نامه ی خواهروخواهرزاده چشم انتظار فیروز ساعدی (سرخوش)

فیروزجان

برادرمهربانم چند وقتی هست که دیگر امیدمان را ناامید کردی. دیگر حس می کنیم تو مرا  فراموش کردی وگرنه جای خالی تو همیشه درزندگیمان حس می شود.

وقتی پدرمان را به خاک سپردیم زیر تابوتش را نگرفته بودی. هنگام عروسی ها وغم وشادی هایمان همیشه جای خالیت حس می شود. دل تنگ تو هستیم. مادرم دیگر چشمانش سویی ندارد ولی همچنان چشم انتظاراست.

حداقل پیامی یا تلفنی با ما تماس داشته باش تا امیدمان را از دست ندهیم.

خواهر کوچکت زیبا ساعدی

بنام خدا

دایی عزیزم سلام

ای دایی مهربانم دلم برای دیدنت وشنیدن صدایت پر می کشد. چرا سراغی از ما نمی گیری. می دانی چند سال از رفتنت گذاشته است؟ همیشه یاد درد ودلهای مان می افتم.همیشه یاد لحظه ی خدا حافظی ات میفتم. یاد اون لحظه که قران کوچکی را برایم کادو دادی. من همیشه آن قران را کنارم دارم.  دوست دارم خودت برگردی وحداقل آمدنت شادی را برایمان بیاورد.  خیلی وقت هست که شادی درزندگیمان نیست. تو نبودی ولی مشکلات زیادی را از سر گذراندیم. هر لحظه نبودنت حس شد.

ما تو را فراموش نکردیم. می دانم توهم ما را فراموش نکردی ، پس ما را از خودت خبر دار کن منتظرت هستیم.

فرحناز زمانی

خروج از نسخه موبایل