با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در فرقه تروریستی رجوی، در افطاری دفتر انجمن نجات استان مازندران شرکت نمودند که بسیار انگیزاننده بود. ابتدا مسئول انجمن مختصری از وضعیت فعلی فرقه رجوی گفتند و بیان کردند: مریم قجر سعی دارد با هر بهانه ای افرادش را دور هم جمع کرده و با بیان خاطرات گذشته نفرات و کشته شدن افراد در زمان شاه به افرادش انگیزه ماندن در سازمان و تشکیلاتش را بدهد. اخیراٌ هم شاهد بودیم که برای تعدادی از کشته های سال 61 مراسمی برگزار نمود و در برنامه مریم قجر و مسئولین سازمان سعی داشتند به هر ترتیبی شده از انگیزه های کشته شدگان در گذشته حرف بزنند تا مبادا افراد به خاطر فشار تشکیلات و عدم داشتن آینده ای روشن به فکر جدا شدن بیفتند.
در ضمن مسئول انجمن اشاره ای به مرگ مشکوک افراد در مناسبات داشت که به خاطر فشار تشکیلاتی و عدم دسترسی به دنیای بیرون و حرف زدن و دیدن افراد ثابت و تا فرق سر گرفتار تناقض خط و خطوط به طبع باید دچار بیماری های ناشناخته بشوند. اگر این افراد در عراق کشته می شدند مسئول دولت عراق و ایران بود و اکنون که در کشور آلبانی فوت می کنند به خاطر تاثیرات گذشته در عراق باز هم باید دولت ایران مقصر جلوه داده شود این نمونه ای از فریبکاری رجوی ها می باشد.
آقای کریم پور عموی مراد و آذر کریم پور که سالیان طولانی است گرفتار فرقه رجوی می باشند عنوان داشت من از اینکه به دفتر انجمن نجات استان آمدم بسیار خوشحال هستم و اینکه دو باره شما دوستانم را می بینم خوشحالتر.
آقای کریم پور در ادامه عنوان نمود از فرقه تروریستی رجوی چه خبر؟ چرا دیگر مراد و آذر تماس نمی گیرند؟ مدت طولانی است که آنان تماسی نداشتند. آنان تا کی قرار است در مناسبات فرقه ای رجوی باشند و به زندگی که اصلاٌ معلوم نیست چه مفهومی دارد ادامه دهند ؟ آنان دل شان را به چه چیزی خوش کردند ؟
در مورد سئوالاتی که آقای کریم پور داشت از طرف دوستان جدا شده توضیحاتی داده شد و اینکه اساساٌ مناسبات سازمان فرقه ای می باشد و کسی جرات حرف زدن ندارد. در این گونه فرقه ها افراد باید در محیطی قرار بگیرند که اخبارش توسط مسئولین فرقه بیان می شود اگر کسی یک سال اخباری را بشنود تا فردی که بیست سال و سی سال بشنود خیلی فرق می کند در ضمن آنان اصلاٌ به دنیای بیرون وصل نیستند و به همین خاطر فکر می کنند در بیرون از مناسبات جهنمی رجوی ، وضعیت زندگی به لحاظ اجتماعی بسیار خراب است و تنها مناسباتی که به اصطلاح پاک می باشد مناسبات رجوی می باشد این در حالی است که کثیف ترین مناسباتی که وجود دارد مناسبات فرقه ای رجوی است.
رجوی خود شروع کننده مناسبات کثیف اش می باشد و از آن دیگر چه انتظاری دارید ؟ وقتی رجوی در مناسباتش مراسم رقص رهایی راه اندازی می کند انتظار دارید که در بدنه تشکیلاتش پاک و منزه باشد ؟ این گونه نیست اگر بخواهیم به مواردی که وجود داشت اشاره ای کنیم حال شما از مناسبات رجوی به هم می خورد.
آقای جعفر قلی اکبرنیا برادر اصغر اکبرنیا عنوان داشت از اینکه من را به مراسم خودتان در دفتر انجمن دعوت نمودید بسیار خوشحال هستم. من واقعاٌ برای برادرم متاسف هستم که بعد از این همه سال چکار توانست بکند؟ آیا عمر وی تاکنون با وعده های رجوی تروریست تلف نشده است ؟ من در داخل کشور زندگی می کنم نسل جوان هیچ اهمیتی به فرقه رجوی نمی دهند بیشتر از این خودتان را معطل حرفهای پوچ رجوی نکنید.
