به دیدار دوستی در شهر آمل رفتیم که همیشه یار و یاور دفتر انجمن نجات بوده و اخبار فرقه رجوی را دنبال می کند آقای حمید فرخی که برادرش بهزاد فرخی اسیر فرقه تروریستی رجوی است با دیدن ما خیلی خوشحال شد. ابتدا آقای فرخی قدری خاطره ای از ملاقات با برادرش در اشرف حرف زد و اینکه در ملاقات و یا مراحل بعدی که به اشرف می رفته چگونه مسئولین فرقه با خانواده ها کارشکنی می کردند حرف زد و نتیجه گیری نمود که رجوی یک بلایی است بسیار خطرناک که باید شرش از سر مردم ایران برداشته شود. آقای فرخی که همیشه برای رهایی برادرش بهزاد فرخی بیتابی می کند سئوال نمود که چرا برادرش با وجود اینکه سرباز بوده و یا وقتی دوستانش از سازمان جدا شدند وی هنوز در مناسبات مسخره رجوی باقی مانده است؟ در این رابطه به آقای فرخی توضیح داده شد که علت جدا نشدن برادرش یعنی بهزاد سیستم مغزشویی رجوی است که سالیان در ذهن و مغز برادرش فرو کرده که اگر جدا بشود خائن است و یا اگر پایش به ایران برسد کشته خواهد شد و انواع دروغهای دیگر. در ضمن چون از لحاظ اخبار به بیرون دسترسی ندارد خود عاملی است که نتواند تصمیم به آزاد شدن بگیرد و ترجیح می دهد در همان مناسبات رجوی حتی با ریا کاری و فریبکاری رجوی به زندگی خود ادامه دهد. آقای فرخی عنوان داشت وقتی به اشرف برای ملاقات با برادرم می رفتم شاهد بودم که چگونه ما را مورد فحش و توهین قرار می دادند و سنگ می زدند و به دستور رجوی از هیچ بی حرمتی برای خانواده ها فروگذار نبودند به همین خاطر برایم کاملاٌ روشن شد که رجوی جانوری است که وقتی پا به هر کجا که می گذارد همه چیز را خراب می کند.
آقای فرخی بعد در مورد رفتن به آلبانی و ملاقات سئوال نمود و عنوان داشت که هر چقدر طول هم بکشد من برای رهایی برادرم دست از فعالیت بر نخواهم داشت چون بعد از گذشت چند سال به خوبی متوجه شدم که رجوی چه جانور خطرناکی می باشد و چگونه اعضای خود را با سیستم مغزشویی و دادن وعده سرخرمن مبنی بر سرنگونی آنان را فریب داده و در تشکیلاتش نگهداشته است.
البته در صحبت با آقای فرخی جنبه های دیگری از فعالیت های رجوی و کارهایی که اکنون مریم قجر در آلبانی برای نگهداشتن افرادش انجام می دهد صحبت شد. در نهایت آقای فرخی عنوان داشت که هرگز برادرش را در میان دژخیمان رجوی تنها نخواهد گذاشت و هر اقدامی که در جهت رها سازی برادرش از مناسبات رجوی باشد انجام خواهد داد اما چون وقت مان کم بود در نهایت با آقای فرخی خدا حافظی کردیم و این امیدواری را به او دادیم که اگر به شهر آمل آمدیم حتماٌ به او سر بزنیم.