اجازه دهید ما هم حاصل کار فرزندان برده شده ی خود را ببینیم

از قرار معلوم، سینا دشتی هم که درمیان مریدان رجوی کم و بیش سرشناس است، مثل دفعه یا دفعات قبل به آلبانی و به قلعه ی اشرف 3 رفته، تا ضمن نشان دادن خود به خبرنگار نماهایی که در برابر پول حاضر میشوند گزارش های یکطرفه و مورد نظر مسعود یا مریم را تهیه و منتشر کنند، خودی نشان دهد!
مثلا بگوید که عضوی از خانواده های این اسراست و گواهی دهد که باند رجوی احترام زیادی به خانواده های گرفتار این مناسبات کثیف میگذارد تا بدین وسیله بازهم ستم بیشتری برعلیه ما خانواده های دردمند روا دارد.
موضوع را بابیان قسمت هایی ازاین” سفرنامه” ی سینا دشتی، پی میگیریم:
” امسال اما هیچ‌چیز قابل‌تشخیص نبود، ردیف‌های متعدد ساختمان‌های چندطبقه، خیابان‌ها، بلوار اصلى، میدان‌ها، سالن‌های ورزشى، سالن‌های اجتماعات رسمى، بیمارستان و کلینیک‌ها و آشپزخانه‌ی بزرگ و قنادى ویژه و چندین محل دیگر مثل دسته‌ی گل…”.
دراین مورد، سئوالاتی بشرح زیر برما عارض شد:
1- هزینه ی این ساختمان های چند طبقه و متعلقاتش توسط چه منبعی تهیه شده است؟!
2- در زمانی که مریم و… بنا دارند درعرض این چند ماه به تهران آمده وبر اریکه ی قدرت بنشینند، هدف از ساختن این ساختمان ها برای چیست؟
3- مگر زیبایی این ساختمان ها وپارک های شاهان که برده ها برای آنها میساختند، دلیلی برای حسن نیت این جباران تاریخ بوده است؟!
4- آیا این فرزندان اسیر ما، قسمت هایی ازاین ساختمان ها را بعنوان زندان خود نمیسازند واین چه افتخاری برای کسی است که بدست خود وازسر اجبار برای خود زندان میسازد و پیرامون آنرا برای نشان دادن باین نوع خبرنگاران بی وجدان (که البته لازم است این قسمت هاهرچه زیباتر باشد) تا فیلم و شوهای قابل توجه بنفع رجوی درآنجا ساخته شود؟!
5- آیا قصرهای باشکوه تاریخی ساخته شده بدست بردگان، افتخاری نصیب آنها میکند؟!
همینطور:
” وقتى در هر گوشه و هر محل ممکن گیاهى سبز شده و گلى کاشته شده و نظافت و پاکیزگى حتى در میان کارهای عظیم ساختمانى، خود را نشان می‌دهد؛ همه بیان از وجود انسان‌هایی هست که به زندگى زیبا اعتقاد عمیقى دارند، نظم آن‌ها و تلاش آن‌ها از عشقى نشأت می‌گیرد که در تک‌تک آن‌ها به انسانیت و آزادى روح بشر سرشار است…”.
معمولا اینطوری نیست! زیبائی ها را محرومین پدید میآورند وبرخورداران اند که از وجود انها لذت میبرند.
باور کنید هرگز یک کارگر ساختمانی فکرش به کاری است که درست انجام داده ومورد مواخذه قرار نگیرد که اگر گیرد، کار ونان شب بچه هایش را ازدست میدهد.
معماری صحبت میکرد که ما ها ساختمان های زیبا میسازیم ولی بعد موقع بهره داری که میرسد، به آن مکان مجلل، راهمان نمیدهند!!
ونیز:
” سالن امجدیه میزبان چندین گروه از همسایگان محل و میهمان‌های بوده که از کشورهاى مختلف به بازدید آمده‌اند”.
چرا چندتا ازاین مهمانان ازبین ما – بعنوان عنصر اصلی وحقیقی قضیه- نبودند که دهها سال است که فرزندان خود را ندیده ایم؟!
ترس تان از راه ندادن ازبرای چیست؟ آیا آنطور که گفته میشود، بلایی برسر آنها آورده اید که میترسید با ما مطرح سازند؟!
بازهم:
“..مجاهدین با اعتقاد به برابرى انسان‌ها و آزادى در زیر سهمگین‌ترین فشارهاى واردشده بر یک جنبش مستقل، نه‌تنها پس نرفته‌اند بلکه بسیار هم پیش رفته و در هر عرصه‌ی سیاسى و بین‌المللی جهش‌های قابل‌توجهی داشته‌اند…”.
اگر راست است، این برابری را چرا در صفوف خود جاری نمیکنید؟!
امکانات مریم، لباس ها وتغذیه ی او، مواردی هستند که فرزندان ما آنها را درخواب هم نمیبینند.
ضمنا، کاش ازعرصه ی بین المللی نمیگفتی پسر!
رهبر منفور شما، بهمراه بی استخوانی شدیدی که اطرافیانش کرده اند، سازمان مجاهدین خلق اسبق را که اقلا دراستقلال خواهی شکی وجود نداشت، به کاسه لیس عربستان و… تبدیل کرد!
البته شما مختارید که به این وضعیت اسفناک، نام” پیشرفت” را بگذارید ولی نمیتوانید بگویید که چنان شده که دردهه ی 40 و50 قرار بود بشود.
البته اگر به صحت گفتارتان مصرید، باید که خواهش کنید که ما را هم به” مانز” دعوت کرده وبگذارید زیبائی های آن را و طراوت ساکنانش را ببینیم!
گروهی از اعضای خانواده ی” مانز” نشینان

خروج از نسخه موبایل