بدون تردید بسیاری از هم میهنان ما بویژه نسل های گذشته باصدای گرم وکم نظیر بانوی ترانه و آواز ایران زنده یاد مرضیه آشناهستند واز این صدای بیاد ماندنی خاظره های بسیار دارند.
مرضیه با بیش از نیم قرن تلاش هنری وبعنوان یک خواننده مجرب وآگاه درزمینه موسیقی یکی از نوادر موسیقی ایران زمین بود _ صدای دلکش ودلنشینی که باتمامی وجود وعشق خود می خواند ونوعی شور واحساس رابه بهترین شکل ممکن به شنونده خود منتقل می نمود.
نگارنده دوماه پیش با اطلاعی که از بیماری وکهنسالی نامبرده داشتم از دست اندرکاران موسیقی ایرانی تقاضا کردم تا ایشان درقید حیات است به پاس بیش از نیم قرن تلاش هنری نامبرده بنوعی از ایشان قدردادنی شود…
نگاهی کوتاه به زندگی مرضیه (زندگی هنری _ دوران سکوت _ زندگی هنری سیاسی)
الف _ زندگی هنری ودوران سکوت
زنده یاد مرضیه درسال 1304 درتهران به دنیا آمد ازسال 1329 وارد عرصه هنری ایران گردید وتا رخدادهای سال 1357 بعنوان خواننده گلها در رادیو تلویزیون ایران مشغول بکاربود. پس از تحولات سال 57 وممنوعیت فعالیت وپخش صدای خوانندگان زن ایشان نیز همانند دیگر خواندگان از جمله دلکش و الهه و هایده ومهستی وحمیراوگوگوش از تلاش هنری درکشور باز ماندند..
مرضیه درطول تلاش های هنری خود به کمک اساتید بزرگ آهنگسازی وترانه سرایی ده ها ترانه زیبا و ماندگار به جامعه هنری ایران تقدیم نمود _ ترانه های زیبا وماندگاری چون مینای شکسته _سنگ خارا_بته چین _برگ خزان _ امشب شب مهتابه _ اگرمستم _ صورتگرنقاش چین _ رفتم که رفتم _غرق گناهم _ شب آمد _چشم به در _می گذرم تنها _ دیدی که رسوا شد دلم _ طاووس زیبا _ بهارم دخترم از خواب برخیز و…… که همانند شناسه هایی جاوید وماندگار درکارنامه هنری این خواننده بزرگ تاهمیشه باقی خواهند ماند.
ب_ زندگی هنری سیاسی
گرچه هنرمندان بعنوان بخشی از جامعه می توانند وباید متاثرازشرایط اجتماعی میهن خود باشند ولیکن پیوستن تشکیلاتی به یک گروه و حزب ودسته خاص هرگز درشان ارزش والای هنرمندان نیست و اگر چنین شود این هنرمندان خواسته ویا ناخواسته خود را درگیر مسائلی می نمایند که پیرامون آن نگرش خاص سیاسی بوقوع می پیوندد_ که درچنین شرایطی آنها بگونه ای طبیعی بعنوان یک کادر ویا هوادار مسئولیت اعمال ورفتار وعملکرده های این نگرش خاص را بعهده خود می گیرند و همین وابستگی باعث خواهد شد تا از آغوش جامعه ومردم خود جداشده ودرتاروپود یک تشکیلات به انزوا و غیرقابل دسترس بودن کشیده شوند… ومتاسفانه سرانجام زنده یاد مرضیه به چنین نقطه ای رسید ومتوقف گردید.
نگاهی به زندگی مرضیه از سال 1372 تا زمان مرگ (مهر1389)
بنا بر مستندات موجود خانم مرضیه درسال 1372 به دعوت خانواده متین دفتری عازم فرانسه گردید_ دراین سفر تنی چند از دوستان ودوستداران ایشان ازجمله دعوت کنندگان نامبرده وهم چنین افرادی چون اسماعیل وفا و محمد شمس ایشان را تشویق نمودند که به فرقه تروریستی رجوی بپیوندد.
مرضیه گرچه از جهت هنری بسیار مجرب وآگاه و باسواد بود ولیکن از جهت دانش سیاسی کوچکترین توشه باری برای خود نیاندوخته بود وبهمین دلیل مبلغان فرقه رجوی بسیار زود توانستند که نامبرده را تحت تاثیر قراردارد وبه سوی فرقه تروریستی رجوی سوق دهند _ نکته قابل تعمق دراین رخداد اینست که بعد ها همین مشوقین خانم مرضیه ازجمله خانواده متین دفتری و وفا یغمایی با آگاهی از مناسبات ضد انسانی وضد دموکرتیک حاکم براین فرقه از این گروه مزدور وخائن جدا گردیدند.
