خاطرات دوران اسارت در فرقه مجاهدین خلق—قست هفتم

مدتی بعد ازخلع سلاح توسط ارتش آمریکا چون هنوز سازمان در لیست تروریستی آمریکا بود، قرارشد ازطرف وزارت خارجه آمریکا برای تعیین تکلیف نفرات سازمان برای ماندن یا رفتن آنها ازعراق – با آنها مصاحبه انجام شود. مسئولین فرقه وحشت زده برایمان نشست گذاشتند وطی صحبت ها وتوجیهات خود نکاتی را به ما یاداوری میکردند که جان کلامشان ماندگاری ما در اشرف و عراق بود واز ما میخواستند که موقع مصاحبه برسر همین موضوع تاکید داشته باشیم. البته این یک فریب کاری ودغل بازی بود که خود فرقه پیاده کرده بود که در قسمت بعد به ان اشاره خواهم کرد)

در واقع ماندگار شدن در اشرف وعراق  یک استراتژی بود که فرقه برآن پا فشاری میکرد و میخواستند از طریق اعضایشان به این هدف خود برسند  چون معتقد بودند که اشرف کانون استراتژی مبارزه است وشعارهای”حفظ اشرف حفظ شرف  – کوه اگربجنبد اشرف از جا نجنبد و… برهمین اساس بود حتی تغییر نام پادگان اشرف به شهراشرف هم در همین راستا بوده است.

ولی قبل از ادامه خاطراتم میخواهم به نکته ایی اشاره کنم که بی ربط با موضوع امروزم نیست.  چند روز پیش  داشتم شبکه فرقه را نگاه میکردم که تحلیل گر فرقه جابجایی از اشرف به لیبرتی واز آنجا اخراج  به آلبانی را  یک دستاورد  و پیروزی می خواند و از آن  به عنوان  هجرت عظیم یاد میکرد طوری با افتخار می گفت که انگار درجنگ جهانی پیروزشده.

ولی من میخواهم این را بگوییم اگر فرقه  اخراج خود ازعراق را اینگونه تعبیر میکند و به خود میبالید پس چرا روی استراتژی ماندن در اشرف اصرار داشتند وباعث کشته شدن تعداد زیادی ازاعضای نگون بخت شدند واگر معتقد به هجرت هستند وبه آن افتخار می کنند پس چرا از همان روز اول این سیاست را درپیش نگرفتند؟!البته جای تعجب نیست چون همیشه رهبرفرقه نان را به نرخ روز میخورند وجان انسانها برایش هیچ ارزشی ندارد وکاری که آنها با اعضای خود میکنند حتی یک چوپان حاضر نیست با گوسفندهایش انجام دهد.

واما مسئولین فرقه چه در نشست های جمعی و چه بصورت انفرادی با ما صحبت میکردند ومارا توجیه میکردند که هنگام مصاحبه از اهداف سازمان دفاع کنیم وازما نظرمیگرفتند. در واقع بیشترهدفشان این بود که  بفهمند موضع فرد در چه موقعیتی است و ایا از منافع فرقه دفاع خواهد کرد یا قصد جدایی دارد.

چندهفته مانده به روز مصاحبه اخلاق و رفتار مسئولین خیلی تغییر کرد وبا نرمی با اعضا برخورد میکردند که تعجب میکردیم. زمان خواب و استراحت را بیشتر کرده بودند وبه نیروها آزادی بیشترداده بودند و میدیدیم که در نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی اصلا سختگیری و موضع گیری نمیکنند وبا خنده وبه نرمی نشستها را جمع میکردند.

تا اینکه روز مصاحبه فرارسید. مسئولین سازمان تک تک نفرات را تا درب چادرمصاحبه اسکورت می کردند وما را تحریک می کردند ومی گفتند رفتی داخل باید ازمواضع سازمان دفاع کنی. تعداد زیادی درهمان مصاحبه ازسازمان جدا وبه تیف منتقل شدند. اما متاسفانه خیلی ها بر ماندن در سازمان تاکید کردند والبته تعداد زیادی هم چون ازتیف دید روشنی نداشتند به آمریکایی ها گفته بودند ما نمی خواهیم در سازمان بمانیم اما حاضر هم نیستیم به تیف برویم ودنبال راه دیگری برای جدا شدند بودند. لازم است اشاره کنم که تبلیغات سوء فرقه درمورد وضعیت تیف هم درانتخاب نفرات بی تاثیر نبود.

چند روز بعد از مصاحبه ها مسئولین فرقه دوباره برنامه های روزنه شان را به حالت قبل برگرداندند و رفتار مسئولین مثل سابق شد و این  تفاوت در نشست های عملیات جاری به وضوح اشکار بود واین رفتار ها و دوگانگی های آنها با ما ، باعث تناقض خیلی از نیروها شده بود به طوری که اشکارا اعتراض خودشان را بیان میکردند که مسئولین با دغل بازی درجواب میگفتند تغییر زمانبندی و برنامه ها  ربطی به مصاحبه ها نداشته  است و چند روز بعد مسئولین برای تغییرروحیه نیروها قرار شد که مقرهایشان را در اشرف جابجا کنند. در واقع انها با این کارمیخواستند برای مدتی با این جابجایی نیروها را سرگرم  کنند. درحالیکه مقرها ی اشرف مثل هم بودندو فقط حمالی اش و مسئولیت جابجایی روی نیروها بوده ووقتی علت جابجایی را سوال میکردیم میگفتند که جابجایی در سازمان یک امر متداول است. در صورتی که همه میدانستیم فقط برای مشغول نگه داشتن نیروها این جابجایی ها را انجام میدهند. البته مسئولین درست میگفتند. آنها هر چند وقت یکبار ما را به انبارهای بزرگ میبردند و در انجا دست به جابجایی های مسخره میزدند و اجناس انبار را با انبارهای دیگر تعویض میکردند و همه از این جابجایی های مسخره شاکی بودند. چون بعضی از اقلام سنگین بودند که باعث شده بود بعضی ها دچار کمردردهای شدید بشوند که یکی از این نفرات خود من هستم که الان بعد از گذشت سالیان هنوز هم کمر درد را دارم

ادامه دارد

تورج

خروج از نسخه موبایل