب و کار وطن فروشی

کسانی که تمامیت خواه بودند و مغلوب عرصه سیاست شده و به دلیل نداشتن جوهره دمکراتیک زودتر از موعد دست به سلاح برده و به راه حل های خشونت آمیز گرویدند. فرار از صحنه سیاسی و اعلام نابهنگام فاز نظامی، اولین و آخرین راه حل برای آنان بود.
اگر قرار است ملتی بر علیه ظلم و دیکتاتوری قیام کنند و عده ای ششدانگ عرصه سیاست را مال خود اعلام کنند، همان بهتر که زیر استبداد طاغوت می ماندیم.
سازمان مجاهدین و در راس آن رهبر بی تجربه آن، آقای مسعود رجوی، هیچ شراکتی را در قدرت قبول نداشت. انقلاب را همه قشرهای سیاسی به پیروزی رسانده بودند و این حق همه گروه ها و دسته جات بود که در قدرت سهمی داشته باشند.
اما سقوط رهبران سازمان، در ورطه نیستی، انگار یک سرازیری خطرناک به آغوش بیگانگان بود.
خیلی سخت است که یک گروه بتواند در ملاء خارجی و خارج از وطن، استقلال و موجودیت خود را حفظ کند و وابستگی به دول خارجی را از دستورکار خود حذف کند.
تئوری سازمان این است که ایران یک قدرت است، برای سرنگونی یک قدرت باید به یک ابرقدرت متصل شد. الان هم با همین‌ توجیه با بیگانگان کار می‌کنند.
مسعود رجوی اگر در فرانسه با بنی صدر همراه می ماند و نقش اپوزیسیون را بازی می کرد، تابلوی بهتری پیش رویش بود و ما لااقل بعدها، شاهد هم آغوشی او با دشمنان قسم خورده این مرز و بوم نمی بودیم. اما با بنی صدر و دیگران درافتاد. به هر حال دولت فرانسه هم تمایلی به ماندن مسعود رجوی در پاریس نشان نداد.
فرانسوی ها در حقیقت بازی برد برد را انجام دادند و از سویی با این کارشان به ایران این پیام را دادند که رهبرسازمان را از کشورشان خارج کردند تا از ما امتیاز بگیرند و هم از سوی دیگر به صدام نیروی آماده به خدمت و آماده رزم تحویل دادند، خودشان هم از دست آنها راحت شدند.
سازمان مجاهدین در سال ۴۴ تاسیس شد. در سال ۵۴ اعلام تغییر مواضع ایدئولوژیک کرد و در سال ۶۴ در پاریس ازدواج مریم و مسعود را اعلام کردند. با وجود فرهنگ ایرانی، اینکه یک مردی همسر خود را طلاق داده و بلافاصله به عقد مردی دیگری درآورد، امری غیر قابل باور است. نزدکترین فرد به مسعود رجوی که می توانست روزی برای او خطرآفرین شده و ریاست سازمان را بر عهده بگیرد مهدی ابریشم‌چی بود. برای اینکه وی را تحقیر کند با همسر او ازدواج کرد.
پله، پله، رجوی سقوط کرد و به تبع آن دور و اطرافش خالی شد.
وطن فروشی رهبر خودخوانده مجاهدین، از مذاکره با طارق عزیز در فرانسه و ورود به عراق و دیدار با صدام حسین رهبر در حال جنگ با کشورمان ایران شروع شد. مردم با سربازان عراقی در جبهه ها در حال جنگ بودند که خبر هم پیمانی رجوی با صدام در بغداد، به گوش همه رسید.
با چه منطقی این هم پیمانی و قرارداد وطن فروشی امضاء شد، هنوز هم پس از سی و اندی سال برای همگان به سهولت قابل هضم نیست. عمق رذالت رجوی در این نقطه تاریخی بر کمتر کسی پوشیده ماند، همه به چشم انحراف کامل سازمان و رهبری آن را نظاره کردند.
در جریان اسنادی که از مذاکرات رهبران سازمان و بعث عراق به دست آمده است، مشخص شده که ۵ مذاکره بین آنها صورت گرفته است. یکی از این مذاکرات با «طاهر جلیل حبوش» از روسای سازمان اطلاعات عراق بوده که او هم مانند رجوی تا به امروز مفقود شده است.
شایع است که هر دو نفر جراحی پلاستیک صورت کرده اند تا شناسایی نشوند.
مسعود رجوی یک فرقه قرون وسطائی را در عراق با اهرم های نظامی و اطلاعاتی صدام پایه گذاری کرد.
در یک فرقه فرد اجازه فکر کردن ندارد فقط باید بله قربان گو باشد. ارتباط انسان با تاریخ گذشته و خانواده اش قطع می شود هر کسی که مانع دیرتر رسیدن شخص اول به قدرت باشد باید از بین برود.
