پیام خواهران مجید اشک خونی

سلام مجید جان (آقای مجید اشک خونی)، از راه دور برایت سلام می فرستم، از طرف تمام خانواده، سال نو را تبریک می گویم، من خواهرت اعظم هستم، همان اعظم که در نامه ات نوشته بودی که جای مادرت هستم، مجید یادت هست که رفتیم کوه، محسن در کوه آتش درست کرد، آنروز چقدر خندیدیم، راستی چقدر شاهگلی را دوست داشتی، خیلی گشت وگذار را دوست داشتی، الان تو که نیستی، همه لذت ها برای ما تلخ است.


چرا تو ما را فراموش کردی؟ گفته بودی 3 ماه دیگر بر می گردم! مامان و آقاجون رفتند! ما هم چشم براه ماندیم، بعد از تو کلی نوه و نتیجه آمده است. پری ناز هم بچه دار شده است و سید است، گفته بودی می خواهم 3 تا دختر داشته باشم، ما منتظریم ازدواج کرده و بچه دار شوی، قربانت بروم، احد و محسن و تک تک بچه ها سلام دارند، همه برای دیدن تو لحظه شماری می کنند، ما حامی توهستیم، نگران آینده ات نباش! همه در خدمت تو هستیم، خاطرات گذشته ات با ما یادت هست؟…
اسم پسر پریسا، پارسا است، خیلی شبیه تو است! مجید دلمان خیلی هوای تو را کرده است، شعر یک آهنگ قدیمی که می گه ما را ببر به ایران را، شرح حال ماست … هر جا میخواهی برو، ارث پدری را هم برایت می فرستیم، نگران نباش، با یک تلفن، یا هر وسیله ارتباطی دیگر با ما تماس بگیر، منتظرت هستیم …
خداحافظ – خواهران چشم انتظارت

خروج از نسخه موبایل