ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد…

در تاریخچه سازمان بسیار سراغ داریم که رهبران عافیت جوی سازمان، فرار را بر قرار ترجیح داده و بار سفر را تنهائی بستند و رفتند.
– در سال 60 مسعود رجوی، همه را جا گذاشت وبه فرانسه جان بدر برد.
– مسعود در بحبوحه شروع جنگ عراق، همه را قال گذاشت و غیب شد.
– قبل از شروع رسمی جنگ عراق، مریم عضدانلو همسر سوم، مسعود رجوی، در یک فرار جانانه، از عراق در رفت و ماههابعد خبرش را از فرانسه شنیدیم.
در سربزنگاهها و گلوگاههای تاریخی، مسئولین سازمان همه آماده فرار می شدند.
– در جریان جنگ نیروهای ائتلاف و عراق، همه مسئولین که از نظر سازمان بدردبخور بودند، (تعداد کثیری از خواص) مبالغ کافی دلار گرفته بودند، تا در شرایط اضطرار، جان بدر ببرند.
” ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد، سمپات مانده باشد، مسئول رفته باشد”
این شعر را یکی از زندانیان مجاهد که هوادار سازمان بود، روی دیوار سلول انفرادی در زندان رجائی شهر در سال 62-61 مشاهده کرده بود، این کادر شناخته شده سازمان، همانروزها هم به خیانت سران سازمان به کادرها، واقف شده بود! مضمون این شعر، همچنان شرح حال سازمان است.
امروز در آلبانی هم اعضای دردکش سازمان، در فضای بسته مانز، با تجرد اجباری و سکونت اجباری، شرایط سختی دارند، اما رهبران در قلب بورژوازی، در فرانسه و سایر کشورها، به زندگی بورژوازی مشغول هستند.
سازمان رجوی، هیچ وقت تحلیل واقعی و مشخص، از شرایط روز نداشته است و امروز هم در غار بی خبری و جهالت زندگی می گذرانند! اینک رجوی، ته مانده ارتشی مزدور را یدک می کشد که نه سلاح دارند و نه آمادگی جسمانی دیروز را!
ارتش ادعایی رجوی ها، سالهاست که زمین گیرشده و به یک سرای سالمندان بیشتر شبیه است تا بدنه یک ارتش.
تمامی کادرهای امیدوار به آینده، از بدنه اصلی تشکیلات فاصله گرفته و در صف مقابل رجوی، صف بستند و دمی از افشاگری کوتاه نمی آیند. اندک کادرهای باقیمانده هم، یا بصورت فامیلی آنجا هستند و جایی برای برگشتن ندارند ویا کسی یا کسانی را در این نبرد از دست دادند و برای انتقام شخصی در سازمان ماندند و عده ای هم که اکثرا زنان هستند، در سن بالای شصت سالگی هستند که اگر هم بیرون بیایند، فکر می کنند، جایگاهی برای زندگی کردن نخواهند یافت.
مسعود رجوی،” امید” را در دل همه نیروهایش کشته است. همه اعضای فعلی ؛ جهان بیرون را یک دنیای تاریک و مخوف می پندارند.
امید مولد احساسات و مبنای جذابیت زندگی است. امید تنها چیزی است که در تاریکی و میان همه‌ی چیزهای بد مثل یک نقطه‌ی نور در ذهن هرکسی می‌درخشد و توان تازه‌ای برای ادامه‌ی حیات در تک تک آنها به ‌وجود می‌آورد.
امید، رابطه‌ی مستقیم با احساس ما درباره‌ی امکان‌پذیری یا عدم امکان‌پذیری یک موضوع دارد. هرچقدر چیزی به نظر شما ممکن‌تر باشد، میزان امیدتان بالاتر می‌رود. و هر اندازه میزان درک ما از این امکانات بیشتر و مشخص‌تر باشد امیدمان قوی‌تر می‌شود. در مقابل هرچقدر بیشتر حس کنیم که چیزی غیرممکن است و نمی‌توانیم به آن برسیم، مأیوس‌تر می‌شویم.
در تشکیلات رجوی مدام، دنیای بیرون را سیاه، کثیف و بد تصویر می کنند! امید مفهومی است که وقتی حس می‌کنیم زندگی چیزی نگران‌کننده است، به آن پناه‌ می‌بریم. کمک می‌کند محکم باشیم و برای زندگی تلاش کنیم. امید همان حسی است که وقتی در رابطه‌ی عاطفی خوبی هستیم به ما اجازه‌ می‌دهد به آینده‌ی رابطه نگاه کنیم و برای آن برنامه بریزیم. امید در واقع حسی عمیق‌تر و قوی‌تر از خوشحالی یا خوش‌بینی است و تمام حس‌ها‌ی خوب بدون امید بی‌معنا می‌شوند.
امید حقیقت را زنده نگه‌ می‌دارد و سبب می‌شود خلاقیت ما برای مقابله با مشکلات به‌کار بیفتد. ساده‌ترین راه کنترل کردن دیگران، ناامید کردن‌شان است و البته که گرفتن امید یک انسان بدترین کار ممکن در حق اوست. که البته رجوی کمابیش، پیروز این تنها میدان بوده و است! امید آن‌قدر مهم است که فرقه رجوی، راه‌های دور و درازی را طی کرده است تا امید به زندگی را در اعضای خود بکشد و از این طریق کنترل‌شان کند.
با نشست های عملیات جاری روزانه هم با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» که یکی از روش‌های قدیمی کنترل اجتماعی است در واقع با از بین بردن امید، ترس را جایگزین می‌کند و به هدف خود یعنی کنترل جمع می‌رسد.
پس یکی از راه‌های افزایش امیدواری، از بین بردن موانع موجود تشکیلات رجوی و یا ساده‌تر کردن آنهاست. هرکدام از ما انعکاس استعداد، عشق و شادی در جهان پیرامون خود هستیم. پس امید خودش نوعی انرژی است، انرژی مثبتی که ما توسط استعدادهایمان، عشق‌مان، روح و ارزش‌هایمان به دیگران می‌دهیم. امید دادن را انتخاب کنیم چون امید نیروی حیاتی نوع بشر است.
هرگز اجازه ندهیم، فرقه رجوی این قاتل” عشق و امید” ما را در حالیکه زنده هستیم و نفس می کشیم، بکشد ویا زندگی مان را تباه کند…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا