هنوز افکار عمومی از تسویه های درونی فرقه رجوی ملتهب است. آخرین مورد علنی شده از این تسویه حساب ها، سر به نیست شدن مالک شراعی بود.
نمونه های چنین جنایاتی در ساختار اختاپوسی رجوی فراوان است که از آن جمله می توان به مرگ نادر و بتول رجبی و مرگ مشکوک یاسرها، سربه نیست کردن مرضیه رضایی و به کام مرگ دادن اعضاء در کشتار 10 شهریورماه اشاره کرد. در بررسی این جنایات به موارد پیچیده ای می رسیم که نشان دهنده اوج قساوت و شقاوت حاکم در ساختار فرقه مخوف رجوی است. همگی این موارد نشان دهنده آن است که مسعودرجوی به نزدیک ترین نفرات خودش بی اعتماد شده و از ترس پایین کشیده شدن از اریکه قدرت و پایان دوران امپراطوری ذهن ساخته خودش دست به جنایات طراحی شده میزند.
او نمی داند که جنایاتش درسینه تاریخ برای ابد ثبت شده است.
مرگ مالک زمانی طراحی و به کام مرگ فرستاده شد که افشاگری های اعضا و جدا شدگان دربالاترین سطوح تشکیلات رجوی صورت گرفته بود. مالک شراعی در زمان قتل عام 10 شهریورماه که توسط مسعودرجوی طراحی شده بود در اشرف حضور داشت. او کسی بوده که به جعبه سیاه 10 شهریور و جنایات رجوی مشهور شده بود. که سرانجام وجدان او بیدار و درخواست خروج از سازمان رجوی را داده بود. تن دادن به خواسته مالک از نظر رجوی برابر بود با تن دادن به سقوط امپراطوری پوچ فرقه!
مالک کسی بود که قصد برملا کردن جنایات فرقه را داشت. او دیگر به رجوی اعتقاد نداشت و در ساز مخالفت می دمید. رجوی از قربانی نمودن افراد برای بقای دو روزه خود هیچ ابایی ندارد به مرگ فرستادن امثال خیابانی، اشرف ربیعی و علی زرکش ها از نمونه های بارز در این زمینه است. لذا حذف شراعی ها برای دستگاه آدم کش رجوی عین کشتن پشه است و هیچ واهمه ای از وقوع آن ندارند.
در ادامه همانطور که به عینه مشاهده می شود مسعود حتی از قربانی کردن مریم عضدانلو و یا فرستادن او به کام خیانت و سواستفاده جنسی از او در بازار سراسر خیانت فرقه در عرصه سیاست نیز ابایی ندارد و نخواهد داشت.
متاسفانه این عاقبت و سرنوشت کسانی است که اسیر فرقه ها شده و با همه عشق و اعتمادی که به آنها ابراز می دارند اما در نهایت قربانی شده و یا به قربانگاه فرستاده می شوند.