خاطرات علی امانی ( جدا شده از فرقه ی رجوی ) – قسمت پایانی

پلیدیهای انقلاب مریم
بعد از انقلاب باصطلاح ایدئولوژیک، نشست ها و جلسات مغزشوئی فراوانی به راه انداختند که خسته کننده و بی پایه و اساس بود. تماما ضد بشری و شارلاتانیزم بود. یک نوع نسل کشی بود. تابحال هیچ گروهی و نیرویی چنین کاری نکرده بود. ریشه این انقلاب برمی گشت به اوج خودخواهی و خودپرستی رجوی و تاحدی مریم.
بعد از این، نشست هایی به اسم حوض به راه انداختند. نشست پشت سر نشست! حتی این جنایت کاران خیلی از نفراتی را که برای کسب کار از ایران بقصد اروپا آمده بودند، با دروغ های کلان و وعده کار و شغل بهتر به قرارگاه اشرف آورده بودند که بعد از این انقلاب ایدئولوژیک همه ی آوارها بر سرشان خراب شد.
مسعود رجوی ، نشست هایی به اسم عملیات جاری به راه انداخت. تعهدهای پی در پی از نفرات می گرفت. راستی این عملیات جاری چه بود؟ چرا باید هر کسی هر خوابی می بیند، هر چیزی از ذهنش می گذرد باید روی کاغذی بنویسد و بیاید در جمع بخواند و بعدا هم بر سر او داد و فریاد بزنند؟!
مسعود و مریم برای سرگرم کردن نیروهایش باید هر روز دست به یک پلیدی بزنند. راستی اگر کار این پلیدان درست بود دیگر به چنین کار و مغزشوئی، کلک و نیرنگ نیازی بود؟! در این نشست ها سیاست این گروه این بود که نگذارد کسی در آرامش و حال و هوای خودش باشد. به قول آنها در حال و هوای خود بودن دنبال زن و زندگی بودن است. باید در هر شرایطی همه را مشغول نگه می داشتند. بعد از انقلاب مریم بود که خیلی از نفرات بالای سازمان جدا شده و به خارج رفته بودند. یکی از آنها همسر اروانی مسئول اول سازمان بود. یکی از پلیدی و جنایت های این سازمان این بود که هر کسی جدا می شد و می رفت، نمی گذاشتند کسی باخبر باشد و بداند. اگر کسی هم سوال می کرد می گفتند در ماموریت هست. خلاصه آدم بعد از سالیان می شنید که کسی جدا شده و رفته است. یا با شاخ شونه کشیدن به بریده و جدا شده ها آدم می فهمید که چه کسانی جدا شده و رفتند. حال توجه کنید به اوج وقاحت این سازمان. این انقلاب ایدئولوژیک مریم چه ها که نکرد. زن ها را از مردان جدا کردند. طلاق دادند. بچه های شیرخوار را از مادران جدا کردند. هرگز کسی روی بچه اش را ندید و برای سالیان به خارجه فرستادند. راستی این چه منطقی است؟ این انقلاب یک نسل کشی تمام عیار بود. کسی هم که اعتراض می کرد جوابش یا مرگ بود یا زندان های خودشان و صدام.
باری، بعد از این که مردم عراق و کردها به جان آمده و شروع به قیام علیه صدام حسین کردند. در این حالت آمریکا هم بعد از عقب نشینی عراق از کویت جنگ را متوقف کرد و شروع به بازرسی از سلاح های هسته ای و… تحریم های شدید بر علیه صدام کرد.
خلاصه قیامها شروع شد هم در کربلا و هم در تمام منطقه کردستان عراق. روزی رسید دستور بازگشت به قرارگاه ها دادند. در هنگام برگشت با کردها درگیری شد در شهرهای کرکوک، سلیمانیه. این سازمان با وقاحت تمام با اوج حمایت از صدام شروع به سرکوب مردم عراق و بخصوص کردها کرد. نیروهای کرد که تماما پیاده بود. نیروهای این سازمان با دستور خود مسعود رجوی نفرات کرد را با زرهی زیر می گرفتند و می کشتند. در یک نشستی بعد از این جریان رجوی گفت که ما از صاحب خانه خودمان دفاع می کنیم و نمی گذاریم کسی به او چپ نگاه کند. حتی مریم رجوی گفت ریختن خون جلال طالبانی وظیفه تک تک شماهاست. پس اوج خودسپردگی این سازمان به صدام و خیانت این گروه بر مردم و کردها را می شد درک کرد. اوج وطن فروشی این سازمان را آدم لمس می کند. تماما در خدمت صدام حسین بودند. صدام همه گونه به این گروه کمک می کرد. بهترین فرماندهان صدام برای نیروهای این سازمان آموزش می دادند. اما برای همه روشن بود بعد از سرنگونی صدام عمر این گروه هم به پایان خواهد رسید.
