جایی برو که بتوانی آزادانه با مادرت صحبت کنی…

پیام مادر زجر کشیده ی مرتضی اکبری نسب به پسر دلبندش
“سلام مرتضی، با من یکبار دیگر صحبت کن، نمی خواهم بگویم حتما به ایران بیا، ولی برو به یک کشور دیگر، تا بامن بتوانی آزادانه صحبت کنی.” (ترجمه صحبت های مادر مرتضی.)


در ادامه ی دیدارهایی که با مادران رنج دیده ی اسیران سازمان مجاهدین خلق داشتیم، این بار به دیدار خانم خدیجه خدائی مادر مرتضی ومادر بزرگ مرحوم یاسر اکبری نسب رفتیم. مادر مهربان ومآخوذ به حیایی که در ابتدا سعی می کند با لبخند سالهای غم و رنجش را پنهان کند اما با یادواری خاطرات عزیزان دلبندش اشک مجالی برای لبخند باقی نمی گذارد.
دراین دیدار مادربزرگ، از نوه خود یاسر که درمناسبات سازمان (فرقه رجوی) به گفته شاهدان سوزانده شده است صحبت می کرد. یاسر را نفرات خود سازمان آتش زدند، به جرم این که دیگر نمی خواست درآن مناسبات جهنمی عمر بگذراند.
برادر دیگر یاسر زمانی که به آلبانی رسید، موفق شد از فرقه رجوی جدا شود.او در حال حاضردریک کشور دیگر با خواهرش زندگی می کند.
مادر مرتضی همچنین از خدیجه نیکنام – عروسش می گوید که در عملیات حماقت بار فروغ جاویدان کشته شد. وقتی از فراق دیدار و از عروسش می گوید اشک از چشمانش جاری می شود:”عروسم سیاسی نبود. به خاطر پسرم مرتضی که همسرش بود، با او رفت. عروسم چیزی از سیاست نمی دانست، خیلی معصوم بود. او به چه گناهی درفروغ جاویدان رجوی کشته شد! این خون به گردن کیست؟”

وقتی از یاسر نوه سوزانده شده اش در فرقه رجوی می پرسیم، اشک مجالش نمی دهد … و های های گریه سر می دهد. ما هم به او می پیوندیم. مگر یک مادر چقدر توان دارد؟!
خانم خدائی اشک میریزد و می گوید اگر مرتضی بادام باشد، یاسر نوه ام مغز بادام است. و ما را نیز به اشک در می آورد.
در مورد دیدارش با مرتضی درقرارگاه اشرف می گوید:”یاسر درآن دیدار از ما خواست او را با خودمان بیاوریم، ولی جلو درب اجازه داده نشد … هرگز لحظه درخواست یاسر برای این که نجاتش دهیم از خاطرم نمی رود …

خروج از نسخه موبایل