بعد از درگذشت اسماعیل رضایی یکی دیگر از فریب خوردگان رجوی که در کشور آلبانی به خاطر بیماری دار فانی را بدرود گفت ، اکنون مسئولین فرقه رجوی به صحنه آمده تا از اسماعیل رضایی تعریف کنند کاری که همیشه سازمان این کار را انجام داده است. از سازمانی که یک شبه فرد از مجاهد به عنصر بریده تبدیل می شود دیگر چه انتظاری می توان داشت ؟ اسماعیل رضایی که در جنگ اسیر شده بود به خاطر عوام فریبی رجوی به قرارگاه اشرف آورده شد و بعد هم همانگونه که خبر داریم در مواجه با نمایندگان سازمان کمیساریای پناهندگی به افراد گفته می شد که اگر به ایران برگردید زندانی و اعدام خواهید شد و همه را مجبور می کرد که به نماینده بگویند که ما خواهان ماندن در اشرف هستیم. هیچ وقت سازمان به هیچ کدام از اسرا اجازه ملاقات فردی به نماینده کمیساریا را نداد.
دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی در معرفی اسماعیل رضایی عنوان می کند که وی در سال 59 به اجبار به جبهه های جنگ فرستاده شد!! این حرف یعنی اینکه کسی نباید به سربازی می رفت و از وطنش دفاع می کرد چون این خواست رجوی بوده است. آیا زمانی جنگی بشود و رجوی زمام قدرت را به دست گرفته باشد از فرستادن افراد به اسم سربازی جلوگیری می کند ؟ این چه حرف و تحلیل مسخره ای که مسئولین از خودشان تولید می کند و می خواهند این گونه فرد را اسطوره جا بزنند.
این حرف که اسماعیل بعد از سی سال مجاهدت و رزمندگی در اوج رهایی ایدئولوژیک و در اوج افتخار دفتر زندگی خود را بست حرف تکراری است که در مورد همه افرادی که فوت می کنند گفته می شود و حرف جدیدی نیست.
یکی دیگر از حرفهای تکراری در مورد افراد ، شاخص باور به آینده است و اینکه این ارزش ها را از انقلاب طلاق مریم قجر کسب کرده است!!. این گفته فردی به نام مهراد سلطانی است که از کاسه لیسان دربار رجوی است که سابقه طولانی در این کار دارد. وقتی فرد در مناسبات مجبور است تن به انقلاب طلاق مریم قجر بدهد دیگر معنی باور داشتن به آینده و سرنگونی دیگر رنگ و بویی ندارد ؟ اگر مریم قجر جرات داشت افراد را در انتخاب انقلاب طلاق آزاد می گذاشت بعداٌ شاهد بودیم که چه تعداد از افراد به آن عمل می کردند شما حتی به یک نفر مانند مهدی افتخاری هم مبنی بر قبول نداشتن انقلاب طلاق مریم قجر رحم نکردید و کاری با وی کردید که در نهایت مرگ را بهتر از زندگی در مناسبات می دانست.
از دیگر جملات تکراری می توان به روحیه بالا و انگیزه فرد بیمار و برخورد با پزشکان و مسئولیت وی در انقلاب و اعتقاد او به مریم قجر و مسعود اشاره کرد. اگر اینگونه است پس چرا وقتی فرد یک روز بیمار می شد حق نداشت استراحت کند و او را به تمرد متهم می کردند. مگر همه دکترهای سازمان توجیه نبودند که نباید به فرد بیمار استراحت بدهند و با دادن چند قرص سعی می کردند که بیماری وی را لاپوشانی کنند. این نه یک حرف بلکه حقیقتی است که حداقل در مورد بیماری خودم در زمان زخمی شدنم در عملیات فروغ جاویدان شاهدش بودم که چگونه مسئولین در مواقع بیماری از موضع اینکه من تمرد می کنم با من برخورد می شد و حتی حاضر نبودند در موقع درد یک روز استراحت کنم. اکنون در مورد استراحت کردن اسماعیل رضایی و اینکه خودش نمی خواست دروغی بیش نیست.