درمدت اقامت خانم مرضیه درفرانسه درکنار دوستان قدیمی ایشان مبلغین فرقه تروریستی رجوی نیز ایشان را محاصره کردند و با سرهم کردن دروغ های رنگارنگ وقول وقرار های فراوان ایشان را تشویق کردند که به این گروه بپیوندد ودرضمن از ایشان تقاضا کردند دربازگشت به ایران خوانندگانی چون الهه وگوگوش و پری زنگنه رانیز تشویق به خروج و پیوستن به این فرقه بنماید.
خانم مرضیه حدود یکسال بعد (سال 73) دوباره به فرانسه بازگشت البته این بار برای اقامت دائمی بارسفربسته بود- به محض ورود خانم مرضیه به فرانسه فرقه تروریستی رجوی اورا محاصره نمود وسعی کرد با تبلیغات فراوان چنین ادعا کند که خانم مرضیه جهت پیوستن به این گروه از ایران خارج شده است _ درواقع فرقه رجوی بااین تبلیغات دروغ وگسترده سعی کرد راه بازگشت این خواننده به ایران را فورا مسدود نموده وایشان را در تور تبلیغی خود اسیر نماید.
دراین زمان که خانم مرضیه هنوز درتصمیم خود به پیوستن به این گروه مردد بود بسیاری از دوستان ونزدیکان وخانواده این خواننده سعی نمودند ضمن هشدار دادن با ایشان نامبرده را از پیوستن به این گروه منفور تروریستی باز دارند _ ولی دستگاه تبلیغی رجوی با تبلیغات فراوان درهواداری ایشان نسبت به این گروه این خواننده رادربرابر کار انجام شده ای قرارداد.
بهرروی علل پیوستن خانم مرضیه به گروه رجوی عبارت بودند از _ 1- عدم آگاهی ودانش سیاسی نامبرده _ 2- اعتماد به برخی از دوستان قدیمی_ 3 _ فریبکاری ودامگذاری مبلغین فرقه رجوی _ 4 _ عدم تسلط نامبرده به یک زبان لاتین _ 5 _ تصمیم به درخواست پناهندگی.
چگونگی اسارت مرضیه و سو استفاده فرقه تروریستی رجوی از این خواننده شایسته قدیمی.
مرضیه درسن 69 سالگی به هشدار های دوستان و اهل خانواده ودوستداران خود چندان توجهی نکرد و دریک چشم بهم زدن در چاه بدنامی فرو افتاد _ گرچه او درسال 2003 پس از آگاهی نسبی از مناسبات این فرقه وفرار از اسارتگاه اشرف و ورود به فرانسه بگونه ای رسمی از این فرقه تروریستی جدا گردید ولیکن گشتاپوی فرقه رجوی با محاصره نامبرده وتهدید وارعاب وخط ونشان کشی به این هنرمند از خواب غفلت گریخته فرصت نداد تا به آغوش دوستداران خود باز گردد، از خود انتقاد نماید و اشتباهات گذشته خود را جبران نموده واز انزوا خارج شود.
مرضیه درهمان سال 1373 درپاسخ به هشدارهای خانواده ودوستان ودوستداران خود دریک خود گم کردگی گفت: مگر ممکن است من درسن 70 سالگی گول بخورم؟….. ولی تحولات سالیان بعد به خانم مرضیه نشان داد که انسانها اگر خود را به علم وآگاهی ودانش روز مجهز ننمایند درهرسنی ممکن است فریب بخورند ودردام بیافتند.
بهرروی اسارت درفرقه وزندان رجوی برای مرضیه از همان سال شروع شد _ بعدها اورا به اسارتگاه اشرف بردند و این خواننده از خود بیخود شده برروی تانک ها برای اسیران فرقه رجوی ترانه وآواز خواند!
محاصره وانزوای مرضیه از سال 1373 تا زمان مرگ
فرقه تروریستی رجوی اعضای خود را منزوی ومحاصره می کند تا بتواند تشکیلات ضد انسانی خود را حفظ کرده وراه های خروج انها رابرای همیشه مسدود نماید و چنین محدودیت های را برای زنده یاد مرضیه نیز اعمال نمود درسال 1374 مرضیه درکنسرتی که فرقه رجوی درلندن برگزار نمود شرکت کرد _ پسر خانم مرضیه نیز بگونه ای خصوصی دراین کنسرت حضور یافت _ وقتی مرضیه روی سن ظاهرشد فرزندش که درردیف های جلو نشسته بود از جای برخواست وبا فریاد مادرش را مخاطب قرار داده و گفت: مادر بخوان ولی برای مردم ایران بخوان نه برای کسانی که دست دردست دشمنان ایران دارند……. دراین موقع شکنجه گران فرقه رجوی نامبرده را مورد ضرب وشتم قرار داده وازسالن بیرون نمودند…. مرضیه ازاین رخداد بخود لرزید و اولین نشانه خطر را حس کرد.
