شدت سرکوب و خفقان فرقه ای در اردوگاه مانز در آلبانی، موسوم به اشرف 3، دیگر نقل مجلس تمام رسانه های آزاد در جهان شده است. قلعه اشرف در عراق، که با استعاره از نام همسر اول مسعود رجوی، انتخاب شده بود، دارای زندان های مخوف و قرون وسطائی بود. سران سازمان در عراق در حالی مخالفان خود را ماهها و در مواردی سالها زندانی می کردند، که خود ادعا داشتند دشمنشان نیز در ایران، مخالفین و منتقدین را زندانی می کنند. امروزه دیگر با مستنندات متقن، در تعدد و تکثر زندان ها در قلعه اشرف یا همان اشرف 1، هیچ شکی در بین نیست! در اشرف 2 یا همان لیبرتی نیز کسانی که قصد جدائی داشتند، از جمع جداشده و تحت برخوردهای کثیف فرقه ای قرار می گرفتند، اوضاع در لیبرتی که یک کمپ ترانزیت برای اخراج مجاهدین از عراق بود، بدلیل مانیتورینگ بیشتر، کمی با قلعه اشرف و زمان صدام حسین متفاوت و کم رنگ تر بود.
اما از سال 1395 که سازمان از عراق بطور کامل اخراج و در هماهنگی با دولت آمریکا در کشور فقیر آلبانی سکنی گزید، سران سازمان دوباره این امکان را یافتند که به زندان سازی و قرنطینه سازی و حبس و شکنجه مخالفان و منتقدین به صور بسیار کثیف و قرون وسطائی دست بزنند. شواهد و قرائن در میان گذاشته شده توسط جداشدگان با افکارعمومی حاکی است که سازمان مجاهدین اینک در آلبانی در حال بازیابی الگوهای سرکوب در قلعه اشرف در عراق، می باشد. چراغ سبز دولت آمریکا نیز بر شدت این سرکوب فرقه ای افزوده است.
در ذیل سئوالات خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل و بخشی از جوابیه سازمان مجاهدین را می خوانیم:
سوالات اشپیگل:
1- عدم دسترسی آزاد اعضا سازمان مجاهدین به اینترنت، تلفن دستی، ساعت، تقویم.
2- خروج از قرارگاه تنها در گروههای چند نفری و با حضور یک کنترلکننده.
3- در دهه ۹۰ میلادی در سازمان مجاهدین خلق در عراق: وجود زندان و شکنجه و حبسهای انفرادی چند ماهه تا چند ساله.
4- جلوگیری از جدایی اعضا در عراق و تهدید به اینکه به نیروهای صدام حسین تحویل داده شده و به زندان منتقل میشوند.
5- کسانی که در آلبانی میخواهند جدا شوند برای چند هفته در قرنطینه نگهداری شده و از حضور در جمع محروم میشوند.
6- ممنوعیت تماس و ارتباط با خانواده، جداسازی جنسیتی و مجبور کردن اعضا به ریاضت جنسی.
7- مجبور کردن اعضا به انتقاد از خود در نشستهای روزانه در جمع و اینکه افکار جنسی خودشان را در جمع مطرح کنند و متهم کردن برخی از آنها به اینکه مامور دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستند.
8- کتاب و نشریات به صورت گزینشی در اختیار افراد قرار داده شده و صحنههای بوسیدن یا صحنههای سکسی در فیلمهایی که نمایش داده میشود سانسور میشوند.
9- بیدارباش از ساعت ۴٫۵ یا ۵ صبح و کار روزانه و خاموشی و خواب در ساعت ۱۱ شب همراه با نگهبانی.
10- وجود یک بخش کامپیوتری با حضور ۱۰۰۰ نفر که در آن تحت یک فرماندهی اخبار و نظرات مختلف در مورد سازمان مجاهدین پخش و انتشار داده میشود.
11- آیا درست است که افراد مجاهدین ماهیانه حدود ۹ یورو مقرری دریافت میکنند؟
در جوابیه ارسال شده به پرسشهای طرح شده از سوی اشپیگل و پس از یک مقدمه بسیار طولانی و بیربط با سوالات مطرح شده، آورده شده که «به نظر میرسد سوالات شما برای یک باند مافیایی [..] تنظیم شده باشد.» مجاهدین ادعاهای مطرح شده را با عناوینی چون دروغ، اتهام، اتهامات بیشرمانه، دروغهای ساخته و پرداخته شده وزارت اطلاعات رژیم، مطلقا غیرواقعی، داستانپردازیهای فیلمهای گانگستری، مطلقا بیمعنی، دروغهای مربوط به مزدورانی که به استخدام وزارت اطلاعات رژیم آخوندها درآمدهاند و… رد میکنند؛ برای نمونه بخشی از جوابیه سازمان از دفتر شورا در کشور آلمان:
1- در مورد جداسازی جنسیتی: اینها سوالاتی است مربوط به دستگاه قرون وسطایی دیکتاتوری آخوندی.
