رجوی ها در اوج فلاکت و استیصال جداشدگان را مزدور و نفوذی می خوانند

پس از اعلام جدایی آقای عبدالرحمان محمدیان از فرقه تروریستی رجوی، سران این فرقه طبق معمول در یک موضع گیری پر از ریا و آکنده از دروغ، آقای محمدی را بعد از اعلام جدایی (و نه قبل از آن) مزدور وزارت اطلاعات خواندند و البته مانند هزاران نمونه قبلی مشخص نکردند که اگر وی مزدور وزارت اطلاعات ایران است پس چرا نزدیک به سه دهه در تشکیلات فرقه بوده.
سران فرقه ی در گل مانده ی رجوی با ترفند دروغ و تهمت، تمام جدا شدگان را به نوعی متهم به «نفوذی بودن» یا «مزدوری» می کنند اما هرگز جواب نداده اند که چرا با آن همه ادعا در زمینه کار اطلاعاتی و داشتن «کمیسیون امنیت و ضد تروریست»، اگر واقعاً جدا شده ای نفوذی یا مزدور بوده است چرا قبل از اعلام جدایی او افشا نمی کنند؟ چرا همیشه پس از آن که افراد از این فرقه اعلام جدایی کردند، این کمیسیون (که البته مثل بقیه چیزهایی که رجوی درست کرده تنها یک پوسته و بازیچه در دست خودش است) خبر از «نفوذی» و «مزدور» بودن آن جدا شده می دهد؟
در بیشتر موارد دستگاه اطلاعاتی رجوی ها که همچون خود آنها در گل مانده اند سندی ندارند و در مواردی که مدعی داشتن سندی هستند گزارشات اعضا است که آن هم به شهادت تمام جداشدگان در شرایطی خاص از تمام اعضا گرفته می شود. بیشتر این گزارشات مربوط به نشست های تشکیلاتی و به اصطلاح ایدئولوژیکی درون فرقه است که به اعضا گفته می شود باید این گزارشات را بنویسند تا «سبک بار» شوند. البته همه اعضای می دانند که هدف از گرفتن این گزارشات پرونده سازی است اما در داخل فرقه تنها راه برای فرار از نشستهای جمعی (که در واقع محل محاکمه و تحقیر شدن است) و فرار از سوژه شدن دائمی، نوشتن این نوع گزارشات است. اعضا مجبورند با نوشتن این گزارشات به سران نفهم تشکیلات بگویند که از بحث های رجوی عبور کرده اند.
این یک رویه تکراری شرم آور است که درباره تمام جداشدگان از فرقه که جدایی خود را اعلام نمایند اجرا می شود. سوژه این بار آنها آقای محمدیان بود. اما این پایان کار نیست با رسیدن به سرفصل بهمن 97 که رجوی مدعی سرنگونی حکومت ایران در این تاریخ بود!!! این داستان کثیف و تکراری باز هم درباره اعضای جدیدی که از این فرقه جهنمی جدا شوند تکرار خواهد شد.
این موضوع البته مختص به اعضای فرقه نبوده و همین قانون در شورای تحت کنترل رجوی نیز عیناً تکرار می شود که برای نمونه می توان به موضع گیری های سران فرقه و جیره خوارانش علیه آقایان محمدرضا روحانی، کریم قصیم و اسماعیل وفا یغمایی است.
مشابهت این سناریوها، هم در تشکیلات فرقه و هم در شورای تحت کنترل رجوی نشان می دهد که از یک آبشخور خارج شده و منشاء آنها یک مغز مخرب و ضد انسانی است که سال هاست برای فرار از پاسخگویی به ترفند متهم کردن دیگران چنگ زده و بی هیچ حیا و شرمی دروغ می گوید.
رجوی ها بدلیل اینکه از پایه پوسیده و بی بنیان شده اند، نمی توانند از این ترفند کثیف و ضد انسانی دست بردارند و لحظه ای که بخواهند به شکلی منطقی و بدون تهمت زدن صحبت کنند همان لحظه پایانی و فروپاشی آنهاست.
گذشته این را اثبات کرده و آینده نیز آن را بهتر نشان خواهد داد.
صالحی

خروج از نسخه موبایل