از آغاز روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور کشور آمریکا،تنش بین خیلی کشورها شدت گرفت.و این هم از سیاست به شدت اشتباه سیاستمداران آمریکایی و به خصوص شخص خود ترامپ است.راستش من در این مدت خیلی تحقیق کردم و تاریخچه و زندگینامه دونالد ترامپ را زیر و رو کردم تا ببینم این احساس ضد ایرانی ترامپ از کجا سر چشمه می گیرد؟
ولی متاسفانه چیزی که بتونه منو به این امر برسونه پیدا نکردم.ترامپ آشکارا و بی پروا به اصطلاح دولت ایران را تحت فشار اقتصادی قرار داده است،ولی در محتوا همه شاهد هستند که این مردم ایران هستند که از این تحریم ها در حال آسیب دیدن هستند.و در اصل این ملّت کشور من است که تحریم شده و آمریکا خودش خوب می داند که با سیاست غلط و اشتباه مجاهدین هر شب پدر و مادرهای ما را خجالت زده ی فرزندان خودشان می کنند.
ولی تا آنجا که همه دنیا شاهد این هستیم که آمریکا بزرگترین تحریمها را در طول تاریخ نسبت ایران اعمال کرده است ولی به کوری چشم دشمنان ایران می بینیم که مردم و دولت دست در دست هم در حال تلاش برای رفع این مشکل هستند.درست است که همه درگیر این فشار اقتصادی شدند ولی نمی گذارند که دست نامحرم و وطن فروش به مملکت برسد.
ترامپ و همه ی سیاستمداران غربی از اینکه دولت ایران قبول نمی کند همانند کشورهای دیگر از فرمان بی چون و چرای آنها اطاعت کنند مورد خشم این آقایان قرار گرفته اند،و آنها جز اینکه با مدل های متفاوت به دولت ایران فشار وارد کرده و همیشه ایران را سر تیتر خبرها قرار دهند کار دیگری از دستشان برنمی آید.
حالا شما حساب کنید در این میان تعدادی وطن فروش هم پیدا شود تا بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند دیگه قوز بالا قوز می شود.البته همه کسانی که در حال کارگردانی این سناریو هستند،متاسفانه هنرپیشه های خوبی(سازمان مجاهدین) برای این فیلمنامه انتخاب نکردند،لذا میتوانستند با این سناریو و انتخاب درُست هنرپیشه،فروش این فیلم و تاثیرگذاری آن را بر روی مخاطب،صد چندان کنند،ولی از آنجا که خدا جای حق نشسته و نمی گذارد که یک مشت آدم از خدا بی خبر و بی اصل و نسب وارد این داستان شوند و بخواهند از فرصتهای باد آورده کامل استفاده را ببرند.
چون زمانی که ترامپ یک طرفه از برجام خارج شد و چند تایی از سیاستمداران بازنشسته و راس کار کشورهای غربی و بخصوص آمریکا وارد بازی با کسانی شدند،که زمانی این عده با جون و دل آماده کشتن همین آقایان بودند.و بنیاد تاسیس سازمانشان را هم با شکست به اصطلاح(Impérialisme)امپـِریالیسم بنا کردند،چطور می شود به یکباره همه گذشته یک سازمان تروریسی را فراموش کرد و یا به باد فراموشی سپرد؟
این سازمان چه تضمینی و چه قولی به شما داده که شماها حاضر شدید که با همه ی ضدیتی که به این فرقه دارید با او همگام شوید؟
اگر به خاطر ندارید که غیر ممکن است که مطبوعات خارجه از یادشان رفته باشد که سازمان مجاهدین،همان کسانی هستند که مستشارهای آمریکایی را ترور کردند،و در انقلاب ۱۳۵۷که باز هم توسط سیاستمداران غربی طراحی شد بود،سفارت لانه جاسوسی را تسخیر کردند.و آن داستانها را برپا کردند،و شما با برزگترین ارتش در همان جریان طبس شکست خوردید اینها همان آنها هستند!
البته بازی ای که شماها با این فرقه شروع کرده اید برای شماها شرم آور خواهد بود ولی خودشان با همه زرنگی که داشتند،اینبار در دام شماها گرفتار شدند و نفهمیدند که هم سو شدن با دشمن ایران یعنی از دست دادن تمامیت ایران،
اینا (فرقه رجوی) فکر میکنند،چون دولت ایران در حال حاضر به خاطر وجود خیلی از مسایل زیر فشار اجتماعی است میتوانند با هر آشغالی طرح دوستی بریزند و توسط قدرت آنها در یک صبح کاملا رویایی وارد فرودگاه تهران شوند،ولی نمی دانند که به قول معرف بوی کباب می آید ولی دارن…….
بعد از پاپوش درست کردن برای دیپلماتهای اتریشی که با نقشه بسیار ماهرانه با سناریو از قبل طراحی شده توانستید به هدف شوم خودتان برسید. و آنها را به دام خودتان انداختید.!
