رقصیدن درکنار ارتش تجاوزگر را میشد مبارزه نامید؟

فرقه هرزه مجاهدین خلق که طبل رسوایی خیانت ها ومردم فروشی هایش درهر مرزوبوم و شهر و خیابان بصدا در آمده و به هیچ سرویس امنیتی وجاسوسی امریکایی، اروپایی ومنطقه ای در راستای فروش بالاترین منافع ومصالح ملی مردم ایران نه نگفته، دریک فرافکنی واتخاذ تاکیتک های”دزد ای دزد” در هرزنامه ای بنام پرونده با بکارگیری همان شیوه های نخ نماشده تکراری انچه دردرون لوش ولجن وماهیت پست وفرمایه خودش نهادینه شده را به اعضای جداشده نسبت می دهد.
البته برای هرکسی که در جریان پروسه و کارنامه سراسر خیانت نزدیک به 40 سال این فرقه می باشد. پر واضح است که این جفتک پراکنی وجای دوست ودشمن نشان دادن سران شیاد این فرقه از سوزش چیست؟ و ترس و وحشت انها از اعضایی که تمامی سرمایه عمروجوانی واستعداد خود را در سراب وعده های فریبنده رجوی از دست دادند به چه دلیل است.
دست پروردگان رجوی براستی مرزهای وقاحت وپلشتی را درهم نوردیده وشخص اورا درتمامیتش نمایندگی می کنند. باید از بابت تلاش های خستگی ناپذیر وافشاگری های بی وقفه انها افسارپاره کنند چرا که انها جرم شان این است که اسرار هویدا می کنند. و اگر تلاش ها واقدامات انها تاثیرگذار نبوده پس دلیل این همه ترس و وحشت برای چیست ؟
آنها درقبال پارس های عجز الود شما جانمی زنند زیرا ازمایش خود را سالیان درمیدان های نظامی درشهر وکوه وجنگل وبیابانهای خشک عراق ودر اسارتگاه اشرف پس داده اند. انها درزیر مهیب ترین بمباران های تاریخ طی دوجنگ اول ودوم کویت که هردو از خطیرترین سرفصل ها بود واز قضا مسعود رجوی درهردواین سرفصل ها جانش را بدست گرفت وفرار را برماندن درشرایط سخت ترجیح داد ازمایش اصالت وتعهد به عهد وپیمان پس دادند.
درحالیکه چهارماه قبل از حمله امریکا به عراق مسعود ومریم رجوی با لباس مبدل دیشداشه مردان وعبای زنان عراقی از مرز اردن فرار می کردند وبدنبال انها دوماه بعد بیش از 54 نفراز مسولین وفرماندهان بالا خاک عراق را ترک کردند همین اعضای جداشده به همراه دیگر اعضا درمرزهای مندلی وخانقین ونفت خانه درگرمای طاقت فرسای عراق وبا کم ترین اذوقه و اب و وسایل ایمنی زیر شدیدترین بمباران ها قرار داشتند.
انها تا لحظه اخر درمواضع وسنگرهای خود ماندند تا فرمان تسلیم وبرافراشتن پرچم سفید برتانک ها وسنگرها توسط رجوی صادرشد.بدنبال مذاکره رجوی با امپریالیزم سابق اعضا سلاح هایشان که روزی ناموس انها شمرده میشد را به امریکایی ها تحویل دادند. باز بدستور رجوی تمامی سرودها ونشریات وکتاب های ضدامریکایی سوزانده شد تادیگر هیچ رگه ضدامریکایی در قرارگاه اشرف نماند.براستی اعضا به چه دلیل می بایست می ماندند؟ برای ادامه کدام مبارزه؟ باکدام سلاح؟ تحت فرمان کدام رهبری؟ پذیرایی از فرماندهان امریکایی و رقصیدن درکنارارتش تجاوزگر را میشد مبارزه نامید؟
باهمه این شرایط و تالحظه اخر آنها ماندند تا درلحظه ای که احساس کردند ماندن درخاک عراق واتحاد عمل با ارتش متجاوز امریکا ربطی به اهداف ازادی خواهانه واصولی که بخاطر ان گام درمسیران گذاشته بودند ندارد وانها منبعد بازیچه ای دردست امریکایی ها بیش نیستند.
از این نقطه درمنتهای شرف وافتخار وباسربلندی مسیر خودرا از رجوی جداکردند وازادی را برگزیدند. انها حاضرنشدند اصول وپرنسیب هایی که روزی با تصور اینکه به ازادی ورفاه خلقشان منجرمی گردد را زیر پا گذاشته وبادشمنان خلق ومیهن یعنی امریکا وایادی مرتجع منطقه ایش وارد اتحاد عمل برعلیه مردمشان گردند وبه اتخاذ چنین موضعی هم افتخار می کنند.
براستی آن کس باید شرم کند که پرچم تسلیم برداشت. دستور خلع سلاح صادر و برای ارضای منافع پلید قدرت طلبانه به هرذلت و نکبتی تن داد. البته با نگاهی به وضعیت وخیم تشکیلاتت فرقه مجاهدین خلق در مقر اشرف سه می توان بخوبی مفهوم این جیغ های بنفش را فهمید. آنجایی که مریم بخاطراینکه کنترل اوضاع از دست فرماندهان ومسولین دون پایه اش خارج شده مجبور گردیده اوور و فرانسه را ترک و درالبانی بیتوته کند. مجبور میشود از عرش ریاست جمهوری و مهرتابانی پایین امده وبرای جلوگیری از جدایی یک عضو خودش شخصا برایش دو روز نشست بگذارد وعجز والتماس کند که تورا بخدا بمان.
آنجایی که محور وموضوع اصلی نشست هایش استدلال وگزینه های اثبات حمله نظامی احتمالی امریکا به ایران باشد و به نیروهایش انگیزه دهد که بزودی امریکا تهاجم نظامی می کند و بجای ما سرنگون کرده ومارا بهمراه خود به ایران می برد. انجایی که تمامی گوشی های موبایل را از اعضا گرفته ومانع از خروج انها از مقر میشوند.
اری درچنین شرایطی که نفس رجوی ها به شمارش افتاده چه دیواری کوتاه تراز جداشدگان که حرص و غیض خود را برسر انها خالی کنند؟ ولی این شیوه های نخ نما شده دیگر راه به جایی نمی برد. خود مریم اولین فردی بود که به عدم کارایی این شیوه اعتراف کرده است. انجا که در یک نشست داخلی و درجمع مسئولین وفرماندهانش گفته بود :”بزرگترین اشتباه ما این بود که گذاشتیم این اعضا جداشوند ما می بایست به هرشیوه انها را درمناسبات نگه می داشتیم. ما به این میزان توان وانگیزه واستحکام انها کم بها داده بودیم باید اعتراف کنم ماهمه شیوه ها را بکار گرفتیم تا انها را از دور خارج کنیم ولی نشد برعکس برانگیزه انها اضافه شد”.
فکر میکنم دیگر همگان خائنین را بشناسند ننگ با رنگ و زدن نعل وارونه پاک نمیشود.
اکرامی

خروج از نسخه موبایل