رجوی در تمامی این سالیان به نیروهایش وعده های سرخرمن داده، به بیان دیگر حکایت رجوی درست شبیه آن داستان چوپان دروغگوست که ما درکتاب های فارسی دوران ابتدایی می خواندیم. همان گرک گرک! یا به بیان رجوی سرنگونی سرنگونی! و دیگر کسی باور نمی کند. خود رجوی دریکی از نشست ها به بهترین شکل شارلاتان بازی خود را عیان کرد! انجا که درحضور هزاران عضو گفت هرکس جای ما بود از رو می رفت ولی ما پوستمان کلفت تر از اینهاست باز هم می گوییم سرنگونی چون اگر بیان نکنیم خودمان سرنگون میشویم.
ولی این بار شرایط کاملا متفاوت است فضای البانی کاملا متفاوت با عراق است. دیگر ان فضای بسته و اختناق و وحشت تحت حاکمیت صدام وجود ندارد. دیگر زندان های اشرف و ابوغریب و سیاج ها، سیم های خاردار وبرج های دیدبانی و گشت های داخل قرارگاه و دژبانی محوطه و آسایشگاه وجود ندارد.پس حصارهای عینی علنا برداشته شده است. باعقب نشینی مفتضاحانه از عراق، اعضا باورها وانگیزه های خود را از دست دادند.
بعداز سرنگونی صدام شعارهای اشرف، حفظ شرف و کوه اگر بجنبد اشرف زجا نجنبد رجوی اعضا را دچار این توهم کرده بود که گویا انها همچنان دراشرف و خاک عراق خواهند ماند. یادم می اید مسئولین سازمان دران مقطع برای ما تحلیل می کردند ما با ایستادگی واصرار به ماندن دراشرف فرماندهان نظامی امریکایی را مجبور خواهیم کرد که مجددا ما را به سلاح و البته از نوع پیشرفته تر مجهز کنند. ارتش امریکا بخوبی می داند بجز ما الترناتیو دیگری برای سرنگون کردن رژیم ندارند.
اعضا چندین سال بااین شعارها شستشوی مغزی شدند ولی بعد بدلیل مقاومت قهرمانانه خانواده ها وحضور شبانه روزی انها درمقابل درب پادگان اشرف که منجر به فرار وجدایی صدها نفراز اعضا گردید، سران این فرقه مجبور شدند از شعارهای استراتژیکی خود عقب نشینی کرده وبه البانی بروند. رجوی همیشه از حضور اعضا در یک فضای باز وازاد وحشت داشت.همان جمله معرف ذوب در بورژوازی رجوی که مستمرا طی سالیان تکرار می کرد به همین دلیل بقول خودش درب خارجه را گل گرفته بود تا اعضای جداشده به چگوارهای دیگری برای وی تبدیل نشوند.
پس تا انجا که به رجوی برمیگشت حضور اعضا در فضای ازاد به هیچ وجه مطلوب او نبود. ولی براو تحمیل شد. در البانی هم موج روبه افزایش اعضای جداشده، روند رو به رشد مسئله داری نیروها، عملا مریم رجوی را مجبور ساخت سراسیمه به البانی سفر کند و شرایط را به مراتب برای انها از عراق سخت تر نموده است. در چنین شرایطی سرکردگان فرقه مجبور شدند یکبار دیگر رجوی را نبش قبر کرده و از گور مجازی و یا حقیقی بیرون بکشند و پیامکی از قول او منتشر کنند. ولی برخلاف انتظار این پیام که هیچ اشاره ای به زمان سرنگونی نکرده اعضای نگون بخت را متناقض تر کرد. یک پیام چند سطری ان هم از طرف رجوی که به حرافی و پرچانگی معروف است. خیلی از اعضا منتظر این بودند که رجوی به سرفصل 22بهمن 97 با جزییات بیشتر اشاره کند ولی عملا دیدند هیج خبری از 22 بهمن نیست. من باتوجه به اشنایی مکفی که به شرایط روحی و روانی اعضا بعد از هربارپخش پیام های رجوی درمناسبات دارم برایم پرواضح است که تعداد زیادی از اعضا بعداز شنیدن این پیام بهم ریخته و در اسایشگاهها ولو شده اند. بازار تناقض خوانی در نشست ها هم باید خیلی داغ باشد. الان باتوجه به فروکش کردن اعتراضات در داخل، مریم رجوی ودیگرسرکردگانش بدنبال این هستند که چگونه گاف ضرب العجل سرنگونی دربهمن ماه را جمع و جور کنند. پس می توان نتیجه گیری کرد صدور پیام از قول رجوی دقیقا بمنظور مقابله و تلاش برای فرونشاندن اعتراضات اعضا بوده است وعمدتا مصرف داخلی داشته است. مریم رجوی تلاش می کند مانع از تاثیرگذاری افشاگری های اعضای جدا شده درالبانی براعضای تحت اسارت خود در مقر اشرف سه گردد.
ادامه دارد…
اکرامی