در ادبیات سیاسی قرن بیستم و بیست و یکم واژه ایدئولوژی بسیار شنیده می شود. در معنای عامیانه، ایدئولوژی را عبارت از مجموعه عقاید و باورهای یک فرد یا گروه و یا دستورالعمل ها و احکام اجرایی مبتنی بر جهان بینی آن فرد یا گروه می دانند. در واقع، ایدئولوژی، یک مجموعه کمابیش منسجم و جامع از ایده ها است که شرایط اجتماعی را توضیح می دهد و ارزیابی می کند، به مردم در تحلیل جایگاهشان در جامعه یاری می رساند و نهایتاً یک برنامه برای کنش سیاسی و اجتماعی فراهم می کند.
اکنون به واسطه همین تعریفی که ذکر شد به بررسی ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق می پردازیم.عبدالله شهبازی نویسنده، مورخ و پژوهشگر ایرانی روند شکل گیری و بنیان های ایدئولوژی اولیه مجاهدین خلق را چنین شرح می دهد:
« اندیشه سیاسی سازمان بر بنیاد تأثیرپذیری از مارکسیسم، در عین تقابل با آن، شکل گرفت. در آن زمان مارکسیسم بعنوان «ایدئولوژی» جامع و «علمی» و «دانش انقلاب اجتماعی» مطرح میشد. بنیانگذاران سازمان، در رقابت با جوانان مارکسیست همنسل خود، تصور میکردند که باید از «ایدئولوژی برتر» برخوردار باشند. بدینسان، مفهوم «ایدئولوژی»، بعنوان چارچوب نظری که باید تفکر سیاسی و اجتماعی اعضای سازمان را شکل میداد، مورد قبول بنیانگذاران سازمان قرار گرفت و اندیشه سیاسی حاکم بر سازمان در قالبهای خاصی طبقهبندی و مدون شد که «ایدئولوژی سازمان» نامیده میشد. گفته میشد این «ایدئولوژی» جامعتر، علمیتر و انقلابیتر از مارکسیسم است؛ نقاط ضعف و خلاءهای مارکسیسم، بویژه فقدان «معنویت» در آن، را مرتفع ساخته و ایدئولوژی تکاملیافتهتری را فراروی انقلابیون ایرانی قرار داده است. همانگونه که «وحدت ایدئولوژیک»، یعنی برخورداری از نگرش سیاسی واحد بر بنیاد قالبهای فکری واحد، اصل بنیادین در تشکیل حزب لنینی بود، عضویت در سازمان نیز منوط به پذیرش «ایدئولوژی سازمان» انگاشته میشد و هدف از آموزشهای ایدئولوژیک «هماهنگی و انطباق فرد با معیارها و اصول ایدئولوژیک سازمان و احراز وحدت ایدئولوژیک» عنوان میگردید.
«متون ایدئولوژیک سازمان در مرحله اول عبارت بود از قرآن و نهجالبلاغه. آموزش قرآن با استفاده از ترجمه محمدکاظم معزی انجام میگرفت. ابتدا برخی از سورهها، و در درجه اول سوره «توبه»، برای تفسیر تعیین میشد. در پایان هر جلسه چند آیه در نظر گرفته میشد تا اعضای حوزه در طول هفته درباره آن فکر یا مطالعه کنند. در جلسه بعد آیات فوق مورد بحث و تفسیر قرار میگرفت.
«آموزش نهجالبلاغه با استفاده از ترجمه فیضالاسلام بود. در کلاسهای اولیه سازمان برخی از خطبههای حضرت علی (ع)، از جمله وصیت امام به فرزندانش در هنگام شهادت و نامه به عثمان بن حنیف (والی بصره) و فرمان به مالک اشتر، مورد بحث و تفسیر قرار گرفت. این مباحث بعداً به صورت جزوه در درون سازمان تکثیر شد.
«در کلاسهای سازمان تفسیرهای خاصی از قرآن و نهجالبلاغه عرضه میشد که رنگ و بوی «انقلابی» داشت و در واقع متأثر از مارکسیسم بود…
«مرحله بعد در کلاسهای آموزشی بنیانگذاران، آشنایی با تاریخ اسلام و نظرات اندیشمندان مسلمان بود. کتب مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی و یدالله سحابی از متون آموزشی سازمان بود. این متون باید فرد را با مبانی ایدئولوژی بنام «اسلام انقلابی» آشنا میکرد. از میان کتب مهدی بازرگان «راه طی شده» بیشتر مورد توجه بنیانگذاران بود و تدریس آن پیش از کتب دیگر آغاز میشد.»