اکبر سیدی یکی دیگر از مسئولین سازمان برای تعریف کردن از اسماعیل رضایی از وی به عنوان سختکوش و تاثیرگذار یاد می کند!!. حرف درست را وی زده است چون تنها چیزی که در سازمان مهم است کار کشیدن از افراد است که اسماعیل هم چون تن به هر کاری می داد به سختکوشی معروف شده است. اگر این کار مهم است زنان سازمان چرا تن به کار نمی دهند ؟ چرا مسئولین بالای سازمان که به مفت خوری مشهور هستند حاضر نیستند تن به کار بدهند ؟ آیا این سختکوشی فرد باید برای نفرات پایین تر باشد ؟
اکبر سیدی برای اینکه سس تعریف کردن از اسماعیل رضایی را غلیظ تر کند عنوان می کند که وی در بیمارستان اطرافیان خود را تحت تاثیر قرار می داده است و همه پرستاران را تحت تاثیر قرار داده بود و سی دی سازمان را به آنها می داد!!. آخه فردی مانند اسماعیل که دچار بیماری سختی بوده این چه حرفی است که در مورد وی عنوان می کنید ؟ اینکه سی دی سازمان را به پرستاران می داد به نظر شما حرف مفتی نیست ؟ اگر قرار باشد این کار انجام شود توسط اشخاص دیگری در سازمان انجام می گیرد نه یک فرد بیماری مانند اسماعیل رضایی ؟
اکنون به قسمت جالب و مسخره تعریف کردن از اسماعیل رضایی می رسیم. اکبر سیدی عنوان می کند که در بیمارستان برایش داستان تالوت و جالوت پیامبر را که ضبط کرده بودم، گوش می کرد و به طور موقت بیست دقیقه ای آرام شد و …. مسئولین فرقه رجوی به دنبال چه می باشند و سعی دارند که چه کسی را فریب بدهند؟ وقتی فردی که دچار بیماری خطرناکی است و برای شیمی درمانی می رود آیا اصلاٌ متوجه می شود که نوار جالوت و تالوت چه می گوید ؟ به جای اینکه بیمار به استراحت بپردازد به او نوار داده تا گوش کند که مثلاٌ چه بشود ؟ شما با این کارتان وی را بسیار ناراحت کردید. البته این شیوه کار در گذشته هم وجود داشت بطور مثال در جریان انقلاب طلاق مریم قجر بطور عمومی این کار انجام می شد مثلاٌ یکی از مسئولین بالای سازمان عنوان می کرد که وقتی به انقلاب طلاق مریم قجر چنگ زدم درد معده من خوب شده است ، یکی عنوان می کرد که سالیان از سر درد رنج می بردم و چندین بار به پزشک مراجعه کردم با این انقلاب طلاق سردردم خوب شده است ، هر مسئولی به فراخور حالش از این گونه مسائل سر هم می کردند تا بتواند از انقلاب طلاق مریم قجر عبور کنند و این بهانه خوبی برای رجوی شده بود که بقیه افراد باید از مسئولین برادر یاد بگیرند که چگونه توانستند علاوه بر عبور از انقلاب طلاق بر بیماری خود هم غلبه کرنند!!!.
بهتر است خودتان را مسخره کنید دیگر زمانی نیست که با این گونه اراجیف بافتن به فریبکاری ادامه بدهید.
به یک نمونه دیگر از فریبکاری مسئولین فرقه رجوی اشاره می کنم جمال اولیایی در جایی از مطالب خود عنوان می کند اسماعیل رضایی با وجود اینکه تحت درمان بود از سازمان برای پرستاران تعریف می کرد که یکی از آنها عنوان کرد : امروز در زندگی من روز بزرگ و پر افتخاری است!!!. حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را ، وقتی فردی تحت درمان بیماری سختش می باشد آیا توان دارد که از سازمان تعریف کند و… به واقع از تعریف کردنهای شما حالمان خراب شد حداقل قدری بیشتر روی این نوشتار کار می کردید تا این قدر حال بهم زن نباشد.
مسئولین جنایت کار فرقه رجوی عنوان نمی کنند که وقتی فردی مانند اسماعیل رضایی که از دخترش خبر ندارد برای چه به او اجازه دیدار با پدرش را ندادند ؟ چرا وقتی خانواده ها برای ملاقات با نفرات خود به اشرف می آمدند باید مورد توهین و فحش و ناسزا قرار می گرفتند ؟ چرا رجوی خانواده را کانون فساد نامید ؟ بهتر بود این مسائل را برای پرستاران بیمارستان آلبانی توضیح می دادید تا آنان متوجه شوند که با چه عناصر بخت برگشته ای مواجه هستند ؟ بدانند که در قرن بیست و یکم چگونه رجوی مانع دیدار پدر با فرزند می شود. اگر این مسائل را توضیح می دادید و پرستار مربوطه از شما دفاع می کرد آن موقع بود که باید به شما آفرین می گفتیم؟
در میان همه مسئولینی که در باره اسماعیل رضایی روده درازی کردند حرف درست را سعید رضا باقر زاده زده است او گفت : اسماعیل در مصاف با ارتجاع و بورژوازی ثابت قدم بود!!!. شاید این گفته از دست باقرزاده در رفته باشد وی از کدام بورژوازی حرف می زند ؟ همان بورژوازی که اکنون مریم قجر دلش برای جولیانی غش می رود ؟ برای نماینده بورژوازی که باید برای آمدنشان در کنار خیابان و زیر باران ایستاد و خوشحالی کرد ؟ برای بورژوازی که نماینده آن جولیانی است وقتی در کنار مریم قجر قرار می گیرد دست زد و هورا کشید ؟ آیا منظور رجوی در مبارزه با بورژوازی که در سال 80 در قرارگاه باقرزاده نعره می کشید همین بود ؟ مریم قجر از کدام بورژوازی حرف می زند اکنون که دیگر کلمه بورژوازی یادتان رفته و هر روز باید برای آنان جشن بگیرد و تحلیل سرنگونی خیالی خود را روی حرفهای ترامپ سوار کنید. بهتر است دیگر مسئولین فرقه رجوی کلمه بورژوازی را تکرار نکنند چون بیشتر به تف سر بالا شبیه است.
در یک کلام باید گفت که مرگ اسماعیل رضایی آخرینش نخواهد بود بلکه این جریان با توجه به بالا بودن سن و بستن پوشک بزرگ سالان همیشه ادامه دار خواهد بود ولی تکرار این تعریف کردنها مشمئز کننده و بسیار حال بهم زن می باشد چون طی این سالیان به وفور این گونه تعریف کردنها را شنیده و تجربه کردیم. اسماعیل رضایی یکی دیگر از قربانیان سیستم مغزشویی رجوی فریبکار می باشد که متاسفانه جانش را در راهی از دست داد که چیزی برایش نداشت و بعد از مدتی به فراموشی خواهد رفت.
هادی شبانی