ولی مریم رجوی هم تو و هم همه کسانی که پشت این داستان بودند خوب میدونند که این موضوع صحت نداشت ولی بالاخره این کم عقلی دیپلماتهای ایرانی بوده که به دام افتادند.. ماه هیچ وقت پشت ابر نمی ماند،مثل جریان لو رفتن دلارهای پدر صدام و فیلم های اطلاعات عراق
اگر به خاطر داشته باشی (فرقه رجوی) در حدود هشت الی نه سال پیش این پاپوش را هم برای من (علیرضا نصرالهی) تدارک دیده بودید ولی با هوشیاری من و پلیس فرانسه نقشه های شوم شما را خنثی کردیم،ولی در آن طرف داستان شخصی با نام علی پاک در دام شما قرار گرفت و برای چند صد یورو خودش،شرافتش،انسانیتش،و خلاصه همه چیز خودش را به شما فروخت،و در عوض شما هم بعداز مدتی با یک پاپوش به راحتی آنرا به زندان انداختید،این است که باید هر کسی که با شما میخواهد وارد معامله شود خوب همه ی حواسش را جمع کنند چون شما به بچه های خودتان هم رحم نکردید چه برسه به بقیه.
برگردیم به اتفاق تازه که درباره دیپلماتهای ایرانی تکرار شد امّا اینبار توسط دولت آلبانی،دولتی که قبل از وارد شدنه فرقه رجوی،رابطه خوبی با دولت ایران داشت.ولی با روی کار آمدن ترامپ و اخراج مجاهدین از عراق و رابطه کشورهای اروپایی و قول مساعد دادن به دولت وقت آلبانی با پشتیبانی مالی و وام های قرض الحسنه،بالاخره این کشور پذیرفت که این تعداد سالمند را به عنوان پناهنده قبول کند،البته بایدعرض کنم یکی از دلیل های قبول این فرقه شرایط بد اقتصادی این کشور نو ظهور بود،که با پذیرش این تروریستهای تواب میتوانست فشار اقتصادی کشورش را کم کند چه بسا کمک های کشورهای گردن کلفتی مثل آمریکا شرایط سیاسی اقتصادی،جغرافیایی این کشور نوپا را دگرگون کند،حالا خیلی زود است که قضاوت کنیم ولی نشانه ها همیشه بر خلاف حرفهای این سیاستمداران بوده است ولی شاید اینبار بر خلاف همیشه که زیر حرفهایشان میزنند اینبار به قول خودشان عمل کنند،الله اعلم
االبته ناگفته نماند این رابطه خاص و تلاش آلبانی برای نزدیکی بیشتر به واشنگتن از جمله موضوعاتی بودند که موجب شدند پذیرش سازمان مجاهدین خلق از سوی آلبانی که در پی درخواست دولت باراک اوباما رئیسجمهوری آمریکا انجام شد، برای برخی ناظران قابل درک توصیف شود. آلبانی اساسا در موقعیتی قرار نداشت که به چنین درخواستی پاسخ رد بدهد.البته یکی از درخواستهای آلبانی پذیرفتن کوزوو به عنوان پایتخت این کشور از اسرائیل و دگر طرفهای حساب بود
جدیدأ در بازیهای این فرقه ردپای اسرائیل هم دیده میشود که آشکارا بی هیچ شرمی نسبت به گذشته شوم خودشان به همین کشوری که الان دوست آنهاست یک زمانی دشمن آنها بوده،من و خیلی از کسانی که در مجاهدین بودیم خوب میدانیم که سازمان مجاهدین یکی از طرفدارترین کسانی بود که با فلسطین رابطه نزدیک داشته است،که این دوستی از زمان محمدرضا شاه پهلوی در جریان بوده،و این سازمان نیروهای خودش را برای آموزش چریکی به آنجا اعزام می کرده است،و خوب به یاد دارم که در یکی از نشستها به مسعود رجوی اخبار رسید که اسرائیل همه نوار غزه را محاصره کرده و یاسر عرفات هم گیر افتاده که مسعود رجوی موضوع نشست را عوض کرد چنان به همه نشان داد که از این موضوع حالش خیلی خراب شده و به نظر می رسد در حال فکر این است که کاری انجام دهد،باور کنید همش فیلم بود می خواست نشان دهد که از این کار اسرائیل بهم ریخته که اگه قدرت داشت به اسرائیل حمله میکرد.چون راه می رفت و می گفت چکار می شود کرد؟
حالا داستان بر عکس شده همین فرقه رجوی که دشمن سرسخت این چند کشور بود حالا باهم شدند داداش،دست در دست هم میخواهند دنیا را گلستان کنند البته با باروت و فشنگ و بمب و خمپاره.
بازی اسرائیل و دیپلماتهای ایرانی:
ماجرای دیپلماتهای ایرانی، هنوز موضوع مبهمی است که شاید در نهایت اطلاعات دقیقی هم درباره آن منتشر نشود. تا اینجای کار تنها نقاط ویژهای از داستان وجود دارند که پیوند دادن آنها به همدیگر بیشتر به گمانهزنیها دامن میزند تا فهمیدن اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده است.
