اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد

مسعود رجوی در نشست های مختلف و در پیام هایش همواره این شعار را تکرار می کرد اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد. منظور رجوی این بود که مطلقاٌ نباید اشرف را ترک کنیم اگر قیمت باقی ماندن در اشرف، صدها کشته و مجروح هم باشد باید مقاومت کنیم ارزش آن را دارد. رجوی می گفت ما باید خودمان را به دولت عراق که بعد از سرنگونی صدام پا گرفته تحمیل کنیم. خط رجوی باقی ماندن در قرارگاه اشرف به هر قیمت بود.
دولت نوپای عراق طبق قانون اساسی خودش پناهنده قبول نمی کرد. در دوره صدام اعضایی که از اقصی نقاط دنیا توسط فرقه رجوی به عراق می آمدند توافقی بود بین صدام با رهبران فرقه بر اساس منافع مشترک، حتی در زمان صدام هم پناهندگی نداشتیم تک تک اعضای فرقه دارای هیچ هویتی نبودند در واقع طرف حساب اصلی خود سازمان بود به عنوان یک شخصیت حقوقی، به همین دلیل اگر عضوی از فرقه بعد از سالیان از این جریان جدا می شد مسئولین فرقه یک سال الی دو سال نفر مربوطه را در قرارگاه زندانی می کردند، در طول این مدت تلاش می کردند با ترفندهای مختلف نفر را مجاب کنند که در فرقه باقی بماند، وقتی می دیدند نفر نهایتاٌ نمی خواهد که در مناسبات فرقه رجوی باشد او را به دولت عراق تحویل می دادند از آنجائی که شخص پناهنده نبود در واقع صاحب هیچ هویتی نبود به همین دلیل دولت عراق وی را به جرم ورود غیر قانونی به خاک عراق 10 تا 12 سال زندانی می کرد آن هم در زندان ابوغریب که مخوف ترین زندان عراق بود.
بعد از سرنگونی صدام قانون اساسی عراق باز هم همان قانون بود پناهندگی نمی پذیرفت. دولت نو پای عراق حتی هزاران فلسطینی که بیش از 50 سال در عراق زندگی می کردند را از عراق بیرون کرد، قانون عدم پناهندگی مشمول حال فرقه رجوی هم شد. دولت عراق از سازمان خواست که هر چه زودتر از عراق خارج شوند رهبران فرقه توجه ای نکردند در واقع زیر بار قانون عراق نرفتند، وقتی دولت مالکی سر کار آمد اهرم فشار را بالا برد که نهایتاٌ منجر به درگیری بین نیروهای عراقی با اعضای فرقه شد که در این بین تعداد بسیار زیادی کشته و مجروع شدند از درگیری 6 و 7 مرداد گرفته تا درگیری 19 فروردین 90 و… علت پافشاری و یک دنده گی رجوی چی بود؟ چرا وی نمی خواست از عراق خارج شود و… او فکر می کرد می تواند خودش را به عراق تحمیل کند، فکر می کرد با مظلوم نمائی و قربانی دادن می تواند فرقه را در خاک عراق تثبیت کند، اما نهایتاٌ با خفت و خواری اخراج از خاک عراق را پذیرفت و به کشور آلبانی فرستاده شدند.
چرا رجوی ایستادگی می کرد؟! برای این که استراتژیش بنا شده بود به این که از خاک عراق در جوار میهن مبارزه کند، وقتی هزاران کیلومتر از ایران فاصله می گیرید باید از مواضع قبلی عقب نشینی کند به همین دلیل رجوی حاضر شده بود حتی هزاران نفر را در اشرف به قربانگاه بفرستد اما تتمه اش در همانجا باقی بمانند به همین خاطر توی پیامش همواره به نیروهایش می گفت اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد.
شاهد بودیم وقتی که سمبه طرف مقابل پر زور است رجوی مجبور می شود که از مواضع اش عقب نشینی کند، سپس برای این که ذهن ها را مشغول کند ابتدا قبول کردند از اشرف به پایگاه لیبرتی به عنوان سر پل جابجا شوند، رجوی باز هم از فریبکاری دست نکشید به نیروهایش گفت” لیبرتی پلی است به سوی تهران” از لیبرتی هم حاضر نشدند که بیرون روند اما تحت فشار دولت و مردم عراق نهایتاٌ وادارش کردند که به آلبانی بروند، می خواهم یک نکته ای را از جهت تجربه اشاره کنم. در تمامی سر فصل ها ثابت شد وقتی سمبه پر زور است رجوی هم مجبور می شود از خط و استراتژی عقب بنشیند اما همین که ببیند شکافی است وی عنصری به غایت شکاف زی، از شکاف به سود خودش استفاده می کند.
یکی از علت هایی که رجوی خودش را مخفی کرده و نشان نمی دهد این است نمی تواند پاسخگو باشد در مقابل سئوالات بسیار، مانند اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد؟ لیبرتی پلی است به سوی تهران؟ سرمایه گذاری روی صدام؟ پایه گذاری ارتش به اصطلاح آزادیبخش در خاک عراق؟همکاری با استخبارات و ارتش صدام؟ مزدوری امریکا و اسرائیل و عربستان و همیاری و همصدایی با آنها؟ و می گفت اشرف کانون نبرد استراتژیکی و مقاومت؟ در بحث های سیاسی می گفت ما از جوار خاک میهن به تهران خواهیم رفت. این شعر و شعارها چی شد؟ و از طرفی موضوع را ایدئولوژیک می کرد می گفت ما در عراق بیمه حضرت عباس هستیم اما در عمل مشاهده شد بیمه صدام و حالا هم بیمه آمریکا و اسرائیل و عربستان هستند و هزاران موارد دیگر. وقت نیست اشاره کنم آیا رجوی در برابر صدها مسئله اصلاٌ جوابی دارد؟ قطعاٌ ندارد به همین دلیل غیبت کبرا را پیشه کرده است تا ببیند باد جهان به چه سمتی می وزد و به چه جهتی پیش می رود تا خودش را تراز کند به همان سمتی که منافع ضد مردمیش اقتضاء می کند.
گلی

خروج از نسخه موبایل