اگر به حکایت اشک تمساح توجه کنیم، مشابهت های فراوانی با اشک ها و دلسوزی های مریم عضدانلو برای مردم ایران دارد. اما حکایت:
به شکلی نمادین گریه دروغین و از روی ریا را به اشک تمساح تعبیر کردهاند. گریهای که معمولا نه از روی صداقت و دلسوزی، که از روی رسیدن به یک مقصود و هدف خاص است. پیش از این معتقد بودند که تمساح خوراک خود را از راه چشم به دست میآورد. به این شکل که در هنگام گرسنگی به ساحل میرود و در حالی خود را به خواب میزند که به مرور زمان از چشم او اشکی مسموم خارج میشود. حیوانات و حشراتی که به طمع تغذیه به سراغ تمساح میروند (از آنجا که گمان میکنند او مرده) در اثر آن ماده مسموم بیحال و سست میشوند و دیگر پای گریز از مهلکه را ندارند ونتیجه این میشود که تمساح خوراک مورد نیاز خود را به دست میآورد.
این بار نیز، گربه رقصانی خانم مریم عضدانلو برای مردم مصیبت زده کرمانشاه، در توئیت شخصی خودش بدین شرح آمده است که حاوی نکات قابل تاملی است:
” صمیمانهترین همدردیهایم نثار عزیزانم در #کرمانشاه که بار دیگر گرفتار زلزله شدهاند. ۱۰ماه بعد از زلزله اول، کمترین امکانی برای آسیبدیدگان فراهم نکردهاند. هموطنان عزیز به یاری زلزله زدگان بشتابید و کمکهای خود را مستقیم به آنها برسانید.”
خدمت این بانوی دیکتاتور که در شقاوت و بی رحمی دست بسیاری از مستبدین را از پشت بسته است، باید عرض کنم که شما از چه موضعی برای مردم ایران دلسوزی می کنید؟ شما که روزگاری با هم پیمانی با دشمنان مردم ایران – صدام حسین – گرای بمباران ها را برای مورد هدف قرار گرفتن بهتر مردم، می دادید! امروز چطور شده که دایه مهربان تر از مادر شدید؟
مردم رنجدیده استان های مرزی کم از دست شمایان رنج و محنت و بدبختی نکشیدند. هنوز خون جوانانی که در حملات هدایت شده شما از طریق صدام حسین به زمین ریخته، خشک نشده است. با چه روئی، از مردم ایران به عنوان” هموطنان عزیز” یاد می کنید؟ هموطنان شما، کسانی هستند که سالها دست در دست هم، صدها هزار نفر از مردم ایران را کشتید و زخمی کردید.
انگار حافظه خانم مریم عضدانلو نیز، دچار نسیان و فراموشی شده است. هنوز طنین فریاد های آتش، آتش، آتش! این زن، از یادها و تاریخ، از بین نرفته است. این آتش ها به سمت مردم ایران نشانه گرفته شده بود. امروز در حالی شاهد این همدردی های موذیانه مریم هستیم که مردم ایران فراموش نکردند که به اسم آزادی، صدها نفر از عزیزانشان در زندان های مجاهدین شکنجه شده و مدت های مدیدی در زندان های انفرادی سازمان، محبوس بودند.
زلزله، در کشورهای زلزله خیز امری اجتناب ناپذیراست. همیاری جمعی از همه نقاط ایران نشان از وحدت و انسجام ملتی می دهد که در روزهای سخت به یاری همدیگر می شتابند.
همه مسئولین و آحاد مردم از جای جای میهن اسلامی با مال و جان خویش به کمک هموطنان خویش می شتابند و این بسی جای غرور و افتخار دارد.
اما، زلزله و سایر حوادث طبیعی، فرصت مناسبی برای باند رجوی بدست داده تا اغراض تاریخی خود را با ملت ایران نشان دهند. سران فرقه رجوی نشان دادهاند که حاضرند همه چیز را به قربان گاه ببرند، تا اغراض کثیف خود را پیگیری کنند حتی اگر زلزله باشد.
سران فرقه، همواره می کوشند از آب گل آلود ماهی بگیرند، اما به خوبی می دانند که زلزله اصلی که خانواده هایی است که سالهاست برای آزادی فرزندان شان، برای رجوی ها تدارک دیده ومیبینند تا فرقه رجوی را با خاک یکسان کنند…
فرید