2- در مورد ممنوعیت تماس با خانواده: یک دروغ رذل و بیشرمانه.
3- در مورد نشستهای روزانه و مغزشویی روزانه: مگر چنین چیزی ممکن است. این یک توهین به شعور آدمی است.
4- در مورد عدم دسترسی به اینترنت و تلفن همراه: چنین ادعایی در قرن ۲۱ اوج بی شرمی و حرفی نابجا است.
5- در مورد سانسور صحنههای سکسی و بوسیدن زن و مرد در فیلمها: مجاهدین مسلمان هستند و حق دارند که مطابق اعتقاد و فرهنگ خودشان زندگی کنند. دمکراسی تضمین میکند که افراد در مورد موضوعات مختلف، از جمله پورنوگرافی، بر اساس باور خود عمل کنند. چرا مجاهدین را به خاطر رعایت فرهنگ خودشان توبیخ میکنید و فراخوان مرگ در موردشان صادر میکنید؟
6- در مورد ساعت خواب و بیداری: این ادعا حقیقت ندارد. مجاهدین حق دارند مثل هر نهادی ساعت کار خودشان را خود تنظیم کنند. کار در اینجا داوطلبانه است.
7- در مورد بخش کامپیوتر و پخش متمرکز و سازماندهی شده اخبار و تبلیغ در مورد مجاهدین: این ادعا لغت به لغت عین حرفهای جواد ظریف است.
8- در مورد حقوق ماهیانه اعضای مجاهدین برابر با تقریبا ۹ یورو: این یک جُوک است.
هزینههای مربوط به غذا و دارو و ساختمان در آلبانی سالیانه بالغ بر میلیونها دلار است که توسط سازمان مجاهدین پرداخت میشود. کاملا واضح است که هر کسی در این مملکت به خیابان برود بالاخره مقداری پول نقد باید در جیبش داشته باشد. حتی به جداشدگان نیز ماهیانه ۲۴۰ تا ۴۰۰ یورو پرداخت میشود. البته به مامورین «گشتاپو»ی آخوندی و آنها که در خدمت وزارت اطلاعات باشند پولی پرداخت نمیشود [طعنه و کنایه به اشپیگل با اشاره به گشتاپو در دوران نازی].
پرواضح است که سازمان مجاهدین با یک دروغ پراکنی مفتضح و یک جوابیه غیرحقوقی و غیرکارشناسی شده و پرخطا و عجولانه سعی در تنظیم یک سری ادعاهای تکراری و سخیف داشته است!
اگر به تک تک کلمات مورد استفاده در جوابیه این فرقه نگاه کنید، به سادگی روشن می شود که یک تفکر فرقه ای قرون وسطائی به معنای تام کلمه در مناسبات مجاهدین حاکم است.
در جوابیه شماره 5 مجاهدین، سرکوب غرایز جنسی را به رعایت باورهای دینی و قبح پرونوگرافی در مذهب ربط دادند! آیا مجبور کردن اعضاء به بیان افکار جنسی در جمع هم جزو باورهای دینی مسلمانان است؟ کجای مذهب مقدس شیعه، گفته شده که مردان به دلیل مبارزه، حق انتخاب همسر را ندارند؟ کجای دین اسلام، توصیه شده که افراد عاقل و بالغ باید سرکوب شده و غرایز جنسی خود را مخفی کنند!
ما که خود سابقه حضور در اردوگاههای مجاهدین را داشتیم، به روشنی دیدیدم که انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین کشکی بیشتر نیست و مردان را نسبت به زنان و بالعکس، حریص تر و ولع پذیرتر می کند. تناقضات جنسی با بیان در نشست های روزانه و هفتگی با نام” غسل”، عریان تر شده و حرمت ها هم شکسته می شوند، در نشست های مردان مجوز داده می شود که زنان خوش قیافه تر در هر سطحی حتی در سطح مریم نیز سوژه تناقضات جنسی قرار داده شوند، دیگر به مرور زمان، نشست های غسل هفتگی و شنیدن تناقضات جنسی و جنسیتی، جذابیت خاصی پیدا کرده وبه بیان ساده به: وصف العشق، نصف العشق مبدل شده است! آیا این ترویج ریاضت کشی و قانع کردن مردان و زنان و بسنده کردنشان به” وصف العشق” نیست؟
وای به حال زندانیانی که در اردوگاه مانز، اسیر ذهنی و جسمی، دیوانگانی شدند که جنون قدرت طلبی شان، جمع کثیری را به بند و زنجیر، خرافه ها، کشانده است…
فرید