مادر بی انکه دلبندش را در اغوش بفشارد رخ در خاک کشید
یک دیدار صمیمی در دفتر انجمن نجات گیلان
علی قلیزاده بریرانی ۵۴ ساله فرزند محمد ولی زاده روستای بریران تولم شهر از استان گیلان در کسوت یک رزمنده بسیجی در تاریخ ۱۳۶۵/۲/۱۰ در منطقه فکه به اسارت دشمن متجاوز بعثی درامد و به اردوگاه ۱۰ رمادی هدایت شد و شماره ۱۲۵۹۷ بنام او در صلیب سرخ به ثبت رسید.
ایشان بالغ بر ۳۰ سال است که تحت اسارت و کنترل فرقه بدنام رجوی هم اکنون در اسارتگاه جدید ودر زندان مانز در البانی بدور از دسترسی به دنیای ازاد خاصه خانواده چشم انتظار خود روزگار سیاهی را می گذراند.
مادر علی، دردمند و چشم انتظار و بی انکه دلبندش را در اغوش بفشارد رخ در خاک کشید و بدرود حیات گفت.
پدر سالمند است و بیمار و در عین حال در انتظار پسر طاقت ندارد و با کورسویی از بینایی چشم به درب خانه دوخته است.
از چهار سوی،خانه دلگرفته و غمبار می ماند. دو برادر مقاوم بنامهای حجت و حسین و پنج خواهر شیروژن بنامهای بتول، مرضیه، کفایت، فاطمه و زهرای جسور که با کارزاری سخت و سنگین چندین ساله، در پی رهایی برادر عزیزتراز جان، تمامیت رجوی را به چالش کشیدند و نقش ویژه و بسزایی در جارو کردنش از اشرف و لیبرتی به جانب خانه سالمندان در البانی داشتند.
امروز در دیداری تازه و صمیمی در دفتر انجمن نجات، بین مدیر انجمن و سه تن از خواهران مقاوم قلیزاده درخصوص وضعیت شکننده و بحرانی رجویها در آلبانی تبادل نظر صورت گرفت که بسیار تکاندهنده و تامل برانگیز بود.
خانم زهرا قلیزاده ضمن تقدیر و تشکر از زحمات بی منت انجمن نجات و اقای پوراحمد در خصوص رهایی اسرای رجوی گفتند:
” از بیانات روشنگرانه و هم از اخرین وضعیت بحرانی رجویها ممنونم، ولیکن خودم هم مسایل شان را دنبال میکنم. همین دیشب داشتم برنامه تلویزیونشون را می دیدم که چطور جلز و ولز میکردند و می سوختند. انگاری دولت فرانسه دست رد به سینه شون زده و اجازه نداده که چونان ۱۵ سال گذشته تو ویلپنت نمایش مضحک داشته باشند تا بتونند با صرف هزینه هنگفت دو تا سه هزار ادم اونهم از خارجیها رو از کمپها گسیل کنند تو یک سالن در ویلپنت فرانسه و بعدش احمقانه مدعی بشن که تونستن صدهزار هوادار جمع اوری کنند! حالا یه اقای پیروپاتال رو اورده بودن تو تلویزیونشون که داشت شکست شون رو توجیه می کرد. اسمش صنابرق زاهدی بود. با دجالیت تمام که از رجوی اموخته بود داشت میگفت که خودمون نخواستیم که دیگه فقط توی یه سالن برنامه ۳۰ خرداد و ۱۷ ژوئن رو جشن بگیریم بلکه میخواهیم تو خیابانهای بروکسل والمان و سوئد پخش و پلا بشیم. اقای پوراحمد می بینید چقدر مسخره و دروغگو هستن. من فقط موندم بچه ها از قضا داداش علی من چقدر مغزشویی شدند که باید مزخرفات اونا رو گوش کنند و باور کنند!”
خانم فاطمه قلیزاده ادامه حرف خواهرشون رو گرفتند و گفتند:
” اگه راست میگن چرا نمایششون رو در کشور آلبانی و در شهر تیرانا برگزار نمی کنن تا اعضاشون هم بتونن مشارکت داشته باشن وبدین صورت ارقام شرکت کننده ها رو افزایش بدن. حالا نه همین اعضاء رو ببرن تو خیابانهای بروکسل (خنده جمع) اونوقت معلوم خواهد شد که تمام اعضای اسیر فرار میکنن و تو همون کشور پناهندگی میگیرن.”
درادامه بحث خانم کفایت قلیزاده از دیگر خواهران علی قلیزاده با دلی دلسوخته گفتند:”ما رهایی اخوی مون رو از رجویها منت نمی کشیم. ملتمسانه طلب نمی کنیم. بلکه کما فی السابق می ایستیم و مقاومت میکنیم و می جنگیم تا به حق مون برسیم واون چیزی نیست الا دیدار با عزیزمون و رهاییش از چنگال رجوی و فرقه ضاله اش. در حالیکه این رجویها هستن که سراب سرنگونی رو از امریکا و ال سعود و صهیونیسم طلب میکنن و اویزونشون هستن ودارن وطن فروشی میکنن.”
اقای پوراحمد یکساعت تمام به حرفای این سه خواهر گوش داد و تحسینشون کرد و براشون ارزوی سلامتی کردن تا بزودی در کارزارشون موفق بشن و برادرشون را در اغوش بگیرند.
تنظیم گزارش: دقتکار