فروغ جاویدان نماد حماقت وخیانت بود

“فروغ جاویدان، پاسخ به لحظهٔ تاریخی” عنوان مقاله ایست که طی آن از طرف رجوی ها، سعی شده مثلا بصورت حکیمانه؟! به آن پرداخته شود!
درقسمتی ازاین مطلب بلند بالا آمده است :
“مجاهدین خلق از سال ۱۳۴۴به بعد و به‌طور خاص از ۱۳۵۸و به‌طور اخص از ۳۰خرداد ۱۳۶۰تا فروغ جاویدان هم اصل و اساس زندگی و پیوند و هستی‌شان، مبارزه‌یی آرمانی برای تحقق آزادی و دموکراسی در ایران بوده است”.
سال 1344 تا نزدیکی 1349 که کار به مطالعه وعضو گیری تک وتوکی گذشت واین ایجاد مقدمات برای تاسیس یک سازمان بحساب میآید و البته که تئوری هایی برای کسب استقلال و مبارزه با سلطه ی امپریالیزم ساخته وپرداخته شد!
اما درمورد دموکراسی، پای سازمان های زیر زمینی ، همواره درایران لنگیده ومجاهدین بیش ازتمامی جریانات وقت مقید به رعایت درون سازمانی نبودند واین مسئله کار بدستشان داد که من اینجا نمیتوانم مسئله را بحساب ضرورت بنویسم یا طرز تفکر بنیانگذاران سازمان!
وانگهی، سازمان مجاهدین دردرون زندان وپس از سال 1350، این نام را برخود نهاد وگرنه چیزی که بود گروه حنیف نژاد- سعید محسن و بدیع زادگان بود که درمحافل روشنفکری ، کم وبیش شناخته میشد ونه بیشتر که آنها هم از انجمن حجتیه و نهضت آزادی انشعاب کرده بودند.
پس تاسیس سازمان مجاهدین را به سال 51نسبت داده و این 7 سال اضافه ی ناقابل را بخورد مردم و اعضای فریب خورده ی خود ندهید! یا اینکه مردم را مانند هواداران مسخ شده ی خود نبینید!
سازمان مجاهدین بی رمق، از اواسط سال 1357توانست ازبین نیروهای بینابینی واکثرا دانش آموز ودانشجو ، نفرات قابل توجهی را جلب کرده و 4 سالی مطرح شود والبته شعبه یا شاخه ی”بازار” هم داشت که این یکی التقاطی بودن سازمان را واضح تر نشان میدهد!
مجاهدین خلق ، دراین دوران کوتاه هم انحصار طلبی های قابل توجهی ازخود نشان داد.
مثلا درانتخابات دربرابر حمایت سایر جریانات ازکاندیداهای آنها، خودش تنها به خودش رای داد ومهمتر اینکه به سران کشور بصورت مخفیانه ای پیشنهاد داد که تمامی زمام امور بدست آنها داده شود و هیچکس باستثنای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، درکارهای او دخالت نکند.
بدین ترتیب ، نشان داد که علیرغم جنجال های دموکراتیکی؟؟!! که برپا کرد ، یک جریان انحصار طلب غیر قابل علاجی است!
همچنین :
” لحظهٔ تاریخی به‌معنی پاسخ دادن به شرایط مشخص برای تضمین پیروزی نیست؛ بلکه پاسخ به مسؤلیتی است که در قبال اصلی‌ترین ارزش و موضوع سرنوشت‌ساز سیاسی ـ اجتماعی ـ آرمانیِ مربوط به آینده باید داده شود؛ حتی به قیمت شکست نظامی”.
درک لحظه ی تاریخی وتحلیل درست و واقع گرایانه ی مسائل ، جریانی که اینکار را کرده را به پیروزی میرساند مگر اینکه حوادث طبیعی غیر قابل پیش بینی شده ودخالت غیر منتظره ی یک ابر قدرت خارجی درکار باشد!
درمورد عملیات فروغ جاویدان ، نه دخالت ابر قدرتی درکار بود که آنرا به شکست مفتضحانه اش بکشاند ونه حوادث طبیعی درکار بوده و علت شکست این عملیات خائنانه ، صرفا وصرفا ماحصل افکار مالیخولیایی مسعود رجوی بود که نتیجه ی اینگونه تلخ برای هواداران رجوی وبنوعی به مردم ایران تحمیل کرد!
دوباره :
” فقط انتخاب پرداخت بهای لازم است که می‌تواند زنگ هشدار «لحظهٔ تاریخی» را پاسخ دهد. پاسخ به‌ موقع و شایسته به «لحظهٔ تاریخی» حتی اگر با سنگین‌ترین بهای لازم هم بوده باشد، از دل و پتانسیل آن فزایندگی، تکثیر، ماندگاری، بالندگی و سلام و سپاس تاریخ و نسل‌های پسین، متولد و بارور می‌گردد”.
