منتظران ترامپ و اعراب

عده ای سالمند از وطن دورافتاده و اسیر در چنگال آل رجوی ، پس از دلدادگی های رهبرانشان به این و آن رهبر سلطه طلب ، اکنون در انتظار الطاف دونالد ترامپ رئیس جمهور روان پریش آمریکا هستند!
اگر به چند خبر و شخصیت در این مورد در سایت های باند رجوی نظری بیافکنیم ، این انتظار و صبر انقلابی! در سایت هایشان موج می زند :

  • ترامپ گفته بود: ایران …
  • مایک پمئو ، گفت : ایران …
  • جان بولتون گفت : ایران …
  • در کنفرانس سران عرب و سران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس …
  • کنفرانس در مکه درمورد ایران …
  • مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا پنجشنبه‌ شب در مسیر پرواز به اروپا گفت:‌ رژیم ایران …
  • جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا گفت رژیم ایران …
  • معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا گفت:‌ رژیم ایران …
  • سام براون بک سفیر آمریکا گفت: ایران …
  • استیو‌ کینگ، نماینده مجلس گفت: رژیم ایران …
  • سناتور رابرت توریسلی: ایران …
  • برایان هوک نماینده ویژه آمریکا در امور ایران گفت : ایران …
  • سناتور آمریکايی تد کروز: ایران …
  • رودی جولیانی گفت : ایران …
    این که این آمریکائی ها در مورد ایران چه گفتند زیاد مهم نیست و می توان در سایت های مجاهدین آنها را دنبال کرد! اما آنچه مهم است ، انعکاس این اخبار در سایت های سازمان است ، به روشنی ردپای حامیان مالی این گروه انقلابی و مستقل! در اخبارشان منعکس است. دشمنی دیرینه سلطه گران آمریکائی با مردم ایران ، چیز جدیدی نیست که مجاهدین رجوی بخواهند از آن خبر بدهند ، چهل سال است که این جماعت همین حرفها را نشخوار می کنند ، اما اینکه رجویها منتظرند تا آبی از آمریکائی ها برایشان گرم شود ، استقلال نداشته و شرف برباد رفته رهبران سازمان را هزارباره زیر سئوال می برند!
    مسعود رجوی در همان اشرف هم که ما بودیم ، در هر فرصتی به بودن زیر بیرق صدام حسین اعتراف می کرد. اگر حمایت های آنروزصدام حسین ، پشت رجوی نبود ، مسلما مسعود رجوی تا به امروز هزار بار معدوم شده بود. در پسافردای عراق و صدام نیز ، رجوی به بودن در زیر حمایت آمریکائی ها افتخار می کرد. همانروزها می گفت : شما از هوا و ما هم از زمین آماده ایم تا به ایران حمله کنیم!
    اگر به ماهیت وابسته مسعود رجوی به بیگانگان توجه کنیم ، به روشنی می بینیم که این موجود ضعیف از همان ابتدا هم بلد نبود روی پای خود بایستد ، یک روز پشت آراء 11 میلیونی بنی صدر مخفی می شد ، یک روز پشت جنگ ایران و عراق سنگر می گرفت تابلکه صدام تهران را فتح کند و دو دستی تحویل این جوجه رهبر بدهد ، از فردای صدام حسین هم زیر بیرق آمریکائی ها و اسرائیلی ها وبرخی اعراب ، سینه می زند!
    کجای تاریخ سراسر ننگ این فرقه ، سراغ داریم که کاری مستقل کرده باشد ؟
    کی و در چه تاریخی ، سایت های این فرقه به موضوعات مستقلی در مورد ایران پرداخته است ؟
    در کدام مراسم این فرقه قرون وسطائی سراغ داریم که یک ایرانی مستقل و مخالف در مورد مردم ایران سخنرانی کرده باشد ؟
    کجا مسعود رجوی تمامیت خواه و دیکتاتور، یک نفر را ، فقط یک نفر شخصیت مستقل مخالف را در کنار خود قبول کرده است ؟
    همیشه در مراسم های کذائی سازمان ، سخنرانان اجاره ای و مهمان های خارجی حضور داشتند! همیشه این گروه از سوی ایرانیان خارج و مردم داخل ، بایکوت شدند! صدها جداشده از بدنه اصلی سازمان ، سالها جنایات رجوی را افشاء کردند و سران فرقه انکار!
    کجا در تاریخ مشعشع به قول رجوی ، نیم قرن سازمان ، رهبران این سازمان یک انتقاد به خود داشتند! دهها ، صدها و بلکه هزاران نفر از اعضای خود را قربانی سیاست های سراسر اشتباه مسعود رجوی کردند و خم به ابرو نیاوردند و کتاب کشته های خود را قطورتر کردند و گفتند : درخت آزادی خون می خواهد.
    کی و کجا رهبر بی مایه این گروه ، ایستاده و بهای ایستادنش را هم داده است ؟ در هر سربزنگاهی ، فرار را بر قرار ترجیح داده است.
    حیف برای جانهائی که در این راه قربانی شدند و افسوس بر عمرهائی که در این بیراهه تلف شدند.
    در نظر مردم ایران ، این سازمان و رهبرانش ، سالهاست در شوره زاری بی محصول ، به نوکری بیگانگان مشغولند ودستمال چند بارمصرف این و آن شدند ، به مزدوری خود هم افتخار می کنند.
    مرتاض بازی های مسعود رجوی ، دیگر حنایی نیست که برای کسی رنگی داشته باشد.
    این مردک مفقود فراری وآن عروسک پیر و از کار افتاده اش ، هر بار هم که سمبه را پر زور دیدند، پیشاپیش کروکی رسم کرده و مظلوم نمائی کردند واز خونهای ریخته شده دیگران ، ارتزاق نمودند. فرقه رجوی در بهترین حالت همیشه یک ورق بازی در دستان این دولت یا آن دولت بیگانه بوده که همیشه مورد بازی و سوء استفاده قرار گرفته است. برای رجوی ها راه دوم و یا سومی متصور نیست ، یگانه راه پیش روی این فرقه ، نوکری و مزدوری بیگانگان است ، تا فقط چند صباحی بیشتر عمر کنند و بس…
    فرید
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا