اگر لازم باشد تا آخرین نفر خودسوزی می کنیم!

17 ژوئن روزی بود که مریم رجوی بهمراه تعدادی دیگر از مسئولین سازمان در مقر اورسوراواز، توسط پلیس فرانسه دستگیر و با دستبند به زندان منتقل شدند. آن روزها برای کسانیکه در قرارگاه اشرف بودند هرگز فراموش نخواهد شد. از التهابی که بین مسئولین سازمان درعراق بوجود آمده بود مشخص بود که اتفاق بد و مهمی افتاده است. بلافاصله فراخوان داده شد که همگی در سالن اجتماعات تجمع کنید. بین بچه ها ولوله ای به راه افتاده بود که چه اتفاقی افتاده است.

مسئول قرارگاه پشت میکروفن قرار گرفت و با بغض و ماتم خبر دستگیری مریم را به همه اعلام کرد! بعضی از ملیجکان بلافاصله پشت میکروفن رفتند و مثل همیشه صحبتهای صد من یک غاز خود را شروع کردند که اگر ما سرنگون کرده بودیم این اتفاق برای مریم نمی افتاد و ما باعث این اتفاق شده ایم و …
بعد از این نشست، نشستهای کوچک تر برگزار شد و مسئولین یگانها رسما به بچه ها اعلام کرده اند که خواهر مریم در زندان و در سخت ترین شرایط قرار دارد وما چطورهنوز نفس میکشیم؟! بایستی همگی درخواست خودسوزی بدهند و خودشان را برای رهایی خواهر مریم آتش بزنند و تازه این کمترین کاری است که میتوانند انجام بدهند! بعد از این بود که هرکس کاغذ و قلمی پیدا میکرد و درخواست خودسوزیش را روی آن مینوشت و به مسئول مستقیم خودش میرساند و طبیعتا هرکس با آب و تاب بیشتر جمله هایش را انتخاب میکرد، از امتیاز بیشتری برخوردار میشد.
اما بین بچه ها و هم محفلی ها پچ و پچ و خنده به راه بود. یکی میگفت بشرطی درخواست خودسوزی میدهم که به فرانسه یا یکی از کشورهای اروپایی منتقل بشوم. یکی میگفت جوری گفته میشود که در سخت ترین شرایط است که گویی به زندان ابوغریب فرستاده شده و توسط شکنجه گران عراقی بازجویی و شکنجه میشود. یکی میگفت ای کاش استرداد شود به ایران تا معلوم شود این همه بحث های ایدئولوژیکی که برای ما میکرد را خودش چقدر قبول داشته و تا چند ساعت میتواند در برابر بازجوها مقاومت کند و ….
آن روزها یکی از خسته کننده ترین روزهای بعد از سرنگونی صدام بود. روز و شب مان شده بود نشست و عزا که اگر خواهر مریم بلایی سرش آید چه باید بکنیم و … گویی فراموش کرده بودن که خود مسعود در نشستی گفته بود که زندان های اروپا از هتل های 4 ستاره راحتتر و بهتر است ولی اینجا چون سوژه خود مریم بود، میخواستند که از او یک قهرمان و اسطوره مقاومت بسازند.

خلاصه دستور اکید تشکیلاتی این بود که بایستی همه آماده خودسوزی شوند. از بالاترین مسئولین سازمان پیام آمد که اگر لازم باشد تا آخرین نفر خودسوزی میکنیم تا مجبور شوند مریم را آزاد کنند. از این رو بود که عملیاتهای خودسوزی درکشورهای اروپایی و مشخصا فرانسه بدستور شخص مریم شروع شد.

نفراتی بودند که مسئول فیلم برداری بودند ودر فاصله ای معین قرار میگرفتند و گزارش تهیه میکردند و بلافاصله برای خبرگزاریها ارسال میکردند.

کسانی دیگر از مسئولین بالای سازمان بودند که در فاصله نزدیک با کسی که قصد خودسوزی و یا بهتر بگویم برای خودسوزی معین شده بود قرار میگرفتند و آن فرد را مستمرا برای انجام اینکار تشویق و تهییج میکردند تا مبادا منصرف و پشیمان شود. کسانی دیگر بودند که اکیپ آتش خاموش کن بودند و وقتی فرد مذبور خود را آتش میزد و فیلم به میزان کافی تهیه میشد وارد میشدند و او را با پتو و کپسول و … خاموش میکردند.
بعد از این اقدامات که به دستور بالاترین مسئولین سازمان و مشخصا مریم انجام شد، موجی از تنفر از سوی مردم عادی نسبت به این سازمان شکل گرفت. عمق ایدئولوژی بسته و فرقه ای مجاهدین در این اقدام خودش را به زشت ترین شکل ممکن نشان داد. میزان واکنش منفی مردم بقدری بود که سازمان مجبور شد که رسما اعلام کند که این اقدامات توسط هواداران انجام شده و هرگز بصورت تشکیلاتی و سازمانی نبوده است اما همگان میدانند که کار دقیقا بصورت سازمانی و برنامه ریزی شده و توسط ابلاغ تشیکلاتی صورت گرفت!
فقط دلمان برای کسانی میسوزد که در این ماجرا خودشان را به آتش کشیدند و از بین رفتند ولی سازمان حتی مسئولیت کار را بعهده نگرفت و آنها را اعضاء خودش اعلام نکرد.
بواقع میزان شستشوی مغزی تا کجا باید باشد که یک انسان مثلا یک دختر جوان و یا یک مردی که در ظاهر عاقل و بالغ است بپذیرد که خودش را به آتش بکشد؟!
اما موضوعی که به میزان کافی در ماجرای 17 ژوئن به آن پرداخته نشد این بود که چند میلیون دلار پول نقد در اتاق مریم رجوی پیدا شده بود و هیچگاه سازمان در این خصوص هیچ توضیحی نداد که این همه پول از کجا آمده و چرا بایستی در اتاق مریم باشد؟ در شرایطی که در قرارگاه اشرف بچه ها را در سخت ترین شرایط نگاه میداشتند و مستمرا اعلام میکردند که امکانات نیست و نداریم و … ولی برای خودشان در اتاق شخصی شان، چند میلیون دلار پول نقد پیدا و توسط پلیس فرانسه افشا میشود!
بهر صورت مریم رجوی بعد از چند روز آزاد شد و جوری از او استقبال کردند که گویی 25 سال در مخوفترین زندانهای جهان و تحت شدیدترین شکنجه ها و بدرفتاریها بوده است. کبوتری سفید را آزاد کرد و بعد از یک شوی مسخره، دوباره به همان اتاق قبلیش بازگشت. این تعداد نفرات هم در این مدت خودشان رابه آتش کشیدند و یا اعتصاب غذا کرده بودند و به هزاران درد و مصیبت گرفتار شده بودند هم هیچ به هیچ!!
بعد هم در فیلمی که برایمان پر کرد و به قرارگاه اشرف ارسال کردند، آنچنان از لحظات سخت و طاقت فرسا در سلول و زندان تعریف میکرد که آدم شک میکرد که آیا از گوانتانامو آزاد شده است یا از بازداشتگاه دو تا کوچه آنطرف تر محل استقرارش در پاریس!؟
اما عمق فکر و ایدئولوژی فرقه ای مجاهدین بیشتر و عریان تر از هر زمان دیگری خودش را نشان داد و به جهانیان اثبات شد!
مراد

خروج از نسخه موبایل