به تازگی خبری خواندم که مریم رجوی این زن بد نام در آلبانی اردوگاه مخوف تری بنا کرده و اسم آنرا اشرف سه گذاشته است. او با دعوت از تعدادی شخصیت های باز خرید شده و خود فروخته سیاسی که تاریخ مصرف آنها هم تمام شده در آلبانی جشن افتتاح اشرف سه را برگزار نمودند و مریم رجوی با همان فیگورهای مسخره اش در آن عرض اندام کرد و خودی نشان داد.
البته مریم رجوی باز حرفهای تکراری و خواب های پنبه دانه ایش را تکرار نمود و از نفرات شرکت کننده که با پول به آن مراسم آورده شده بود از آنان سرنگونی گدایی نمود.
به واقع از حرفهای مریم رجوی در خانه سالمندان اشرف سه چقدر خندیدم و هم دلم به حال افرادی که در آن اردوگاه بسر می برند سوخت. خنده ام از این بابت بود مریم رجوی بهتر است به جای نام اشرف سه نام خانه سالمندان می گذاشت چون افراد در این اردوگاه در غل و زنجیر های شستشوی مغزی قرار داشته و از طرف دیگر با توجه به میانسال بودن تعدادی که از پوشک استفاده می کنند و هنوز دلشان را به سرنگونی خیالی رجوی ها خوش کردند! تا کی باید فریب دروغگویی های رجوی ها را بخورید ؟ اکنون که مریم رجوی با فریبکاری اعضای خود را از تیرانا به اشرف سه برده دیگر ارتباط شان هم با مردم عادی در شهر تیرانا از بین رفت و باید در غار ناآگاهی هم چنان بسر ببرند. یعنی دیگر ارتباطی با دنیای بیرون ندارند و مانند اشرف در عراق از همه جا بی خبرند و کارشان هم باید از صبح تا شب به همدیگر پریده و به روی همدیگر در نشست های عملیات جاری تیغ بکشند. تجربه به خوبی نشان داده است که اعضای نگون بخت چه سرنوشتی در انتظار آنان خواهد بود چون خودم تجربه آن را دارم و می توانم اکنون وضعیت آنان را پیش بینی کنم.
در این باره باید ابتدا از وضعیت خودم در اشرف یک بگویم. وقتی عنوان شد که قراره به لیبرتی منتقل شویم در دل خیلی خوشحال بودم البته این وضعیت در مورد همه صادق بود چون دیگر از بس در بیابانهای عراق بسر برده بودند و خاک خورده بودند دیگر رمقی برای آنان باقی نمانده بود به همین خاطر خوشحال بودند که دیگر دوران اشرف یک گذشته است و به محل جدیدی خواهند رفت که آن هم بعنوان سرپل می باشد و بعد از مدتی از عراق خواهند رفت و دیگر رنگ عراق و گرمای سوزانش را نخواهند دید.
از طرف دیگر ما فکر می کردیم که با وجود کمیساریای پناهندگی مسئولین فرقه رجوی نمی توانند مانند اشرف اعضا را در تنگنا قرار دهند و سخت گیری بیشتری کنند. این سرابی بیش نبود که وقتی به لیبرتی رفتیم باز هم همان مناسبات مسخره اشرف در لیبرتی برقرار شد و دوباره بیگاری کشیدن در آنجا شروع شد تا مریم رجوی به همه بقبولاند که آنان می توانند با دست خالی لیبرتی را هم آباد کنند اما کسی نمی دانست که بر روی اعضا چه فشاری قرار داشت. مسئولین سازمان در لیبرتی چنان فشار را بیشتر کردند که دیگر کسی جرات حرف زدن هم نداشت و همه چیزی که در ذهن خود برای رهایی ساخته بودیم از بین رفت.
اکنون با خبرهایی که از اشرف سه به گوش می رسد با مستقر شدن مریم رجوی فشار مسئولین بر روی افراد بیشتر شده است ما به خوبی می دانیم که علت این فشار برای چه می باشد. مریم رجوی که اکنون در اشرف سه مستقر شده به خاطر این است که جلوی ریزش نیرو را بگیرد چون می داند کشور آلبانی مانند عراق نیست و نمی توانند جلوی افراد را بگیرند.
مریم رجوی با برنامه هایی که در اشرف سه براه انداخته برای خودنمایی است و می خواهد که او را آدم حساب کنند. اما افرادی که به مراسم مریم رجوی دعوت شدند یک مشت افراد بیکار و بی عار هستند که برای گذراندن دوران بازنشستگی به سراغ مریم قجر می روند تا پول بیشتری بدست بیاورند و به همین خاطر است که هیچ دولتی آنان را به حساب نمی آورد.
مریم رجوی نمی تواند جلوی فروپاشی تشکیلات اش را بگیرد هر چند که فشار را بیشتر کند و یا جلوی دوربین های مختلف به خوش رقصی و ژست گرفتن برای لابی های غربی ادامه دهد ولی از فروپاشی محتوم فرقه رجوی راه گریزی ندارد.
اگر اکنون مریم رجوی حرفی از کانونهای شورشی در داخل کشور می زند حرف مفتی است که خریداری در داخل کشور ندارد و بیشتر برای سر کار گذاشتن لابی های سازمان و اعضای فرقه می باشد. برای سازمانی که دلش را به نوشتن چند شعار خوش کرده همان بهتر که در آلبانی بماند و به خوش رقصی و لیسیدن استخوانی که به او دادند ادامه دهد.
علی اصغر باباپور