در مراحل بعد محصولات ایدئولوژیک دیگری با عناوین «شناخت»، «تکامل» و «راه انبیا، راه بشر» به اعضای سازمان ارائه شد. بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق در سیر تکوین نظری خود، علاوه بر ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی، اقتصاد سیاسی مارکسیستی را نیز بعنوان بنیان نگرش اقتصادی خود پذیرفتند لیکن، به شیوه گذشته، آن را با مفاهیم اسلامی پیوند زدند. اما عمر بنیان گذاران تشکیلات به ایجاد حکومت و اجرای ایدئولوژی ترکیبی و کفاف نداد و بیشتر آن ها در اوایل دهه پنجاه شمسی توسط حکومت شاه اعدام شدند و تنها مسعود رجوی از زندان ساواک جان سالم به در برد.
پس از انقلاب اسلامی و درگیری مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی و به طبع آن فرار مجاهدین خلق به خارج از کشور، مسعود رجوی در راس سازمان قرار گرفت و حوادث عجیب و غیر عادی پی در پی در سازمان رخ داد، از جمله ازدواج مسعود رجوی با فیروزه بنی صدر بلافاصله پس از کشته شدن همسر اول مسعود، اشرف ربیعی، در درگیری ها در ایران؛ پناه گرفتن مسعود در نزد دشمن در حال جنگ با ایران و در نتیجه جدایی او از بنی صدر و نهایتا ازدواج سوم مسعود با مریم قجر عضدانلو که همسر مهدی ابریشم چی یکی از اعضای رده بالای سازمان بود.
ازدواج با مریم عضدانلو که دیگر مریم رجوی خوانده می شد، سر آغاز بحث عجیب تری شد با عنوان «انقلاب ایدئولوژیک». حوادثی که تحت نام انقلاب ایدئولوژیک در تشکیلات مسعود رجوی رخ داد، دیگر برنامه ای برای یک کنش سیاسی و اجتماعی را برای حضور فعال اعضا در آینده سیاسی کشور به نظر نمی رسید.
چنانچه گفته شد، ایدئولوژی ها دارای اهداف روشن سیاسی در تغییر و یا حفظ نظم سیاسی فعلی هستند و از پیروان خود می خواهند که برمبنای تبیین ها، ارزیابی ها و هویت ایدئولوژیک خود طبق برنامه سیاسی آن ایدئولوژی به کنش بپردازند. این برنامه سیاسی می تواند مسائلی مانند شرکت در انتخابات، انقلاب، جنگ و حتی تروریسم باشد. اما انقلاب ایدئولوژیک برای مجاهدین خلق شامل مسائل بسیاری می شد که اساسا ناقض مبانی ایدئولوژیک سازمان یعنی قرآن و نهج البلاغه بود و البته تنها تروریسم را توجیه می کرد.
«انقلاب ایدئولوژیک» در واقع افراد را ملزم به تطبیق خود با دگرگونی های بسیار عمیق و متناقض در آموزه های سازمان می کرد. طلاق ایدئولوژیک یکی از همین تعارضات بود که به هیچ وجه با اصول اولیه و بنیان های ایدئولوژیک سازمان جور نبود و بزرگترین ضربه های روحی را به اعضا وارد کرد. افراد هنوز ازدواج های تشکیلاتی در سازمان را به یاد داشتند، که مجور شدند از همسران خود جدا شوند و آن ها را «استفراغ خشکیده» خطاب کنند!
پس از تجرد اجباری مفهوم خانواده به طور کلی هدف قرار گرفت. کودکان از والدین جدا شدند و روابط خانوادگی در تشکیلات به حداقل رسید. تماس با خانواده ممنوع شد و عشق به هم جنس و غیر هم جنس حرام تلقی شد. به گفته اعضای جدا شده در حال حاضر، دلتنگی برای خانواده به معنی مزدوری برای رژیم است. برچسب «الدنگ» و «مزدور» صفت هایی هستند که سران فرقه خانواده ها را به آن مزین کرده اند، در حالی که اگر تشکیلات مجاهدین خلق به عنوان تشکیلاتی با ایدئولوژی اسلامی، بخواهد به آموزه های اسلام پایبند باشد یکی از اصولی ترین موارد آن احترام به والدین است که در قرآن بارها به آن اشاره شده است.
اما انقلاب ایدئولوژیک همه مرزهای اعتقادی اسلام را می شکند و ازدواج را که سنت پیامبر اسلام است و در قرآن صریحا به آن توصیه شده است ممنوع می کند.ظاهرا در فرقه رجوی، از تمامی آموزه های اسلام، حجاب و برخی مناسک به جای مانده است.
روشن است که تاکید شدید مجاهدین خلق بر حجاب ناشی از مشی اسلامی آن ها نیست، بلکه حجاب هم یکی از ابزار های سران فرقه برای ایجاد محدودیت و انزوا برای اعضا و جلوگیری از رابطه با جنس مخالف است. اجرای مناسک مربوط به ماه رمضان و محرم و…نیز تنها جنبه نمایشی دارد.
ادامه دارد
مزدا پارسی