سازمان برای برخی عملیات ها، پاداش های هنگفتی دریافت می کرد. از صدور مجوز فروش ۴۰ کیلوگرم طلا در بازارهای عراق از سوی وزارت کشور عراق به سازمان تا حقوق های میلیونی و پاداش های آنچنانی به رهبران سازمان از جمله جلوه های زرق و برق دلارها و دینارهای صدام حسین است که اسناد آن وجود دارد.
عراق دارای چهار نهاد امنیتی بود، الامن‌العام، الامن‌الخاص، استخبارات و اداره امنیت عمومی که هر کدام از این چهار نهاد یکدیگر را مراقبت می‌کردند.
بر اساس تحقیقی که صورت گرفته در ۳۷ سال حاکمیت بعث عراق حدود ۷.۵ میلیون نفر از جمعیت عراق فقط ناپدید شدند و خبری از آنها نیست. از مردم زهر چشم گرفته بودند و مردم اجازه حرکت انقلابی نداشتند.
در جریان انتفاضه شعبانیه مردم عراق بپا خواستند سران عراقی وقتی دیدند به این سرعت کنترل ۱۴ استان عراق به دست مردم افتاد، ارتجاع منطقه به تکاپو افتاد چون احساس خطر می‌کردند و همین‌ها به آمریکا فشار آورد تا در این باره ورود پیدا کند. از سوی دیگر آمریکا اگرچه موافق قیام علیه دیکتاتوری صدام بود اما دلش نمی‌خواست انقلاب اسلامی دیگری در منطقه شکل بگیرد.در سرکوب قیام شعبانیه صدام به تنهایی عمل نکرد، سازمان مجاهدین هم چرخ پنجم گاری صدام شدند. بر اساس اولین جلسه گفتگویی که مسعود رجوی رهبر سازمان با سپهبد صابر الدوری داشته، مشخص شده که صابر‌ الدوری رئیس کل سرویس اطلاعات عراق از نقشی که مجاهدین خلق در جریان سرکوب انتفاضه شعبانیه ایفا کرده‌اند، از رجوی تشکر می‌کند.
برخی به خاطر اینکه به قدرت برسند همه کاری می‌کنند، جنون دستیابی به قدرت، مجال فکر کردن به آنها نمی‌دهد. اینها به هر شیوه ای از وطن فروشی متوسل شدند تا قدرت را به دست آورده و به قول خودشان بر کشور حکومت کنند.
در ملاقات‌های صدام و رجوی، دوربین‌های مخفی تمام اتفاقات را ضبط کرده، پول‌هایی که بین صدام و رجوی رد و بدل شده، ثبت و ضبط شده است. صدام در قبال این خدمات، از سازمان انتظاراتی داشت و این انتظارات همگی علیه ملت ایران بود. مستنداتی وجود دارد که رجوی چندین بار به «صابر الدوری» عنوان می کند که مدتی است که صاحب خانه را ندیده ایم ما خانه را با صاحبخانه آن می خواهیم. رجوی برای دیدار با صدام و نوکری التماس می کرد.
به هر حال سازمان یک تشکیلات فوق العاده آهنینی دارد. البته آهنین ازنظر شکل! انضباط سختی در آن مشاهده می شود شاید روا نباشد که نام سازمان را برای این تشکیلات گذاشت بلکه عبارت فرقه با تعابیر آکادمیک بین المللی برای آن رواست.
۱۷ روز مریم رجوی در فرانسه بازداشت شد در این مدت اعضای سازمان به طور هماهنگ وادار شدند که خود را آتش بزنند بعد از آن اروپایی ها فهمیدند که اعضای این سازمان موجودات خطرناکی هستند و ویژگی های یک فرقه را دارند چون با یک فرمان فرقه ای تعدادی خود را به خاطر مریم رجوی به آتش کشیدند.
یکی از دلایلی که اروپایی ها نمی پذیرند اعضای سازمان مجاهدین به کشورشان رفته و پناهندگی بگیرند این است که از آنها می ترسند و معتقدند آنها موجودات خطرناکی هستند ممکن است دردسر ساز شوند. تقابل و خیانتی در حق وطن که تا امروز هم ادامه دارد و سران سازمان از فرق سر تا نوک پا در خدمت گذاری اربابان غربی و منطقه ای خود انجام وظیفه می کنند.
امروز هم پرونده ننگین وطن فروشی رجوی ها بسته نشده و همچنان مفتوح است، ولی معتقدم سازمان را فقط باید در قد و قواره خودش، نه بیشتر و نه کمتر دید، پربهاء دادن و کم بهاء دادن به سازمان هر دو تبعاتی دارند که از آن باید پرهیز نمود…
فرید

خروج از نسخه موبایل