چون که همه مردم عراق تشنه به خون این سازمان بودند. آنقدر جرم و جنایت کرده بودند که دیگر جایی برای ماندن نداشتند. اگر آمریکا نبود مردم عراق همه نیروهای این سازمان را بلافاصله می کشتند. چون که این گروه در حق مردم عراق خیلی ظلم ها کرده بود. این سازمان میهن فروش، عراق را جولان گاه خودش کرده بود. همه زرهی هایی که داشتند از ارتش صدام گرفته بودند. آموزش های زرهی و تاکتیک ها را ارتش صدام داده بود. این آقایان مثل یک لشکر عراقی بودند و هر سلاحی و امکاناتی که لازم بود صدام در اختیار این گروه می گذاشت ودر عملیات ها پشتیبانی می کردند.
بگذارید در مورد مسئول شدن زنان به جای مردان هم چند جمله ای بنویسم. این یک کار و شیوه شیطانی مسعود رجوی بود برای این که به تک تک زنان دسترسی پیدا کند.
هر کسی مصاحبه ها و نوشته های خانم بتول سلطانی را خوانده باشد خوب احساس می کند که تعداد فراوانی بعد از مسئول اول شدن یا پذیرفته شدن به عضویت شورای رهبری ، شب می رفتند به اتاق رجوی و مورد تجاوز قرار میگرفتند. با این توجیه که این خانم با مسعود رجوی محرم است. حال شما تصور کنید آدمی که در فکر و اندیشه چنین کارهای کثیف است چه جنایت هایی هم پشت این کارها می کرده. راستی رجوی از این مرزهای سرخ رد شده و دست به کشتن نیروهایی می زند که حاضر به همکاری با این گروه فرقه ای نیستند. کسی که زنان این سازمان را تصاحب کرده و به آنها تجاوز می کند!
پس برای این آدم! کشتن نفرات و آمپول زدن یا بعنوان مثال در پست خودش به گلوله بستن کاری ندارد.
چرا رجوی آقایان را که 20 الی 30 سال مسئول بودن را یه دفعه برمی داشت جای آنها یک خانم می گذاشت؟ خیلی مواقع آدم نگاه می کرد میدید این خانم 4 یا 5 سال هست به سازمان آمده است. نگو که آقای رجوی در فکر و خیال دیگری است و می خواهد این زنان را به کام خود بکشد.
این سازمان جنایت کار همیشه در فکر خراب کردن آدم پیش میهن و دولت بود.مصاحبه ها و نوشته هایی بنام ماها به نمایش می گذاشتند یا به ایران می فرستادند که دیگر در ایران جایی نداشته باشیم واگر برگشتیم بسختی مجازاتمان کنند.
اما از همه وجدان های آگاه و حقوق دانان و بشردوستان و میهن پرستان می خواهم بین من و این سازمان جنایت کار آگاهانه و منصفانه قضاوت کنند. و خدا را هم در این نوشته ام گواه می گیرم که یک جمله مبالغه نکردم و خارج از واقعیت ننوشتم. تازه آدم می دید این زن انگار از آسمان افتاده بود. مریم رجوی که همسر خودش را ول کرده آمده با مسعود رجوی ازدواج کرده اسم این را گذاشتند انقلاب مریم! این اوج خودخواهی و بت پرستی نبود؟ همیشه می گفتند همه چیزمان از مریم هست. حتی نفسمان. راه رهایی از همه زشتی ها فقط مسعود و مریم است. به خدا هرگز چنین رهایی را ندیدم و لمس نکردم. جز پلیدی و بدبختی از انقلاب ایدئولوژیک این سازمان چیزی ندیده ام. در این دوران هر روز یک مسئول اول انتخاب می کردند. هر روز شورای رهبری انتخاب می کردند. برای هر کدام از این انتخاب های مسخره، نشست های فراوان و خسته کننده برگزار می کردند.
این است اوج وقاحت رجوی!
پایان

خروج از نسخه موبایل