رژه آزادی یا رژه برای فریبکاری

اخیراٌ خانمی به نام سهیلا دشتی که همیشه کاسه گدایی از فرقه رجوی به دست دارد باز هم سعی دارد با وارونه جلوه دادن حقایق چهره خوبی از مناسبات جهنمی اشرف بسازد. وی ابتدا به مسئله رژه نیروهای سازمان در اشرف اشاره می کند که خیلی خوب بود و اینکه همه کار می کردند و فضای بسیار خوبی حاکم بود و یا فلان فرمانده زن خیلی مهربان بود و ادبیات مسخره ای که فقط به درد خودش و فرقه رجوی می خورد نشخوار نموده است.
جهت اطلاع خانم دشتی باید گفت که اگر شما چند روز مهمان رجوی در اشرف بودید من و ما به مدت دو دهه و بیشتر در مناسبات جهنمی رجوی عمر خود را تلف نمودیم و دیدن چند برخورد خوب از فرمانده زن نشانگر خوب و یا پاک بودن مناسبات نمی تواند باشد. ایکاش در مناسبات می بودی و در نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی و طعمه حضور داشتی و بعد متوجه می شدی که آیا مناسبات فرقه رجوی پاک بوده یا خیر؟
البته در مورد رژه حرف بزنم، اگر شما روی قضیه این رژه را دیدید ما در بطن آن حضور داشتیم و شاهد بودیم که رجوی برای فریبکاری برای اینکه آمار نفرات را بالا ببرد هر نفر باید چندین بار از جلوی رجوی رژه می رفتند تا بتواند خوراک تبلیغاتی خوبی برای فریبکاری داشته باشد. بطور مثال من سه بار با عناوین مختلف از جلوی جایگاه رژه رفتم تا همه خبرنگاران و افرادی که از خارج آمدند مانند شما باورشان بشود که سازمان در اشرف و عراق نیرو زیادی دارد که این فریبکاری فقط می تواند از کله پوک رجوی ضد بشر  بیرون بیاید.
خانم سهیلا دشتی گرفتن مهمانی برای صرف شما نبود ما به کرات شاهد بودیم هر خانواده ای که جداگانه به اشرف پا می گذاشت سران فرقه برای اینکه به کله پزی و فریبکاری خود ادامه دهند چنان برنامه ای برای او ترتیب می دادند که آن خانواده فکر می کرد که اشرف، مدینه فاضله است. البته برای شما مهمانی خیلی خوب بود ولی در پشت صحنه تعدادی زیادی باید بیگاری می کردند تا شکم افرادی مانند شما سیر شود و پزش را زنان فرمانده بدهند.
اما در مورد فرستادن کودکان به اروپا باید به نکته ای اشاره کنم شاید از نگاه شما این کار خیلی خوب بوده باشد ولی رجوی با این کار عملاٌ پدران و مادران شان را بعنوان گروگان نزد خود نگهداشت. شاهد بودیم که پدران و مادرانی که از فرقه تروریستی رجوی جدا شدند سران فرقه رجوی حتی حاضر نشدند نشانی از کودک به خانواده اش بدهد. البته فریبکاری رجوی هم به این ختم نشد بعد از بزرگ شدن کودکان برای اینکه آنان را به اشرف بیاورد به پدر و مادرشان می گفت که با فرزندان خود تماس گرفته و برای دیدار با آنان به اشرف بیایند وقتی فرزند برای دیدار به اشرف می آمد دیگر خبری از بازگشت نبود و مجبور می شدند تا آخر در اشرف بمانند و من در مناسبات اشرف و قرارگاهی که نفرات از اروپا آمده در آن نگهداری می شدند شاهد نارضایتی زیادی بودم و همه معترض بودند که سازمان چرا ما را فریب داده است. ما قصد نداشتیم که در اشرف بمانیم و… از طرف دیگر ملاقات خانواده با فرزندان شان به این راحتی هم نبود بعضاٌ بعد از چند ماه اگر نشست جمعی در اشرف بود خانواده می توانست با فرزندش ملاقاتی داشته باشد. پس می توان گفت آنگونه که شما از مناسبات اشرف و رابطه فرزند با خانواده خود حرف می زنید نبوده است اگر قدری جرات داشته و مطالب نفرات جدا شده را مرور می کردید این گونه فکر نمی کردید.
راستی یادم رفت از شما سئوال کنم اگر این کار بسیار مهم بوده چرا شما یکی از همین کودکانی که از اشرف به اروپا آمدند را نزد خود نبردید؟ البته مرگ خوب است اما برای همسایه، اکنون می توان دریافت که تعریف کردن از آسمان اشرف تا ستاره های آنجا بیشتر سرکاری است البته بر خلاف اندیشه پوسیده شما به خاطر ماهیت ضد بشری رجوی هیچ ستاره ای در آسمان اشرف وجود نداشت و هر چه بود بوی مرگ و تعفن و فریبکاری و شیادی از طرف رجوی و دار و دسته کثیف او.
ایکاش رجوی ضد بشر فضایی در مناسبات بوجود می آورد که نفرات بتوانند آزادانه یعنی همین پدران و مادران حرفشان را بزنند و اینکه رجوی ضد بشر با این اقدام به دنبال چه خطی بوده است.
در پایان باید به خانم سهیلا دشتی گفت که بهتر است زیاد سنگ رجوی ضد بشر را به سینه نزنید چون هر چقدر زمان می گذرد ماهیت رجوی ها بهتر شناخته می شود. قلم بدستانی مانند شما و بقیه جیره خوران چرا از مسائل مهمی که اتفاق می افتد دست به قلم نمی برید بطور مثال چرا در مورد حمله تروریستی داعشی به اهواز خفه خون گرفتید؟ چرا در مورد مرگ خاشقجی توسط عربستان روزه سکوت گرفتید؟ بهتر است زیاد یادی از خاطرات گذشته نکنید که ما از شنیدن شان حالمان بد می شود و رو سیاهی بیشتر برای شما به ارمغان خواهد آورد.
هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا