یکی از فصول مهم و همواره پابرجا در فرقه رجوی، بیگاری از نیروهای این فرقه به هر طریق و به هر شیوه است؛ شیوه ای که از دیرباز در این فرقه مرسوم بوده و همچنان با اهداف مختلف از آن استفاده می شود. این اهداف اگر چه جملگی برای به اصطلاح اهداف مسعود و مریم رجوی به کار گرفته می شود اما هر کدام از این شیوه های بیگاری به دلایلی خاص انجام می شده است؛
آرمان بخشی و ایجاد انگیزه در نیروها؛ اگر به گذشته ها برگردیم، در سال های دور، یعنی اواخر رژیم پهلوی و سال های اوایل دوران انقلاب اسلامی، نیروهای فریب خورده این فرقه درست زمانی که با حربه مبارزه برای مردم دور هم جمع می شدند و درست در سال هایی که مملو از آموزش های بی خاصیت بودند و خود را برای ترور مردم کوچه و بازار آماده می کردند اما عملیات های خرابکاران به هر دلیل به تأخیر می افتاد از انگیزه تهی می شدند. بنابراین، بنابر دلایل مختلف که سرکردگان تشکیلات مجاهدین از آن به عنوان نظم بخشی یاد می کردند، شیوه ای جدید در خانه های تیمی این فرقه به راه افتاد که طی آن هر کدام از نیروها به شیوه ای مشغول می شدند و به بیگاری گرفته می شدند تا این بیگاری از سویی برای آنها ایجاد انگیزه ماندن در فرقه باشد و هم حس مفید بودن را از دست ندهند. در این شیوه، کارهایی عبث به طور روزمره در این سازمان تکرار می شد و بیگاری هایی مضحک در این فرقه باب می شد. مثلا در یک خانه تیمی یک نفر مسئول نظافت روزانه موتورسیکلت می شد، یک نفر مأمور بنزین و کنترل خرابی موتورسیکلت می شد و مسئولیت سوییچ موتورسیکلت نیز به نفر دیگری سپرده می شد. در مورد سلاح ها نیز اوضاع بر همین منوال بود. یک نفر انبار دار سلاح می شد، دیگری مأمور شمارش روزنه گلوله ها و کنترل آنها بود و دیگری باید اجازه استفاده را صادر می کرد. مأمور تنظیف سلاح ها هم در نوع خودش کمدی بیگاری دیگری بود که گروه مجاهدین شدیدا به آن پایبند بود. همه این رویه ها و ده ها رویه دیگر تنها به این خاطر بود که نیروهای موجود در این فرقه در ساختار تشکیلاتی موجود دچار حس بطالت و غیر مفید بودن نشوند.
بیگاری برای عوام فریبی؛ یکی دیگر از رویه های رایج در بیگاری کشیدن در این فرقه بیگاری کشیدن از نیروها برای اهدافی بود که قرار بود عوام فریبی خاصی در عرصه بین المللی ایجاد شود یا این سازمان را مشابه آرمان های غیرعملی این سرانش جلوه دهد. به عنوان مثال در هر دوره از نشست های پرخرج مجاهدین که با هبه های آنچنانی به شکم چران های اروپایی، آمریکایی و بعضا عرب همراه است و قرار است از آن به عنوان تجمعی بزرگ در اروپا یاد شود، اعضای این فرقه که اغلب سنین میان سالی را هم پشت سر گذاشته اند باید تلاشی شبانه روزی را از چندین هفته قبل آغاز کنند و از آماده سازی سالن گرفته تا دعوت از میهمان ها و پروسه فریب کارگران و دانشجویان به هوای یک وعده غذای گرم و گردش در شهر را به ترتیب فراهم کنند. در این پروسه فریب خوردگان فرقه اگر چه می دانند کل ماجرای نشست بزرگ سالانه، فریبی بیش نیست و قرار است صرفا یک خیمه شب بازی تبلیغاتی و تلویزیونی باشد، اما یا قدرت تفکر از آنها سلب شده یا جبر ماندن در این فرقه آنها را وادار به پذیرش کرده و یا واقعا در هپروت موثر بودن این شیوه ها مانده اند. از نمونه های دیگر این شیوه می توان به زمانی اشاره کرد که قرار بود 40 هزار نفر از مردم عراق را به اردوگاه اشرف دعوت کنند و همایش بزرگی با مضمون رضایت مردم عراق برای ماندن مجاهدین در عراق برگزار کنند. در گرمای آن سال که در سال های آخر حضور مجاهدین در عراق بود، سران این فرقه یکصد نفر از اعضای این فرقه را بطور شبانه روزی مجبور کردند تا سن بسازند و آنها بتوانند میزبان 40 هزار نفر از مردم عراق باشند. این کار به دلیل نداشتن نقشه فنی و مهندسی 4 بار تکرار شد و هر بار کار به نوعی خراب می شد. بگذریم از اینکه دست آخر تنها 4 هزار نفر از زنان و کودکان و عده ای این مردان مسن فقیر تنها با فریب پول و وعده غذایی به اردوگاه اشرف آمدند اما سران این فرقه تعداد حاضران را بیش از 40 هزار نفر اعلام کرد. در نمونه دیگر این نوع بیگاری می توان به آرزوی مسعود رجوی برای داشتن ارتشی مجهز اشاره کرد. در زمان نوکری صدام، وی 50 تانک چیفتن از رده خارج به مسعود رجوی اهدا کرده بود. او برای اینکه در شوی سالانه اش، در مقابل دیدگاه خبرنگاران خارجی تشکیلات خودش را دارای ارتشی مجهز نشان دهد، نیروهای فرقه اش را به کار تعمیر این تانک ها گماشت اما 6 ماه کار مداوم بر روی تانک ها به دلیل فرسودگی فراوان تانک ها از یک سو و نداشتن گلوله جنگی و مسلسل تانک ها، عملا با شکست مواجه شد.
بیگاری برای تنبیه؛ افراد زیادی در فرقه رجوی حضور داشته اند که در ابتدا مورد اقبال واقع شدند اما در ادامه به دلیل زاویه پیدا کردن با مسعود و مریم رجوی، درخواست برای جدایی یا برخی موارد دیگر مورد غضب واقع شده و به عنوان تنبیه، به اجبار تن به بیگاری دادند. محمد سیدالمحدثین که به اصطلاح رییس کمیسیون سیاست خارجی تشکیلات مجاهدین بود یکی از همین افراد بود که بهدلیل مورد غضب قرار گرفتن، تمام مسئولیت هایش از وی سلب شد و 5 سال قبل به عنوان آشپز در آشپزخانه مجاهدین در اورسورواز به بیگاری گماشته شد. موارد بسیار بدتری در مقایسه با تنبیه این سرکرده فرقه وجود دارد که رجوی طی آن افراد معترض را به شیوه های مختلف به بیگاری تا حد مرگ می گماشت تا آنها را از هستی ساقط کند و در این میان با مرگ برخی از این افراد بر اثر شدت کار، آنها را شبانه دفن می کردند.
بیگاری از زنان؛ دردمندانه ترین نوع بیگاری، بیگاری تشکیلات رجوی از زنان بود. در این مورد اگر چه رسانه های مهم دنیا بارها در مورد افشاگری زنان علیه تعرض رجوی اخبار و گزارش های متعددی نوشتند اما به هر حال عمق سوء استفاده از زنان این فرقه بسیار بیشتر از آنچه گفته شده بوده است. رجوی که علاوه بر شهوت قدرت، در شهوت جنسی نیز جنونی بی مثال داشت تمام زنان فریب خورده فرقه را بارها و بارها مورد تجاوز قرار داده بود تا این زنان در نقش بردگان جنسی او به بیگاری جنسی تن دهند. او حتی با عقیم سازی این زنان، امید به آینده، بازگشت، تشکیل زندگی و مادر شدن در آنها را نیز بطور کلی نابود کرد. او علاوه بر اینها تا می توانست در آفتاب سوزان عراق از زنان در کارهای سخت مردانه استفاده می کرد تا پیری زودرس ارمغان این اقدام باشد و زنان فرقه فکر زیبایی و حس لطیف زنانه خود را هم از دست بدهند و با صورت های زشت و آفتاب خورده به ماندن در فرقه به عنوان آخرین و تنها راه باقی مانده برای ادامه حیات خود فکر کنند. برگزاری مانورهای نظامی و حمل بارهای سنگین نظامی که در شرایط عادی برای مردان نیز با سختی همراه بود، یکی دیگر از ترفندهای رجوی بود تا زنان این فرقه را به ماشین های از کار افتاده ای تبدیل کند. البته دامنه کوته نظری زنان این فرقه را هم باید به این مقال اضافه کرد چرا که خود آنها نیز این تحمیق را پذیرفته بودند و در توهمات خود، بسیاری ایام، این اقدام را رویه ای درست نیز می پنداشتند.
بیگاری رسانه ای؛ این شیوه مخصوص دو گروه است: گروه اول کسانی که در فرقه و در بخش رسانه ای کار می کنند. آنها مجبور بوده و هستند در برنامه های تلویزیونی نقش تماس گیرندگان از اروپا و ایران را بازی کنند در حالی که به شهادت برخی جداشده ها از اتاق کنار استودیوی پخش این نقش را بازی می کنند. برخی از آنها داخل تشکیلات فرقه رجوی مأمور ایجاد سایت ها و کانال های دروغین و تحت عنوان هواداران این فرقه هستند تا از این طریق بتوانند موج رسانه ای خاصی ایجاد کنند. در این راستا البته گاف های فراوانی نیز از دل این تفکر بیرون می آید. درست زمانی که آنها مأمور واقعه سازی و کشته سازی می شوند، مثلا تصاویری را به عنوان سند وقوع اتفاق یا درگیری خاص در ایران منتشر می کنند که پیشتر در خبررسانی های اروپایی یا آمریکایی از وقایع همان کشورها منتشر شده است. در کنار تصاویر دروغین و تکراری، عمله های درون فرقه، به شدت در ایزوله اطلاعات و اخبار روز دنیا قرار دارند و کار آنها به گونه ای برنامه ریزی می شود که از هیچ رسانه و سایت آزادی باخبر نباشند. دسته دوم اندک عمله هایی هستند که ناخواسته به دام مجاهدین گرفتار می شوند و اگر چه جاسوسان انگلیس، آمریکا و رژیم اسرائیل در قبال جاسوسی از داخل کشور، بعضا رقم و ریالی هم دریافت می کنند، اغلب کسانی که در فرقه مجاهدین به عمله دروغ پردازی رجوی در داخل ایران تبدیل می شوند، از مناسبات مالی چندانی بهرهمند نمی شدند.
مهدی عسکری فرسنگی