ایران میگوید که آنچه آلبانی گفته اتهامات بیاساس است و بخشی از یک پروژه گستردهتر که ازسوی واشنگتن و تلآویو هدایت میشود و هدفش برهم زدن روابط ایران و اروپاست.
به گفته رسانههای محلی، اخراج دیپلماتها به دلیل نقش آنها در ماجراهای بازی فوتبال اسرائیل و آلبانی است که در چارجوب رقابتهای مقدماتی جام جهانی برگزار شد. اسرائیل، تنها کشور خاورمیانه است که به جای بازی کردن در مقدماتی جام جهانی در آسیا (قارهای که در آن قرار دارد) در رقابتهای مقدماتی اروپا بازی میکند.
در آستانه آن بازی، نیروهای امنیتی آلبانی ۲۰ تن را به اتهام تلاش برای خرابکاری و حمله به اسرائیلیها دستگیر کردند. در آن زمان صحبت از ارتباط مظنونین با داعش و گروههای جهادگرای تندرو بود.
نکته حاشیهای دیگر در ارتباط با این اخراج، واکنش سریع جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ بود. آقای بولتون از چهرههای نزدیک به سازمان مجاهدین خلق در دولت دونالد ترامپ است که پیش از رسیدن به این مقام، بارها در مراسم سازمان مجاهدین خلق شرکت کرده و رهبران این سازمان را ستایش کرده است. آقای بولتون، نخستین منبعی بود که اصولا خبر اخراج دیپلماتهای ایرانی را از آلبانی در توییترش منتشر کرد. او همچنین تنها منبعی است که تا این لحظه، یکی از دو دیپلمات را سفیر ایران در آلبانی خوانده است.
ضمن اینکه اخراج این دیپلماتها با استقبال مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا نیز روبهرو شده است.
داستان عربستان و فرقه رجوی:
اعدام شیخ نمر باقر النمر روحانی سرشناس شیعه در عربستان سعودی و حمله به سفارت این کشور در تهران، به قطع روابط دو کشور انجامید. تحولات جاری در یمن، عراق، سوریه و سرآخر دور تازه تهدیدهای رهبران ایران علیه حکومت بحرین، ظاهرا جایی برای پرده پوشی و احتیاط نزد رهبران عربستان سعودی باقی نگذاشته است.
در چنین شرایطی، حمایت آشکار و مستقیم از نیروی مخالفی که رهبران جمهوری اسلامی از همان آغاز استقرار نسبت به آن حساسیت فوق العاده ای نشان داده اند، پیامی است که تندی آن به خوبی در تهران احساس خواهد شد و ناگزیر در واکنش ها و مناسبات و تحولات منطقه ای بازتاب خواهد یافت.
از سوی دیگری، فرقه رجوی نیز که در سال های اخیر و به دنبال از دست دادن پایگاه اصلی خود در عراق در کمپ اشرف به طور فزاینده ای تحت فشار بوده است، دلیلی نمی بیند که از این همکاری علنی و صدور چنین پیامی به تهران استقبال نکند.
هدف اصلی و اولویت غیرقابل جایگزین سازمان مجاهدین خلق ایران، برانداختن حکومت جمهوری اسلامی است. استقرار در خاک عراق، هنگام جنگ این کشور علیه ایران، به روشنی ثابت کرد که این سازمان تا کجا حاضر است برای دستیابی به هدف خود هزینه بپردازد. به همین دلیل، برای این فرقه، به ویژه در شرایط کنونی داشتن متحد یا یاریگری علنی مانند عربستان سعودی، رخدادی مثبت به حساب خواهد آمد.
ولی با همه این کمک ها و پشتیبانیها که این کشورها در حال حاضر در حال انجام هستند و با تمام قوا میخواهند که از اهرم فشار از طریق این فرقه به دولت ایران فشار وارد کنند ولی از یک موضوع غافل هستند که مهمترین آن است آنهم مردم ایران هستند که به خون این فرقه تشنه هستند
آقایان و خانمهای طرفدار این فرقه بیاید یکبار برای همیشه خیال خودتان را راحت کنید مگه نه اینکه شما می گویید مردم ایران پشتیبان آنها هستند بیاید و در یک آزمون شرکت کنید ببینید چند درصد مردم ایران خواهان (سازمان مجاهدین)هستند،باور کنید حتی شما بگویید یک درصد من یک شما را صد قبول میکنم آخه بابا هر چیزی حساب و کتابی داره اینها با خانواده های اعضای خودشان هم مثل دشمن برخورد کردید! همین خانواده های اعضای فرقه رجوی تشنه به خون سرکرده های این فرقه هستند چه برسد به مردم عادی که شماها رو باعث بدبختی خودشان می دانند.
علیرضا نصرالهی یکی از اعضای جداشده از سازمان مجاهدین