من زهرا میرباقری خواهربزرگ کبری میرباقری هستم که به مدت 23 سال در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق بطورحرفه ای کارکردم و در نهایت بعد از خراب شدن کاخ آرزوها و آرمان هایم در این سازمان، بویژه با لمس کردن و با چشم دیدنِ عملکرد های شیادانه وشکنجه های قرون وسطاییِ مسعود و مریم رجوی که روزگار چند نسل را تیره و تارک و به نابودی کشاند، در نهایت با درگیری آخرین با این دیکتاتوران نوین و ضحاکی بنام مسعود رجوی و همچنین مریم که هویتش را بنا به اعتراف خودش از مسعود گرفته بود بعد از چهارطراحیِ فرار، بهمن ماه سال 1389 در طراحی چهارم موفق به فرار از جهنم رجوی شدم.
اکنون خواهر دلبندم کبری که به مدت 37 سال سیاه در اسارت این فرقه خطرناک است حتی حق و اراده کوچکترین واکنش عاطفی به مادر و خانواده اش را برای یک دیدار و دیدن مادر دلشکسته و زجر کشیده اش ندارد. کبری از 14سالگی در مدرسه راهنمایی”دانش نوین” در مجیدیه شمالی تهران بر اثر جَو و تنش های عاطفی و شور و احساسات نوجوانی همراه با برخی از دانش آموزان این مدرسه جذب سازمان مجاهدین خلق شد که بر اثر این جذب کبری خواهر عزیزم دچارفشار های روحی شدید و شکنجه های جسمی و نابودی آرزوها، جوانی، سلامتی و جدایی از خانواده عزیزش شد.
کبری که نوجوانی 14 ساله و بی تجربه و بدون آگاهی های لازم و تحقیقات ضروری صرفا با احساسات پاک و خام نوجوانی جذبِ در واقع هواداران سازمان شده بود، با شعارهای فریبنده آزادی و عدالت اجتماعی و حق مساوی و برابر برای زنان و مردان ایران، در پروسه مغزشویی و تهدیدات و تطمیعات در این فرقه خطرناک زمین گیر شد. مسعود رجوی این فریبکار شیاد با بازی کردن روی احساسات و عواطف جوانی و سنتی کبری خواهرم، وی را مرعوب خویش ساخت و اکنون که 37 سال از زمین گیر شدن و اسارت خواهرم می گذرد بارها عواطف و روح و روان انسانی وی زنده شده است تا بند های اسارت و غل و زنجیر های بردگی فکری و جسمی خود را از مسعود این شیاد و دیکتاتورسیاه برهاند. ولی شخص رجوی با ابزار اختاپوس شورای سیاه رهبری مانع رهایی وی شده است.
بارها تشکیلات مخوف مریم و شورای سنگدل و سیاه رهبری این فرقه خطرناک، کبری را با تهاجمات و جمع های زنانه شورای سیاه رهبری و زندانی کردن در کانکس های تاریک و داغ و ضربات بسیاری مجبور به امضاِی نامه های شنیع و ضدانسانی علیه شخص من و خانواده اش کرده است. وی را مجبور به زندانی کردن و زندانبان شدن اعضای اسیر، بویژه خانواده دلبندش کرده است.
اکنون بعد از بارها درخواست و اخطار و نامه نوشتن به این سازمان مخوف و رهبری فرقه بار دیگر اخطار می کنم من بعنوان خواهر وی و بزرگ خانواده میرباقری با مسئولیت سرپرستی این خانواده بزرگ با رساندن پیام مادرم خانم فاطمه رضایی به گوش زندانبان و جلادان سازمان از مسعود و مریم رجوی می خواهم که خواهرم کبری را آزاد و رها کند تا وی بتواند به دیدار مادر دلنبدش و خانواده عزیزش بشتابد.
زهرا میرباقری