شورای دست نشانده رجوی بر تساوی زن و مرد تاکید دارد

همه کلمات در فرقه رجوی مورد تجاوز قرار گرفته است، کلمات و واژه ها نیز همانند انسان ها، از شر مسعود رجوی در امان نمانده اند. در” شورای ملی مقاومت” اگر دقت کنید، هر سه کلمه قلب شده است،” شورا”،” ملی”،” مقاومت”، … شورای او که فردی و دیکتاتوری است، ملی که اصلا ملی نیست و در انحصارخودش و گاها کادرهای مغزشوئی شده رجوی است و مقاومت هم که عملا وطن فروشی ازآب درآمده است.
حالا این شورای دست نشانده، وقتی بر برابری حقوق زن و مرد و تساوی کامل حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آنها تاکید می کند، دیگر خر بیارو باقالی بار کن!
اگر خودم از نزدیک در سازمان نبودم و مناسبات آن را ندیده بودم، باور می کردم که حتما این شورا و این سازمان زن و مرد را یکی می پندارد. مسعود رجوی اگر تمامیت خواه نبود، که در فردای انقلاب ضد سلطنتی موقعیتی بدست میآورد. با مردم همکاری می کرد و به مشارکت و شورائی اداره کردن کشور کمک میکرد.
اما رجوی اعتقادی به همفکری و مشارکت ندارد! خودش هم علنا اعلام می کند که من” همه چیز” را می خواهم! کسانی که مدتی هر چند کوتاه در فرقه رجوی عمرشان تباه شده، این کلمه را بارها از رجوی شنیده اند.
در فرهنگ رجوی، همسر و فرزند، مادر و پدر، برادر و خواهر، عشق و عاطفه، دوست و همرزم و … همه و همه” مال رهبری” محسوب می شوند، رهبر مجاهدین در این زمینه اصلا رودربایستی با کسی ندارد و آشکارا به مریدان خود می گوید که حتی آن” دوگرم” (منظور ازآن دو گرم غشای جداکننده دونیمکره مغز است که چیزی شبیه پوسته نازک روی سفیده تخم مرغ است و وزن آن دوگرم است)، را هم می خواهم.
زنان در فرقه رجوی، کم ارزش ترین کالا محسوب می شوند، علیرغم اینکه در ظاهر هژمونی را در دست دارند، اما در عمل فقط، تصمیم گیری های دیکته شده در دستان آنهاست. شورای رهبری هم، اسمی کذائی و فرمالیته است که از آن فقط برای فریب زنان داخل مناسبات و فریفتن اذهان بیرون استفاده می شود.
مردان و زنانی که در فرقه رجوی زندانی محسوب می شوند و در اسارت حصارهای مرئی و نامرئی فرقه می باشند، بخوبی می دانند که چقدر این شعارها، پوچ و بی معنی است، اعضائی که اختیار کوچکترین کارهای خود را هم ندارند، برای انجام هرکار کوچکی باید با مسئول خود چک کنند، بخوبی واقف هستند که یک عضو در فرقه رجوی، باید تا ابد مثل یک ربات، فقط فرامین را اجرا کند.
احساس و عواطف فردی، در فرقه رجوی مرده است! برای همین است که تعداد محدود شورائی هایی که افکار ملی گرایانه داشتند، از مجاهدین جدا و تن به خواسته های کثیف رجوی ندادند. سال های سال است که مجاهدین به جز خود کسی را به شورا راه ندادند والحق که دیگران هم چنین میلی نشان ندادند. سابقه رجوی هم به قدری ننگین و خفت آور است که هیچ گروه یا شخصیت مستقل سیاسی حاضر به همکاری با ایشان نیست. اگر کسی ذره ای در گروه رجوی یا شورای کذائی اش، اعتقاد به اصول دمکراتیک را می دید، شک نکنید که امروز با وضع بهتری مواجه بودیم.
رجوی بارها گفته که: در صحنه سیاسی به جز ما کسی نیست و همه در بورژوازی و مظاهر زندگی غرب ذوب شدند. ولی واقعیت این است که رجوی به جز خودش درجهان، کسی را نمی بیند. امکانات صدام در عراق هم ذره ای اگرانقلابی گری دروجودش بود را نیز، از بین برد و چشمانش را نسبت به دیدن واقعیات کور کرد.
امروز هم اندک کسانی که به دمکراسی معتقد هستند، در صف مقابل رجوی، با اوهم در نبرد هستند، چرا که معتقد هستند، خود تشکیلات رجوی یکی از موانع و از جمله سدهائی است که باید کنار زده شود، تا مرزبندی ها شفاف تر و روشن تر، ترسیم شود…
فرید

خروج از نسخه موبایل