صافی الیاسری عنصر معلوم الحال مجهول الهویه به ظاهرعراقی و قلم به مزد مزدوری ازبرای رجویها متعاقب طی آوارگی درلبنان ؛ النهایه درترکیه درمیانه خفت وخواری بدورازوطن خودش درگذشت وکارنامه سیاهش درهمکاری با فرقه تروریستی رجوی مهر بطلان خورد و بسته شد.
مرحوم یادشده آنزمان که فرقه رجوی به همت امریکا وبازماندگان استخبارات صدام دراشرف مضمحل شده وسپس درلیبرتی جاخوش کرده بودند امکان پیدا کرده بود که درپناه و چترحفاظتی رجویها بتواند درعراق بماند وازبابت قلم فرسایی به نفع رجویها ارتزاق کند وزندگی مرفهی هم داشته باشد ولیکن متعاقب خروج اجباری رجویها ازلیبرتی عراق به جانب آلبانی دیگرفرصت جاخوش کردن الیاسری درعراق به پایان رسید وبرغم درخواست تمناگونه الیاسری ازرجویها مبنی براعزام وی وخانواده اش به فرانسه، بالاجباربه لبنان وسپس به ترکیه رفت ودرقطع ارتباط کامل با رجویها در26 مردادماه درگذشت وکارنامه سیاهش درهمکاری با فرقه تروریستی رجوی بسته شد.
از مزدور قلم به دست صافی الیاسری”دلداده” رجوی بیشتر بدانیم!
صافی الیاسری مجهول الهویه معلوم الحال… خوبست اول مشخص کنم که چرا این عنصر پلید به ظاهرعراقی درعین حالیکه مجهول الهویه است ؛ معلوم الحال هم است!
نه خیر. موضوع آنقدرها هم پیچیده وبغرنج نشده است. توضیحا باید بگویم که مجهول الهویه است بخاطراینکه قالب عراقی دارد ولیکن اساسا خارجی پسند است ودل در گرو رجویهای تروریست دارد وازبرای خوش خدمتی وقلم به مزدی تحت عنوان نویسنده غیرمسول وغیرمتعهد بسا خزعبلات می بافد وبس. معلوم الحال است بخاطراینکه درمجهول الهویه بودنش مستتراست وجز مزدوری و قلم فرسایی سینه چاکانه ازبرای رجویها حد ومرزی نمی شناسد.
اخیرا هم موظف شده بود که علیه حضورفعال واکتیوخانواده های اعضای گرفتاردرفرقه بدنام رجوی دراسارتگاه لیبرتی وانعکاس رزم وکارزارشان درجراید عراقی خاصه علیه خانواده چشم انتظار ایرانپور به صحنه بیاید وبیش ازپیش هویت نداشته خود را به لوش ولجن بکشاند.
سابق برایام درخصوص معرفی الیاسری مجهول الهویه معلوم الحال مطلبی تحت عنوان” نویسنده عراقی صافی الیاسری ازرجوی رشوه میگیرد و روزگارمیگذراند” نوشته بودم که بدنیست ازبرای یادآوری مروری به آن داشته باشیم.
دقیقا به خاطردارم که دربهمن 1388 به اتفاق خواهران نوروزی که برادرشان سعید نوروزی ازقربانیان مشکوک قتل های زنجیره ای مابعد حمله امریکاییها به عراق که دردهه 1380 به ثبت رسیده است درکریدرهای دادگاههای عراقی دربغداد مشغول دادخواهی واقامه دعوی علیه قاتلین آن ازسران تشکیلات رجویها بودیم که به ناگهان صافی الیاسری را به اتفاق دهها وکیل خودفروخته دیگردرحین جست وخیز میمونی مبنی برکارشکنی علیه پرونده های قتلهای مشکوک درفرقه رجوی خاصه پرونده قتل سعید نوروزی دیدم.
الیاسری به مجرد مشاهده من درصحن دادگاههای عراقی شدیدا شوکه شد وغافل ازاینکه من دیگرجداشده ازسازمان جهنمی رجوی هستم ودارم به اتقاق خانواده داغدیده مقتول نوروزی به دست رجویها فعالیت میکنم ؛ شروع به دادن گزارش کارکرد وگفت” سید علی. گمان نمی کردم شما را دراینجا ببینم. اصلا نیازی نبود شما با وجود خطراتی که میتواند متوجه شما باشد ازاشرف به بغداد ودادگاه بیایید!
من به اتفاق سایروکلای همکارخودم که دستمزد خوبی هم گرفتیم حول ماموریت خود بخوبی انجام وظیفه خواهیم کرد وبا دست پر(حاوی دلارودینارخونین باد آورده رجوی) به نزد قضات عراقی خواهیم رفت ورضایت شان را برای مختل کردن فعالیت جداشده ها وخانواده های مقتولین وهمچنین مختومه کردن پرونده مجرم شناخته شدن شخص رجوی وسایرمسولین درخصوص به قتل رساندن اعضای ناراضی جلب خواهیم کرد.”
بیچاره شیرین کاریهایش هنوزتمام نشده بود که متوجه حضورخانواده نوروزی درپشت سرم شد و زودی دریافت که احمقانه سوتی داده است و بزدلانه دمش را جمع کرد وپا
به فرارگذاشت.
درآن دادخواهی خیرخواهانه وانساندوستانه کارمان به نحواحسن درنزد قضات عراقی به پایان رسید وضمن به ثبت رساندن قتلهای مشکوک خاصه پرونده قتل سعید نوروزی درفرقه تروریستی رجوی ومجرم شناختن شماری ازسران تشکیلات مافیایی رجوی ازجمله عباس داوری دردادگاه عراقی ؛ مزدورصافی الیاسری نیزبورشد وبزدلانه ازصحنه گریخت.
پوراحمد
مطلب مرتبط:
نویسنده عراقی صافی الیاسری از رجوی رشوه میگیرد و روزگار میگذراند