مجاهدین خلق، جریانی که مانند طبل پر غریو فروکاستند

در تداوم جعل تاریخ بنفع باند رجوی ، مریدان رجوی هنوز هم ازرجز خوانی و دروغ بافی خسته نشده اند!
دراین خصوص، هادی مظفری هم وارد میدان شده و نوشته است :
” توفان که آغاز می شود، بی رگ و ریشه ها و خارها و خس ها جارو می شوند و فقط درختانی پا برجا و استوار باقی می مانند که ریشه در عمق خاک دوانیده باشند. پنجاه و چهار سال است که نهال پرورش یافته به دست آن بزرگمردانِ روزگار، در سخت ترین شرایط دوران، در مقابل گردبادهای سیاه و هستی بر باد دِه، محکم و استوار ایستاده است و هر روز تنومندتر و ریشه دارتر در خاک، نه تنها ماندگاری، که رشد و بالندگی مستمر خود را به رخ کشیده و به اثبات رسانده است”.
مشکل اینجاست که سازمان سابق مجاهدین خلق ، بارها دچار دگردیسی شده و مسلما اشتباهات وخیانت هایی دربرهه های مختلف داشته که اگر اینها ذکر نشوند، نوشته های این چنینی تبدیل به رجزنامه وشاه نامه شده وارزش علمی خود را ازدست میدهند و تمامی نوشته هایی ازاین دست که بمناسبت 54 امین سالگرد بنیانگذاری گروه حنیف نژاد، سعید محسن واصغر بدیع زادگان نوشته شده ، تماما این بار منفی را حمل میکنند.
سازمان موسوم به مجاهدین خلق ازبقایای این گروه و طی پروسه ای درزندان ودرسال های 1351-52 تشکل شده و دروغ است که گفته شود که 54 سال است که وجود دارد.
همچنین، رهبری این سازمان اقلا طی سالهای 54تا 56 دردست حنیف نژادی ها نبود واین مدت هم باید ازحساب بستانکاری فرقه ی رجوی حذف وبه حساب بدهکاری آن منظور گردد.
درهرصورت، یکی از جریان هایی که بیشترین صدمات وضربات را از نادانی وکم تجربگی و داشتن کیش شخصیت رهبر خود خورد ، همین سازمان مجاهدین خلق بود که سال به سال دچار استحاله شد واین امر طوری آشکار است که گذشته وحال سازمان را با یک تن سریش هم نمیتوان بهم چسباند.
ازاین پروسه های متعدد، جریانی مانده بنام باند رجوی که سر درآستان قسی القلب ترین سران کشورهای سلطه جو واشغالگر میساید وراه بقدرت رسیدن خود را درجدایی از خلق ودریوزگی باین شیاطین دانسته وبا بیشرمی تمام، ازسوء استفاده ازنام حنیف نژادها هم باکی ندارد.
همچنین :
” در زیر بیرق سپید تو انسانهایی شریف و نجیب و به غایت وطن پرست گرد آمده اند، که نمازشان را رو به قبلۀ آزادی به جا می آورند و عشق بزرگشان، سرزمین اهورایی ایران است و جز در مقابل خلق ستمدیده شان، در بارگاه هیچ قدرت و ابرقدرتی، سر تعظیم فرود نیاورده اند. اینها فریاد تمامی تاریخ به غارت رفتۀ ایران زمینند”.
کار عملی شما جاسوسی دست چندم برای دشمنان کشور، بازنشر آکاذیب وتهمت های آنها علیه ملت ایران وترتیب دادن تظاهرات پراکنده وکوچک ، جهت کمک به ادامه ی تحریم مردم ایران است واین مسائل درتضاد آشکار با وطن پرستی قرار دارد!
درمورد سرخم کردن و نکردنتان باید گفت که شما دربرابر تنها فرد یا افرادی که سرخم نمیکنید، خلق ستمدیده است ونمونه ی بارز این امر، فحاشی مداوم به خانواده های اعضای تشکیلات خودتان و تضییع کامل حقوق آنها از بابت اجازه ندادن به تماس تلفنی یا ملاقات حضوری آنان با فرزندان خود میباشد.
آیا بودجه ی هنگفت شما که روسپیان معروف سیاسی را به کرنش درمقابل تان وا میدارد، از این خلق ستمدیده – که بخاطر ستمدیده بودنش لابد آهی هم دربساط ندارد – تامین میشود؟!
آقای مظفری، در ستایش دروغین ازاعضای دربند و بی اختیار سازمان چنین میگوید :
” اینها فرزندانِ قرنهای متمادی ایران زمینند که در قامت یک سازمانِ پر عظمت و باشکوه و مقتدر، آمادۀ پایان بخشیدن به سرکوب و ظلم و بهره کشی از انسانهای رنجدیده و زجر کشیده اند.”
اینها قربانیان مغزشوئی شده ومسلوب الاراده هستند و با چیزی بنام همت واعتماد بنفس بیگانه اند و بنابراین خود بخود منبع خیر وشری نیستند وباید مانند یک ماشین بکارانداخته شوند و رجوی ها که کنترل این ماشین ها را بدست دارند، ثابت کرده اند که کسانی نیستند که این کار انداختن را درمسیر صلاح مردم وکشور انجام دهند!
سعید

خروج از نسخه موبایل