خیر آقا یا خانم!
کسی میتواند لحظه ی سرنوشت ساز تاریخی را دریابد که نبض زمان در دست اش بوده و بامردم عجین شود و شما که خود را ازانظار پنهان کرده ودریک کشور متخاصم اردو زده و درجا میزدید ، این مشخصات را نداشتید!
ضمنا ما تکثیر وبالندگی را هم ازنظر کمی وهم ازنظر کیفی درکار مجاهدین که چند دهه ایست به باند مافیایی رجوی تبدیل شده ، مشاهده نمیکنیم وآنچه که موجود است، قهقرای کمی وکیفی است که مرتبا گریبانگیر این باند است!
مجددا :
” مصدق تنها ماند، شکست خورد، به بیدادگاه استبداد و استعمار بردندش، تبعیدش کردند، سال‌ها سال در تنهاییِ عظیم با عاطفه‌ها و خاطرات و آرزوهایش برای ایران در دهکده‌ای عصا زد. اما از آنجا که «لحظهٔ تاریخی» ملی شدن صنعت نفت را شکار کرده و به آن آری گفته بود، ستایش بی‌پایان نسل به نسل مردمان ایران‌زمین با صفت‌های هم‌چون «پیشوای آزادی، غرور و افتخار ملی و تاریخی» نثارش شد”.
او خودش بدلایل بغرنجی که هنوز ابعادش بکلی روشن نشده ، در روزهای پایانی زمام داری اش، این تنهایی را خودش انتخاب کرد وباحتمال بیشتر اجازه داد که باو تحمیل شود. وگرنه با یک پیام رادیویی ، میتوانست مردم را به خیابان ها ریخته وکودتایی را که درنیمه ی اول روز بشدت شکننده بود، درهم ریزد!
من هرگز ازاین کار او سر درنمیآورم ونمیدانم که او هم نبض زمان را ازدست داده بود ویا پیچیدگی مسئله مانع آنست که ضمن احترام عمیقی که به اقدامات بسیار بزرگ این مرد میهندوست دارم ، در رفتارها وتصمیمات 27 و28 مردادی ایشان ، موضع دقیق داشته باشم!
بخصوص اینکه ، نمیدانم درقبال اعلام حکومت نظامی توسط مصدق که با سماجت تمام سفیر وقت آمریکا ( لویی هندرسون ) برقرار بود، نیروهای اپوزیسیون میتوانستند ازخانه بیرون آیند یا اگر میآمدند دچار قانون شکنی میشدند!
به بیان ساده تر، آیا آنها متهم نمیشدند که با مصدق دشمنی کرده و دربرابر حکومت نظامی اعلام شده ی او ایستادند؟؟!!
سپس :
” فروغ جاویدان در مرداد سال ۱۳۶۷پاسخ مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران به رخدادی بود که ارتجاع و استعمار بر سر راه آینده مقاومت ایران در نبرد برای آزادی گذاشته بود”.
آیا این عملیات رسوایتان موانع موجود بر سر راه شما را برداشت ویا برعکس ، موجب شد که حدود نصف نیروهایتان را ازدست داده وسربازان وطن را کشته و یا اسیر گرفته وتیربارانشان کنید؟!
شما این عملیات خائنانه را درست درموقعی انجام دادید که مذاکرات برای قطع جنگ با جدیت وقاطعیت تمام درکار بود وخواستید که مانع اش شوید که نتوانستید؟
آیا همکاری نظامی واطلاعاتی تمام عیاربا دشمن متجاوز ، صلح طلبی نام دارد که شما آنرا انجام میدادید؟
ونیز :
” شاهدیم که پتانسیل سیاسی و قدرت اثرگذاری‌شان بر تعادل‌قوای سیاسی داخلی و منطقه‌یی و بین‌المللی بسیار بیشتر از قبل از فروغ جاویدان گشت. شاهدیم که انسجام تشکیلاتی و وحدت ایدئولوژیکی‌شان توانسته است”.
این بین الملل چی ها ، بدون استثناء ، دشمنان مردم ایران بوده وحمایت آنها از شما – که بدون پول وحساب وکتاب هم نیست – پرونده ی شما را که ننگین است، سیاه تر میکند واگر یک سازمان وطن دوست بودید ، میبایست احساس شرمساری میکردید ازاین بابت! وچون نمیکنید، مقوله های میهن دوستی و … ، ازتشکیلات شما رخت بر بسته و قسمت اعظم مردم حق دارند که ازاین نوع تشکیلات تبری جویند وعملا هم مشاهده میکنیم که چنین است!
صابر

خروج از نسخه موبایل