کاخ سفید برای فرقه ی رجوی یک بام و دو هوا دارد، یکی بقا و قدرت و دیگری شعارهای مبارزاتی فریبکارانه .
مسعود رجوی که تا دوسال پیش از سقوط صدام خود را سرلوحه ی مبارزه با حکومت ایران و امپریالیسم آمریکایی می دانست و در جریان جنایت تروریستی 11سپتامبر که بالغ بر2900 کشته و 6000 زخمی برجای گذاشت، چون این جنایت در خاک آمریکا اتفاق افتاده بود از آن استقبال کرد و بعد از کلی جشن و رقص و پایکوبی زیر دستانش را به الگو برداری از این جنایت گروهک القاعده تشویق می کرد.
اما بلافاصله بعد از سقوط صدام و زمانیکه فرقه اش را در معرض انقراض دید، دست نیاز به حمایت را بسمت آمریکایی ها دراز کرد و در خاک عراق، کاخ سفید را صاحبخانه خود می دید. تا جایی که به دستور صاحبخانه ی جدید همه تسلیحات نظامی که از صدام یادگار گرفته بودند را تا آخرین فشنگ تحویل آمریکایی ها دادند.
هرچه بیشتر موقعیتشان در عراق تحت تاثیر انقلاب مردمی قرار می گرفت، وابستگی فرقه رجوی به کاخ سفید هم بیشتر می شد. با وجودی که 2 سال در لیست تروریستی آمریکا بودند بازهم برای دلجویی از آمریکایی ها و اینکه دست حمایتشان را از سر فرقه رجوی بر ندارند هر کاری کردند.
انقلاب و حکومت جدید عراق دیگر مایل به ماندن رجوی در این کشور نبود. تضعیف موقعیت فرقه و خطر نابودی آن در نتیجه ی قطعی شدن اخراجشان از عراق سبب شد ملتمسانه آویزان کاخ سفید شوند. به همین دلیل انتقال و حتی اسکان موقت در کشور کوچکی مثل آلبانی را قبول کردند.
این فرقه تحت تاثیر افکار ماکیاولیستی برای رسیدن به اهدافش از هیچ چیز فرو گذار نیست. مسعود رجوی به فرقه اش آموخت هدف وسیله را توجیه می کند. حالا خودش تحت الشعاع همین شعار سالهاست وسیله ی هدف مریم رجوی برای رسیدن به قدرت شده است و معلوم نیست چگونه سر به نیست شده است.
هدف در فرقه رجوی، هر چیزی را توجیه می کند و چون هدف سرکردگان این فرقه، بقا و قدرت است و ابزار و چگونگی رسیدن به آن مهم نیست با خیانت، جنایت، وطن فروشی، دوست کشی و حتی کشتن اعضای خانواده شان هم که شده مسیر هدفشان را هموار می کنند و تعجب برانگیز نیست اگر آرمان های انقلابی موسسین اصلی سازمان مجاهدین خلق را که هدف اصلیشان آزادی خلق از ظلم و ستم طاغوت و استقلال کشور از دست استکبار بود را هم به بهای قدرت بفروشند و برای کسانی مزدوری کنند که مبارزه با آنان از علل اصلی تاسیس این سازمان بوده است.