حکومت ترس و آز و بی خبری در اردوگاه مجاهدین

آیا نگهداری اجباری اعضای درمانده در مناسبات، یک جنایت علیه بشریت نیست؟

از نظر سران فرقه، جنایت فقط آن چیزهائی است که دیگران مرتکب می شوند! آیا ایستائی و ماندگاری امروز مجاهدین درآلبانی، با آگاهی و اراده و آزادی اعضاء ممکن شده است؟

اگر روزی که نزدیک به هزار نفر در اشرف جداشدند، راه خارجه باز بود، آیا جز عده بسیار معدودی در سازمان، کسی در تشکیلات باقی می ماند؟ اگر این همه در تشکیلات نفرات را از دنیای بیرون نمی ترساندند، کسی در اردوگاه های کار اجباری رجوی می ماند؟

اینکه مدام در تبلیغات درون فرقه ای، دنیای بیرون را با وارونه گوئی، کثیف، سیاه، بی رحم، متجاوز و دنیائی آشفته و بی نظم جلوه می دهند، درست است؟

با مشغول کردن اعضاء با کلاسهای بیهوده،  کارهای پوشالی، امور کاذب، تا کی می تواند پرده روی آگاهی و عقل آنها بکشد؟  وسعت فکر اعضاء محدود نگه داشته شده است و این به نفع رجوی هاست. واقعیت این است که جهان هر کس، به اندازه وسعت فکر اوست.

جنایاتی که امروز به اسم آزادی در مناسبات مجاهدین حاکم شده است، محصول دیدگاه فرقه گرایانه سران این باند تبهکار است.

تهدید، تطمیع، تعریف، تهاجم، توهین، تحقیر، جابجائی،  نفوذ به ذهن، زدن مارک مزدور و نفوذی، پاسدار شدن، اطلاعاتی رژیم شدن، ایجاد حس تنفرو کینه ورزی… از جمله سلاح هائی می باشند که در مواقع متفاوت بر علیه اعضاء برای ماندگار کردن در درون فرقه استفاده شده است.

در اشرف که بودیم چندین زندان پنهانی و علنی، همیشه این تلنگر را به معترضان می داد که در صورت مخالفت و ابراز تقابل  جدی، زندان و شکنجه انتظارتان را می کشند.

یک زندان علنی با چهار برج نگهبانی در چهارگوشه آن و پروژکتورهای روشن، در مرکز اشرف در کنار خیابان 100، زنگ خطری بود با این پیام که: جای مخالفین و معترضین زندان است و شکنجه!

اغلب اعضا نیز کم یا زیاد تجربه این زندان ها را داشتند و به این ترتیب پیام رجوی کاملا  برای همه مفهوم بود. همه مطیع و رام بودند. همه یکدست در زیر چکمه های دیکتاتور بزرگ (مسعود رجوی)، آرام به نظر می رسیدند! اما همه این ها، آتش زیر خاکستر بودند و این را رجوی، بهتر ازهر کس دیگر می دانست.

امروز هم کسانی که از سازمان، به صورت مسالمت آمیز جدا می شوند، می گویند که یک ماه را در قرنطینه گذراندند و سپس خارج شدند. یعنی هنوز در آلبانی سازمان زندان و شکنجه دارد. یعنی زندان و شکنجه جزء لاینفک مناسبات فرقه ی رجوی هاست.

این فرقه، نوزاد شوم خشونت و جنگ است و مجبور است با خشونت، زندان و شکنجه روحی و جسمی، خود را حفظ کند.

فرقه ای که شبانه روز در فکر حیله وفریب برای نگه داشتن اعضای خودش است، کی و چطور می خواهد در فکر آزادی خلق و میهن باشد!

کسی نیست بگوید که، شما در چرخاندن چرخ های یک اردوگاه چند صدنفره عاجز ماندید و با زندان بان داخلی ئ خارجی و نگهبان مسلح خارجی و و دوربین و… همه را مانیتور می کنید و نگه داشتید. آلبانی که دیگر عراق نیست که از تهدیدات بیرون بترسید.  اگر راست می گوئید، درب زندانتان را باز بگذارید و تماشا کنید که آیا دیگر کسی تن به برده داری شما خواهد داد یا نه؟؟؟ نگهداری اجباری از مشتی انسان پیر و فرتوت که آماده سازی برای سرنگونی نیست!

واقعیت این است که تمامی این کارها برای جلوگیری از تلاشی محتوم خودتان است وبس …

فرید

خروج از نسخه موبایل