مسعود رجوی و رهبران فرقه رجوی، شعار جامعه بی طبقه توحیدی و عدالت و برابری وحق تحصیل برای همه را در دوران بعداز انقلاب تکرار می کردند. مصطفی رجوی فرزند خردسال مشترک مسعود و اشرف ربیعی، همسر اول مسعود، در درگیری خانه تیمی موسی خیابانی در زعفرانیه تهران در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ پیدا شد. وی بعد از مدتی، به پدربزرگش در مشهد تحویل داده شد و بعداز چندی با تلاش و انرژی زیاد، از ایران خارج و به پاریس برده شد.
به نوشته ایرکا نیوز(آخرین اخبار از ایران و کانادا)، مصطفی که الان سی و اندی سال دارد، از دوران کودکی همراه با محافظ به مدرسه در فرانسه می رفت. بعد هم که به عراق برده شد. مصطفی از آنجا که برخلاف دختر مریم رجوی – قجر عضدانلو و مهدی ابریشچمی (اشرف)، در پادگان نظامی اشرف در خانه ویلایی که توسط صدام اهدا شده بود، زندگی اشرافی داشت، ولی از زندگی در آنجا راضی نبود و چند بار هم قصد فرار داشت که در گزارشات ۱۳ قسمتی مستند نقض حقوق بشرنوجوانان درتشکیلات مجاهدین در سال ۲۰۰۶ به یک مورد آن اشاره کرده بودم. اشرف در جریان حمله آمریکا به عراق به پاریس فرستاده شد و مصطفی در اشرف به همراه پدرش ماند.
مصطفی از آنجا که ناراضی بود و فرزند « رهبر » محسوب می شد همواره با دیگر نوجوانان از نظر امکانات زندگی تفاوت داشت. وی در اشرف با نام محمد رجوی معروف بود. مصطفی زمانی مسول ورزشی در تلویزیون مجاهدین بود. وی بهترین لباس ها و کفش های مارکدار می پوشید، علاقه خاصی به دختران و زنان داشت که البته یک حس طبیعی انسانی و نوجوانی هست ولی موضوع این بود که هیچ وقت وی مورد مواخذه قرار نگرفت و یا مانند نوجوانان دیگر در نشست های غسل، مجبور به اعتراف به تفکرات جنسی اش و حمله دیگر ان نشد. زیرا در تشکیلات مجاهدین، رجوی مقدس است و امام زمانی که بدلایل سیاسی و امنیتی ۱۵ سال هست که از نظر ها غایب شده است.
بعداز انتقال نیروهای مجاهدین به آلبانی با حمایت و دخالت مستقیم کاخ سفید به آلبانی، مریم رجوی هم به آلبانی رفت. سپس مصطفی رجوی به نروژ رفت و در آنجا پناهندگی گرفت.
وی بعد از اینکه مدتی علیه سازمان صحبت کرد سازمان وی را در دانشگاه خصوصی (BI UNIVERSITY) با شهریه ۴۵ هزار دلاری در نروژ در رشته حقوق ثبت نام کرد که پول آن را فرقه می پردازد. مصطفی رجوی ماهانه ۵ هزار دلار پول توجیبی برای مخارج می گیرد با ضافه پولی که از دولت نروژ برای پناهندگی می گیرد. علت ثبت نام مصطفی رجوی در رشته حقوق، این است که مجاهدین قصد دارند وی جای عمویش کاظم رجوی که توسط سازمان امنیت جمهوری اسلامی در سوئیس ترور شد، و برای سازمان مجاهدین در سازمان ملل و نهادهای بین المللی کار می کرد را بگیرد.
آرمان ربیعی، نامی هست که مصطفی رجوی در نروژ برای مخفی ماندن از خبرنگاران و افکار عمومی که برای سازمان مجاهدین و سیاست های دوگانه انها تناقض دارد، می باشد.
قبل از جریان اشغال کویت توسط صدام در ۱۹۹۱- ۱۳۶۸ زمان مسعود رجوی تصمیم به اعزام کودکان و نوجوانان به نزد هواداران در اروپا و آمریکا و کانادا گرفت. ده ها نوجوان با پاسپورتهای تقلبی به این کشورها اعزام شدند. خوشحالی رجوی که از مرز دریایی کویت به ایران حمله می کنیم چندان طول نکشید زیرا، نیروهای ائتلاف آمریکا، صدام را از کویت بیرون راندند و شکست سنگینی به نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق وارد آوردند. با بدترشدن وضعیت صدام در عراق، رجوی تصمیم به برگرداندن نوجوانان به اشرف گرفت زیرا نیروی جوان کمی به سازمان می پیوست و سازمان پشتوانه ای نداشت. به غیر از چندین مورد که حامیان مجاهدین این فرزندان را برنگرداند، ده ها نوجوان مجددا با پاسپورتهای تقلبی زیر چشم مامورین امنیتی کانادا و اف بی ای از کانادا به آمریکا و از آمریکا به عراق برگردانده شدند.
در این میان دختران در بخش جداگانه ای نگهداری شدند و گزارشاتی از ارتباط جنسی رهبران و فرماندهان مجاهدین با این نوجوانان و جوانان، تحت عنوان ازدواج انقلابی توسط جدا شدگان منتشر شده و یا خصوصی گفته شده است. این دختران از نظر زندگی در شرایط بهتری از پسران قرار داشتند.
در هر دو صورت چه پسران و چه دختران، هیچ کدام از این افراد نوجوان، نتوانستند ادامه تحصیل بدهند. سازمان آنها را با کارهای روز مره پر می کرد و با شعار امسال سال سرنگونی هست که از سال ۱۳۶۰ مرتب تکرار شده است، آنها را از جدا شدن از سازمان منصرف می کردند. در یک کلام از تیم تشکیلاتی نوجوانان و کودکان متولد و بزرگ شده فرقه رجوی در عراق که الان همه به سن های بالای ۲۵ سال رسیده اند تقریبا هیچ نوجوانی تحصیلات دانشگاهی ندارد. آنها خواندن و نوشتن هم در سطح دبیرستان هم بلد نیستند.
داستان مصطفی رجوی، دو گانگی سیاسی و ایدئولوژیک رهبری مجاهدین، مسعود و مریم رجوی، و جامعه بی طبقه توحیدی است که هزاران نوجوان و جوان و تحصیلکرده و فعال سیاسی و اجتماعی ایرانی، جان خود را برای آن از دست دادند. آموزش عالی و نحوه زندگی مصطفی رجوی حق وی هست. نقد من بر فریب نیروهای وفادار و تشکیلات مجاهدین و ستم و سو استفاد هایی که بنام مبارزه بر نسل جوان فنا شده در پایگاه های نظامی مجاهدین درعراق رفت و هیچ کسی از مجاهدین به آن پاسخ نمی دهد.
سعید سلطانپور