همه در خدمت رژیم هستند

ماشین دروغ پردازی مجاهدین این بار با به صحنه آوردن فرامرز صفا، مزدورخود فروخته و بدنام شستشوی مغزی شده خود، سعی در مخدوش کردن چهره جداشدگان در آلبانی نموده است.
این مزدور که سابقه حضور در ارگان های سرکوب در درون مجاهدین را یدک می کشد، اراجیف و دست نوشته های دیکته شده ای را تکرار می کند که مزدوران قبل از او هم به وفور آن ها را بارها نشخوار کرده اند.
اگر منظور این دست نشانده رجوی، از طرح های تروریستی سپاه ترورستی قدس و وزارت بدنام! افشاگری جداشدگان در آلبانی است! بایستی عرض کنم، این جامعه متشکل جداشدگان علیه شما را، تا دیروز گوهرهای بی بدیل و نسل فدا و صداقت و نسل مریم پاک رهائی می نامیدید.
جداشدگان از شما تا دیروز، مجاهد صدیق، نامیده می شدند! اما به یک باره با هجی مجی لاترجی های رجوی، به شیطان و شبکه جاسوسی تعبیر می شوند. چرا؟ چون سرچاه تعفن و لجن در فرقه رجوی را باز می کنند.
آقای با صفا! مطمئن باش! هر چقدر که پاچه خواری کنی! دروغ و فریب به یاران سابق خودت ببندی، آنروزی که، خودت جدا شوی، یک دقیقه بعد، تو را عضو سپاه قدس و وزارت اطلاعات خواهند نامید.
مگر جداشدگان چه می گویند که این چنین آه و فغان و جیغ های بنفش شما به آسمان بلند می شود.
کسانی که بهترین سالهای عمر خود را در فرقه رجوی، تباه شده می بینند، فقط بلاهائی که سازمان و شخص مریم و مسعود، به سر آنها آورده است را افشاء می کنند. اما شما این واقعیت ها را” مطالب سراسر دروغ و اتهامات وزارت اطلاعات” می نامید.
شگرد فرقه ها این است که مسائل ساده را آنقدر بغرنج و پیچیده بیان می کنند که، هیچ کس متوجه حرفهای آنان نشود. منظور شما از شبکه جاسوسی و تروریستی سفارت در آلبانی، ساده بیان می کنم، همان کسانی است که شما شیره عمر و جوانی آنها را کشیدید و در سنین بالای 60-50 سال بی هیچ پناهی در کشور غریب رها کردید. همه کسانی که شما هر چه لایق خودتان است، نثار آنها می کنید، روزی به رهبران شما، اعتماد کردند، همه چیز خود را در اختیار رهبری شما قرار دادند. از زندگی عادی خود گذشتند. اما این از بی لیاقتی و بی عرضه گی رهبران منفعت طلب و هوسران مجاهدین بود که نتوانستند شایسته اعتماد یک خلق باشند.
از لحظه ای که مسعود رجوی، سکانداری این کشتی را بعهده گرفت، هر روز فرسنگ ها از ارزشهای انقلابی فاصله گرفت. تیرخلاص خود را هم، موقع ورود به عراق زد. مجاهدین موقع جدائی از توده های مردم و فرار به خارجه از اذهان مردم پاک شدند. اما باز بودند جوانانی که علیرغم همه رفتارهای غلط مسعود رجوی، باز اعتماد کردند. آن عده قلیل را هم رجوی، با زندان های انفرادی خود در عراق و با شکنجه های روحی و جسمی به دشمنان خود مبدل کرد.
امثال این فرامرز صفا نیز، مهره های فریب خورده و سوخته ای بیش نیستند که با پشتک و وارو زدن در تشکیلات، دنبال یک ساحل امن برای خود هستند.
اما نصیحت من به امثال این آقایان و دیگر خوانندگان این مطلب در درون تشکیلات این است که تا دیر نشده، خود را از چنگال فرقه رجوی نجات داده و به دنیای آزاد قدم بگذارند…
فرید

خروج از نسخه موبایل