مسعود رجوی شاخص تمام عیار بریده مزدوری – قسمت پایانی

حمله نظامی نیروهای ائتلاف به عراق و بالابردن پرچم ذلت و تسلیم رجوی
با شدت گرفتن احتمالات حمله نظامی امریکا به عراق تمامی قرارگاهها تعطیل وهمه به پادگان اشرف متمرکز شدند. رجوی تحلیل های متناقضی می داد چون خودش هم سر درگم و گیج شده بود. یکبار می گفت، جنگ نمیشود و روسیه و چین در شورای امنیت دست بالا را دارند و از حق وتو استفاده می کنند. دربرخی موارد تحلیل میکرد که سربازان امریکایی تحمل جنگیدن درشرایط جغرافیایی عراق و گرمای هوای را ندارند. انها مشتی بچه سوسول هستند و برای دلخوشی خود و دادن انگیزه به اعضا از مسلح شدن 7 میلیون از مردم و کندن خندق های عمیق اطراف بغداد سخن می گفت. رجوی تاکید داشت درصورت حمله امریکا به عراق ما از صدام حمایت خواهیم کرد و شعار یانکی برگرد به خانه ات سرمیداد. چند روز قبل از حمله نظامی امریکا بدستور رجوی نیروها به ارتفاعات حمرین و منطقه مرزی خانقین و مندلی اعزام شدند تا به گفته رجوی عملیات فروغ 2 را درصورت حمله نظامی امریکا به عراق شروع کنند. رجوی می گفت درشرایطی که همه فکرشان مشغول حمله امریکاست فرصت خوبی است تا ما پیشروی به خاک ایران را شروع کنیم و منتظرچراغ سبز صدام بود. امری که هیچگاه محقق نشد. به هنگام شروع حمله ما در گرمای طاقت فرسای هوا با کمبود شدید اب و موادغذایی مواجه بودیم. تمامی نیروها در حالیکه تانک ها و نفربرها را استتار کرده و خودشان درسنگرها شبانه روز مستقر بودند در انتظار فرمان رجوی برای پیش روی بداخل ایران مانده بودند. برخلاف انتظار و وعده های رجوی، رژیم صدام زودتراز موعود انتظارسرنگون شد. نیروها درانتظارفرمان رجوی مانده بودند. ستونها ومواضع پدافندی و سنگرهای ما مستمرا زیر بمبارانهای شدید هواپیماهای نظامی امریکا بودند. رفته رفته فرماندهان نظامی زن صحنه را ترک کردند. به اعضا دستور داده شد پرچم سفید تسلیم برتانک ها ومواضع خود نصب کنند که بامخالفت خیلی از اعضا مواجه شد ارتش امریکا محل را محاصره و نیروهای سازمان را به قرارگاه اشرف منتقل کردند. درجریان عقب نشینی خیلی از تانک ها مورد هدف قرار گرفتند و تعدادی کشته شدند از فرماندهی کل خبری نبود. اعضا دراذهان ساده خود نگران او بودند. غافل از اینکه وی پیشاپیش خود را به ارتش امریکا تسلیم و امان نامه گرفته بود. مریم رجوی و بیش از 55 نفر از فرماندهان رده بالا و از جمله مهدی ابریشم چی از مرز اردن به فرانسه رفته بودند. در حالیکه اعضای بدبخت مجروح و مایوس در بیابانهای مناطق مرزی بودند. مذاکره با فرماندهان ارتش امریکا شروع شد. نتیجه این مذاکرات تحویل کلیه سلاح ها وادوات زرهی وخارج کردن لباس نظامی از تن بود. رجوی برای حفظ جان بی ارزشش تمامی اصول مبارزاتی را کنار زد و شروط امپریالیزم را پذیرفت. امپریالیزم جهانخوار صاحب خانه جدید نام گرفت. تمامی کتاب ها و نوارکاست های ضد امریکایی بدستور رجوی سوزانده شد پای سربازان و فرماندهان امریکایی به مقرهای ما باز شد و جشن اشتی کنان با امپریالیزم با بالابردن بطریهای شامپاین ورقص ودلربایی فرماندهان زن سازمان درهم امیخت. دیگر خبری از مسعود و مریم نبود تااینکه در17ژوئن خبر دستگیریش توسط پلیس فرانسه اعلام شد و مشخص گردید مریم هم فرانسه است. رجوی باز درسرفصلی دیگراز مبارزه برید و این بار مزدور فرماندهان ارتش امریکا شد و برای حفظ جان بی ارزشش تمامی اصول و شعر و شعارهای ضدامپریالیستی را زیر پاگذاشت و از مقابل دیدگان گم شد. وی انچنان در وادی مزدوری برای ارتش امریکا پیش رفت که به گفته فرماندهان امریکایی در همکاری و لودادن و دستگیری مسئولین دولت سابق عراق هم بیشترین همکاری را کرد. مسئولین بعثی که روزی ولی نعمت اوبودند! ولی وادی مزدوری وتلاش برای حفظ جان کثیف ارزش واصول واخلاق نمی شناسد. رجوی انقدر الوده و نجس است که بود ونبود و زنده ومرگش نمی تواند اورا تطهیرسازد. براستی که او شاخص تمام عیار بریدگی وسمبل پستی وبی هویتی بود.
اکرامی

خروج از نسخه موبایل