درسرمقاله ی رسانه ی اصلی باند رجوی، موضوعی بنام” آیا کانونهای شورشی توان مقابله با دیکتاتوری ولایت فقیه را دارند”؟، مطرح شده که خواستم تهی بودن این استدلالات نویسنده را درحد یک یادداشت کوتاه به ثبوت برسانم.
دراین” سر سخن” آمده است:
” اصالت دادن به کمیت در مبارزه انقلابی نیروهای پیشرو و پیشآهنگ، اشتباه است. چرا اشتباه است؟ چون خیلی طبیعی است که در دوران اختناق نیروهای پیشتاز نه در کمیت نظامی و نه حتی در کمیت اجتماعی نمیتوانند با دیکتاتوری حاکم برابری بکنند. این یک قانون است”.
بلی اشتباه است، اما مشکل دراینجاست که سازمان مجاهدین فعلی، جزونیروهای واپسگرا بحساب آمده و آنرا نمیتوان جزو نیروهای پیشتاز بشمار آورد.
و چرا واپسگرا؟
برای اینکه درخدمت امپریالیزمی است که مانع رشد و توسعه ی جهان و سبب اصلی خرابی روبه تزاید محیط زیست بوده و ذاتا مرتجع و واپسگراست.
دیگر اینکه بخصوص بعد از فروپاشی شوروی، مسئله ی پیشآهنگ ازهمان قدرومنزلتی نیست که قبل از آن بود و اینک تعداد قابل توجهی ازمتخصصین مردم گرای تیزبین بدین نتیجه رسیده اند که این مردم هستند که درتشکل های خاص خود، مشکلات خود را با انتخاب نمایندگان تحت کنترل خود، حل کرده وزیادی روی احزاب که معمولا نخبگان یقه سفید جامعه هستند، حساب نکرده وتنها میتوانند بدون نشاندن آنها بر روی سرشان، ازعلم، تجربه ودانش آنها در رفع مشکلات خود استفاده کنند!
یعنی درحال حاضر، احزاب نقش مشاورینی را دارند که بسته به موقعیت طبقاتی، طرز تفکر و میزان ارتباط شان با اعماق جامعه، میتوانند درخدمت منافع مردم باشند ویا آنها را دربرابر پول و امکانات مادی دیگر بفروشند.
همچنین:
“… اگر فردا یک میلیون نفر از مردم ایران در خیابانها بریزند و تظاهرات کنند خیلی عالی است. ولی یک نیروی انقلابی نمیتواند منتظر چنین چیزی باشد… نیروی انقلابی باید خودش دستبهکار شود. نیروی انقلابی باید خودش زمینهسازی کند. جرقه بزند”.
شما که انقلابی نیستید وقاعدتا باید که درد دیگری داشته باشید!
البته ما این درد را که بقدرت رسیدن رجوی های خود شیفته ومتوهم باشد، ازدهه ها پیش تشخیص داده ایم!
شما بعنوان یک نیروی ضدانقلابی، البته که همواره دست بکار بوده اید واگر موفقیتی درکارهایتان نبود، عدم وجود پیوند صادقانه با مردم واعضای سازمان خودتان بوده است.
ازاین بابت،ابدا خود را مذمت نکنید!
درادامه:
” نیروی پیشتاز و پیشآهنگ اساساً وظیفهاش بهحرکت درآوردن موتور بزرگ قیام مردمی است و باید به عنصر کیفیت اصالت بدهد…”.
شما که حالا یک نیروی انقلابی نیستید والبته بنیانگذاران سازمان مجاهدین که بدست رجوی استحاله شد، انقلابی بوده و به همراه دیگران این تئوری” رژی دوبره” را درمورد موتور کوچک و بزرگ پذیرفته و هزینه های سنگینی را هم برای آن پرداختند.
ازاین جهت که توازن قوا بنفع شان نبود، این تئوری جنبه ی علمی نداشت ومردم در دنیای دیگر با طرز تفکر متفاوتتر ازآنها، قدرت را به کسانی سپردند که به آنها اعتقاد داشتند وپیوند آنها با مردم وهمچنین امکاناتشان بسیار وسیع تر بود.
بار دیگر:
” انسانی که به فکر خودش و منافع شخصیش نیست، انسانی که میتواند فدا کند، طبیعی است که انرژیهاش آزاد میشود. توان مقاومت پیدا میکند. جا نمیزند. متوقف نمیشود. این همان کیفیتی است که از دلش کمیت هم زاده میشود”.
این مورد شامل شما نمیشود عزیز!
اولا رهبر عقیدتی (مسعود) وهم رهبراجرایی تان (مریم) در وسیع ترین شکل ممکن درفکر جاه طلبی ها ومنافع خود بوده وهستند و ازاین رو، انرژی ای برای صرف در امور خیریه؟! باقی نگذاشته اند.
ثانیا اعضای معمولی هم با لحاظ اوامر رجوی ها، همواره در کوبیدن شخصیت همدیگر، خسته شده وتوان انجام کاری- جز بادکنک هوا کردن گاه و بیگاه برای مریم، جان مک کین وجان بولتن ها – ازآنها گرفته شده وبا این وضع نمیتوان ازتبدیل کمیت به کیفیت صحبت کرد.
سیروس غضنفری
عضو جدا شده از سازمان مجاهدین رجوی