ما جداشدگان از فرقه رجوی به یاد داریم که در هر نشستی چه عمومی و چه خطی و استراتژیک مسعود رجوی همیشه از یک چیزی می ترسید و دقیقأ تناقضات درونی خود و وحشتی که از فرجام خود و فرقه اش داشت بیرون می ریخت.
رجوی می گفت حزب و گروه وتشکیلاتی درایران غیراز مجاهدین وجود ندارد! هرکدام حرف می زنند تشکیلات ندارند. فقط در تاریخ ایران حزب توده تشکیلات داشت ویک زمانی عظمتی بود ودربین مردم وارتش جایگاهی داشت واغلب اعضای آن باسواد بودند اما چون به شوروی سابق وابسته بودند فرجامی جزشکست نداشتند واکنون به تعداد انگشتان دست هم عضو خارجه نشین ندارند.
رجوی بلافاصله می گفت البته مجاهدین فکر اینجاها را کرده بودند و وقتی به عراق آمدند با صدام طرح صلح امضاء کردند تا انگ جاسوس- ستون پنجمی و… نخورند.
دقیقأ رجوی تناقض وترسش همین بود وآنرا همیشه داخل پرانتز بیان می کرد او خودش از وابستگی وجاسوسی حزب توده برای شوروی می گفت اما دردرون خود تناقض بسیار بالاتر حمل می کرد وآن این بود که حزب توده سلاح وتجهیزات جنگی از شوروی به دست نگرفت وملت خود را لت وپار نکرده بود اما مجاهدین تا ته خط رفتند وسپاه ولشگر نورچشمی صدام در جبهه های شمالی – جنوبی ومیانی شدند وفراتر از بعثی ها ، جوانان ایرانی را کشتند.
رجوی همیشه آن جمله داخل پرانتز را برای پوشاندن همین عنوان می کرد وشب وروز از آن وحشت داشت واینک هم گم وگور شدن او برای فرار از آن است.
رجوی دریکی از نشست ها می گفت وقتی تعدادی تانک ونفربر از دوستان عارفی (حزب بعث عراق) تحویل گرفتیم روی شنی و کفشک تانک و زرهی ها خون بود.
ژنرال عراقی به تحت مسئولین خود خصوصی گفته بود:” لااقل خون ایرانی روی شنی ها را پاک می کردید نکند رزمندگان رجوی به خون هم وطنان خود حساسیت داشته باشند”. که فرمانده مجاهدین تحویل گیرنده تانک ها گفته شما نگران نباشید اتفاقأ ما از این خون که خون پاسدار وبسیجی هست انگیزه می گیریم چون فرقی نمی کند چه به دست شما ریخته شده باشد وچه ما. چون ما یک منافع مشترک داریم ویک دشمن مشترک.”
بایستی گفت ننگ بررجوی وآل رجوی با این کینه ودشمنی که با خلق قهرمان خود دارند”.
واینجاست که ما جداشدگان از فرقه می گوییم اتفاقأ فرجام وعاقبت رجوی را نمی شود نه با حزب توده ونه باهیچ گروه وفرقه خائن دیگری مقایسه کرد. چون مرزهایی که رجوی رد کرده است هیچ کس تا کنون در زمینه خیانت آنرا نقض و رد نکرده است.