بهرروی از این زمان کلیه روابط زنده یاد مرضیه با خانواده ودوستانش کاملا قطع گردید واین خواننده درانزوای کامل قرار گرفت _ درزمان اقامت دراسارتگاه اشرف نیز مرضیه کاملا تحت نظرقرارداشت و محل سکونت نامبرده با دوربین های مدار بسته کنترل می گردید و زنی بنام نیکوخائفی زندانبان دائمی نامبرده بود تا دیگران نتوانند با نامبرده تماس بگیرند.
درسال 1382 پس از سقوط رژیم صدام مرضیه با سختی فروان توانست خودرا به فرانسه برساند_ وحدود یک سال بعد رسما از فرقه رجوی جدا گردید _ فرقه رجوی که مرضیه را مایملک وغنیمت جنگی تصور می کرد این خواننده را دریک آپارتمان در محله مری اوورسورواز زندانی نمود و کلیه ارتباط های این شخص رابا خانواده ودوستانش قطع کرد _ مرضیه درسال 2006 آخرین کنسرت خودرا درپاریس جهت کمک به کودکان جنگزده عراقی برگزار نمود _ فرقه رجوی همچنان گذشته می خواست از این کنسرت بهره برداری فرقه ای بنماید که با مخالفت جدی مرضیه روبرو شد وایشان که درآنزمان از این فرقه جدا شده بود به مبلغان این فرقه اجازه سو استفاده نداد _ فرقه رجوی تصمیم داشت بوسیله مریم قجر دراین مراسم به مرضیه مدال هنری اهدا نماید که با مخالفت مرضیه این فرصت تبلیغی ازدسترس فرقه دور گردید…. مرضیه دراین زمان جدایی خود درسال 2003 از این فرقه را رسما با این تصمیم خود علنی کرد که صدالبته با خشم فرقه رجوی مواجه گردید.
از آن زمان مرضیه درآپارتمان شماره 34 در مری اورسورواز به اسارت کامل در آمد و ازبین خانواده ودوستان وبستگانش تنها دخترش هنگامه امینی (متوفی)اجازه داشت گهگاهی به ملاقات نامبرده برود _ که البته این محل سکونت هم بادوربین های مداربسته ودستگاه شنود تحت نظر کماشتگان فرقه رجوی قرارداشت…
بیماری مرضیه اوج گرفت وسرانجام درروز چهارشنبه 14 اکتبر2010 این خواننده بزرگ گوشه انزوا وتنهایی واسارت این فرقه تروریستی جان باخت وبرای همیشه از این اسارت وانزوا نجات یافت.
نکته بسیار جالب و مستند به مطالب بالا اینست که بااینکه مرضیه دارای خانواده ودوستان زیادی می باشد ولیکن سیستم مرده خوار فرقه رجوی خود را تنها متولی مرگ این خواننده اعلام نموده وتصمیم دارد برایش مراسم تدفین برگزار نماید!
بجاست تا درهمین جا یادی کنم از خواننده گرامی زنده یاد الهه که گرچه مدتی درتور فرقه رجوی اسیر بود ولی چون از ضریب هوشی بالایی برخوردار بود از این فرقه تروریستی جداشد وبه میهن خود بازگشت و درهمان خاک ازاین دنیا رخت بربست…… اینست تفاوت بین مرضیه والهه…… مرضیه گرچه خواننده بزرگ وکم نظیری بود ولی از جهت آگاهی ودانش سیاسی واطلاعات عمومی درفقر بسر می برد و همین کم بود باعث شد تا در تنهایی واسارت یک فرقه منفور تروریستی آخرین لحظات زندگی خود را درانزوا وسختی پشت سر بگذارد.
مرضیه یک خواننده بزرگ وشایسته بود و اگر چنین بخاکی نمی زد بیشک هم اکنون مراسمی شایسته وی توسط عموم ایرانیان ودوستدارانش همچون زنده یادان هایده ومهستی برای وی بزرگزار می گردید.
مرضیه از میان مارفت _ ما که باصدای گرم او زندگی ورشد کردیم _ جایش خالی است وصدای زیبایش تاهمیشه درگوش ماخواهد ماند………. یادش گرامی باد
البته گفته ها وناگفته هادرمورد این خواننده بزرگ بسیار است ومن امیدوارم افراد خانواده این خواننده ناگفته های دوران زندگی نامبرده را از سال 1373 بدین سو برای آگاهی عموم منتشر _ خصوصا از فرزند ایشان جای انتظار دارد که اکنون درفقدان مرضیه لب بگشاید و ناگفته های دوران اسارت ایشان رابه اطلاع همگانی برساند.
جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم……… سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم
موبمو دارم سخن ها _ نکته ها از انجمن ها _ بشنوای سنگ بیابان _ بشنوید ای باد وباران _ باشما همسازم اکنون……….