وقتی افراد سازمان به اعضای خانواده خود فحش و ناسزا می گویند دیگر چه انتظاری دارید ؟ وقتی برادرم حاضر نیست بعد از گذشت این همه سال با خانواده خود تماس بگیرد چگونه می توان این کار را توجیه نمود؟ این کار در هیچ گروه و حزبی سنخیت نداشته و بشدت محکوم است ولی در مناسبات فرقه ای رجوی ، او حتی از یک تماس تلفنی اعضای خود با خانواده اش ترس دارد. این مناسباتی که این گونه اداره می شود تا افرادش در غل و زنجیر باشند چه نامی می توان بر آن گذاشت.
آقای اسکاردی عنوان داشت وقتی در مناسبات بودم برادرم به اشرف آمده بود و مسئولین فرقه سازماندهی من را عوض نمودند تا صدای برادرم را نشنوم بعد از مدتی توسط یکی از دوستانم خبردار شدم که بسیار به هم ریختم که چرا سازمان اجازه نداد حتی صدای برادرم را بشنوم و این ترس ناشی از چه می باشد که در این نقطه جرقه جدا شدن و مسئله داری من بیشتر شد که در نهایت تصمیم گرفتم به خاطر کاری که مسئولین سازمان انجام دادند از آنان جدا شوم. آری همانگونه که شما می گویید رجوی حتی از یک تماس تلفنی هم ترس دارد به همین خاطر است که اجازه نمی دهد کسی با خانواده اش تماس بگیرد. وقتی مناسباتی روی فریبکاری و حقه بازی سوار شده باشد باید این گونه هم با نفراتش برخورد کند.
در این رابطه آقای صالحی عنوان داشت که من در همان زمان با خانواده ها در اشرف بودم که از تلویزیون فرقه رجوی مشاهده نمودیم که برادر آقای اسکاردی را مامور و مزدور اطلاعات ایران معرفی نموده است که این مسئله باعث تعجب همه ما شده و خصوصاٌ خود آقای اسکاردی. وقتی فردی که اینگونه بدون هیچ گونه شناختی مورد هتاکی قرار می گیرد دیگر چه انتظاری دارید که بشود با این فرقه حرف زد. البته این در مورد همه افرادی که از فرقه رجوی جدا می شوند این گونه مورد هتاکی قرار می گیرند این ریل ثابت تشکیلات جهنمی رجوی می باشد که باید شخصیت افراد جدا شده را از بین برد تا نفراتی که در مناسبات وی قرار دارند جرات نکنند که از مناسبات جدا شوند و برای همه جا بیفتد که اگر از مناسبات رجوی بروید مزدور و بریده نامیده خواهید شد و این ترسی است که نفرات را فرا گرفته و جرات جدا شدن ندارند.
آقای خزایی برادر محمد رضا خزایی که بیشتر مواقع به همراه خانواده شان در کنار دوستان انجمن نجات بوده و چندین بار برای ملاقات با برادرش به اشرف رفته بود از مشاهداتش و نحوه برخورد مسئولین سازمان با خانواده ها اظهار داشت که رجوی اصلاٌ اعتقادی به خانواده ندارد. او سعی نمود که میان برادرم محمد رضا با مادر و من اختلاف بیندازد و اینکه ما خانواده وی نیستیم. من در سفرهایی که به اشرف داشتم نمونه های زیادی از برخورد بد مسئولین فرقه رجوی با خانواده ها داشتم که از فحش و ناسزا گرفته تا زدن سنگ و تیکه های میله گرد. همه این موارد برای من اثبات نمود که رجوی از وجود یک خانواده ترس دارد و اینکه اگر بخواهد ملاقاتی صورت بگیرد پایه های تشکیلاتش فرو خواهد ریخت. مگر چه مشکلی بوجود می آمد که چند ساعت با برادرم ملاقاتی می داشتم ؟ در تمام دنیا همه زندانیان حق ملاقات برای آنان در نظر گرفته شده است ولی تنها گروهی که از ملاقات ما می ترسد رجوی و دار و دسته کثیف وی می باشند.
در ضمن شاهد بودم که مادران و پدران پیر که با هزار زحمت خودشان را به قرارگاه اشرف رساندند مورد توهین و ناسزا قرار می گرفتند که به واقع مایه شرمساری بود. سئوالی که در همانجا از نحوه برخوردشان به ذهنم زد این بود که آیا آنان با این اندیشه و طرز تفکر می توانند به قدرت برسند ؟ وقتی فرزند را در مقابل خانواده اش قرار می دهد در فردای ایران چگونه این فرزند می تواند نزد مادرش سر بلند کند ؟ آیا در آنجا دوباره به فحش و ناسزا گفتن علیه خانواده ادامه می دهد که با توجه به برخوردهایی که از آنان دیدم دور از تصور نیست.( ادامه دارد )